آگاه: در اغلب موارد و برای بیشتر مردم، «آینده» یعنی آن روز نیامده و همان نیامده شدن به نوعی مترادف با وهم و خیال است و در ادبیات و فرهنگ عمومی هم اصطلاحات مختلفی مبنی بر اینکه چو فردا شود، فکر فردا کن و امثال اینها وجود دارد اما واقعیتش این است که آینده مهم است؛ آن هم خیلی.
آیندهپژوهی یعنی چه؟
معمولا کوچک شمردن آینده از ترس است، نه جهل. اما این موضوع وقتی مهم میشود که به آینده در سطح کلانتری نگاه کنیم مثلا به آینده کشوری که در آن زندگی میکنیم بیندیشیم و این اندیشیدن به پژوهش نیاز دارد و به همین دلیل در سالهای اخیر پژوهشهایی با موضوع آیندهپژوهی صورت گرفته است.
آیندهپژوهی دانشی فراتمدنی و فرارشتهای است که کشف آینده های محتمل و تلاش برای ساخت آیندههای مطلوب را سرلوحه اهداف خود دارد. نگاه آیندهپژوهی به آینده بسیط نیست و باور به متکثر بودن آینده یا همان آیندههای بدیل (آیندههای گوناگونی که ممکن است برای افراد، گروهها و رویدادها وجود داشته باشد) دارد.
در آیندهپژوهی، مدیران اندیشور با تحلیل رویدادها و بهکارگیری خلاقیت و نبوغ، از آینده آگاهی مییابند.
این آگاهی بهصورت آینده محتمل، آینده ممکن و آینده مطلوب میتواند دریچهای از آینده، پیش روی مدیران بگشاید تا آنان با شکل دادن سناریوها و طرحهای متعدد، حرکت سازمان را بهتر مدیریت کنند.
یکی از سردمداران طرح این موضوع و تاکید بر پژوهش درباره آینده رضا داوری اردکانی، رییس سابق فرهنگستان علوم است.
داوری اردکانی که اکنون ۹۱ساله است و به گفته خودش نه توان کتاب خواندن دارد، نه زندگی کردن، در جلسهای که روز گذشته تحت عنوان «گرامیداشت روز جهانی آینده؛ آینده ایران مسئولیت همگان» در فرهنگستان علوم که بهنوعی خانه اوست، برگزار شد، گفت: برخی افراد در طول این سالها به من توصیه میکردند به جای کتاب خواندن، کمی زندگی کن. اکنون در ۹۱سالگی نه کتاب میتوانم بخوانم و نه زندگی میتوانم بکنم. آن روزی که کتاب میخواندم، زندگی میکردم.
اما برخیها نمیفهمیدند که زندگی من با کتاب است. با کتاب زندگی کردن لذت زیادی دارد و این مایه خوشبختی من است که توانستهام با کتاب زندگی کنم.
آینده ای که کمتر با امید و بیشتر با بیم و نگرانی ملازمت دارد
اما عقیده این فیلسوف کشورمان درباره آینده و آیندهپژوهی چیست؟به گفته رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه و رییس سابق فرهنگستان علوم ما دو نوع آیندهنگری داریم؛ یکی آیندهنگری بهصورت برنامهریزی و دیگر طرح آینده به صورتی که در آغاز تاریخ جدید در آثار نویسندگان و شاعران و فیلسوفان ظاهر شده است. قبل از شرح این تقسیم، نکته دیگری بگویم تا شاید قدری از ابهام مطلب کاسته شود. ما در جهان رو به توسعه یا درحالتوسعه و حتی در جهان توسعهیافته، دو وجه آیندهنگری داریم گویی دو آینده وجود دارد؛ یکی آیندهای است که در جای دیگر متحقق شده است و همه کشورهای درحالتوسعه و روبهتوسعه آن را میطلبند. این آینده، گذشته جهان توسعهیافته و متجدد است. بهعبارت دیگر، جهان رو به توسعه طالب وضعی است که هماکنون در جهان توسعهیافته وجود دارد و راه خود را راه طیشده تاریخ غربی میداند. در این صورت تقلید یک امر طبیعی و موجه جلوه میکند. مگر نه این است که توسعه یعنی رسیدن به وضعی که جامعه مدرن امروز به آن رسیده است؟
به بیان این استاد دانشگاه تهران، آیندهنگری با درک امکانهایی که باید محقق شوند آغاز میشود و این درک با گام نهادن در راه، همزمان است. آیندهنگری یک وجه دیگر هم دارد. تا اینجا نظر بیشتر به آیندهنگری مناسب و ملازم با برنامه پیشرفت و توسعه بود. این آیندهنگری جلوه عقل خاص دوران جدید و ناظر به آینده توسعه و پیشرفت است. آیندهنگری وجه دیگری هم دارد. این وجه که بهخصوص در دهههای اخیر ظهور و جلوه بیشتر پیدا کرده است، کمتر با امید و بیشتر با بیم و نگرانی ملازمت دارد. وقتی در طرحهای آیندهنگری جهان توسعهیافته و در پژوهشهای بزرگ علمی، آینده بشر جایی ندارد. جهان توسعهنیافته گریزان از آینده، چگونه به آن نظر داشته باشد. جهان توسعهنیافته مفهوم آینده را همان میفهمد که اروپا و آمریکا و ژاپن میفهمند. با این تفاوت که اینها هنوز کم و بیش با علم و اهتمام خود در سودای تصرف آیندهای هستند که هیچکس نمیداند راهش به کجا میرسد اما جهان توسعهنیافته توان و همت و پای رفتن در این راه را ندارد و زمانش زمان آشوب و پراکندگی است که شاید در آن مهندسی ژنتیک و هوش مصنوعی با سوداهای بیهوده و قهر و خشونت به هم آمیخته باشد. این آینده بیشتر به دوزخ شباهت دارد.
فردا تکرار امروز نیست
سخن پایانی اینکه از نظر وی آیندهنگری نشستن و درنظرآوردن تصاویری مطلوب و برساخته با نظر مهندسی از فردا نیست. پیوند میان آیندهنگری و علم امری مسلم است اما علم معینی که آینده را به ما نشان دهد، وجود ندارد. به این جهت آیندهنگریها بیشتر آیندهنگری علم و تکنولوژی است. با علم بیشتر میتوان آینده علم و تکنولوژی را روشن کرد. آیندهنگری صورت کلیتری هم میتواند داشته باشد و آن ایستادن در اکنون و درک امکانهای آن برای رفتن به سوی فردا و شناخت شدائد و خطرهای احتمالی راه آینده است. فردا تکرار امروز و امروزی نیست که در آن بعضی آرزوهایمان برآورده شده باشد. فردا عدمی است که شاید موجود شود اما این موجود شدن تحقق امکانهای دیروز و امروز در حدود نظم و ناموسی است که بر تاریخ جدید حکومت میکند.
این فردا خود به خود و به دلخواه اشخاص و حتی حکومتها نمیآید و اکنون که قانون اساسی جهان جدید در همهجا جز در قلمرو تکنولوژی اعتبار و نفوذ چندان ندارد شاید در راه فردا نیز موانع و خطرهای بزرگ پدید آمده باشد و در هر صورت شرط فردا داشتن مواجهه با آن خطرهاست. کسی که خطر فردا را درنیابد با آینده نسبتی پیدا نمیکند و اگر حرفی هم از آن بزند حرفش راجع و ناظر به آینده موهوم است. اگر فردا تکرار امروز باشد زندگی در بیرون از تاریخ میگذرد و اگر تکرار نباشد باید آن را در برابر خطرها حفظ کرد؛ خطرهایی که زندگی آدمی را تهدید میکند بسیار است. ما اکنون در برابر خطر هجوم یک بیماری قرار داریم و با درک این خطر میتوانیم حواس خود را جمع کنیم و ببینیم چه پیش آمده و بیماری دارد چه میکند و به کجا میرود و چه بسا این پرسش هم برایمان اهمیت پیدا کند که از کجا آمده است.