آگاه ـ امیر گودرزی_روزنامه نگار: اعتیاد هم مانند هر آسیب دیگری یکهو سراغ آدم نمیآید. اعتیاد را اگر بیماری بدانیم بیشتر شبیه دیابت است تا آنفلوانزا. چون مزمن است، نه حاد. «مردی که زیرپوستین قوز کرده بود دود تریاک را توی صورت نوزاد دمید. با چند بار فوت کردن صدای طفلی که مادرش امیدی به زنده بودنش نداشت بلند شد و کمی هم چای غلیظ و نبات نوش آفرین و نوزادش را از مرگ حتمی نجات داد...» وقتی این ماجرای واقعی را در کتابی میخواندم، طوری کنجکاو آینده این کودک شدم که به نجات او از مرگ فکر نکردم. بله او تریاکی شد خیلی هم قهار و دخترش هم تاجر مواد مخدر!
قبلا جایی ریشه کرده و منتظر یک فرصت است. تعارف، مهمانی، دوست جدید و حتی سفر میتواند همین فرصت باشد تا انسانی سالم تبدیل به یک معتاد شود. این ریشهها گاهی مانند این ماجرای ۱۴۶سال پیش ناخواسته اتفاق میافتد و کودکان طوری در خانواده در معرض مواد مخدر قرار میگیرند که اگر در بزرگسالی معتاد نشدند همه احسنت و ماشالله نثارش میکنند. اما این دوره و زمانه باید ریشههای اعتیاد را در خیلی جاهای دیگر غیر از قهوهخانه و حتی شیرهکشخانه جست. تشویق کنندگان مواد مخدر در کارتونها گاه با پیپ و اسفناج قهرمان کودکان میشوند تا دور بازوی خود را به رخ بشکند و گاه در بازیهای کامپیوتری با خوردن قارچی عجیب در چشم به هم زدنی رشد میکنند. همان سنی که هر کودکی رویای یکهو بزرگ شدن را در سر دارد، بخواد یا نخواهد عاشق این قارچ جادویی میشود. عاشق چیزی که وجود ندارد و فقط با ساعتها تلاش در دنیای بازی میتواند آن را به دست آورد. بزرگ شدنی که همیشگی نیست و طولی نمیکشد که به قدو قواره قبلی بر میگردد. انگار رشدی در کار نبوده و مدتی با توهم بزرگ شدن گذشته است.
قهرمانهای پوشالی که سعی دارند نشان دهند میتوان با وجود مصرف مواد مخدر، قدرتمند و موفق بود، تهدیدی به مراتب بزرگ تر از موتورسوار کنار پارک هستند. قاچاقچیان مواد مخدر را میپایند، دستگیر و مجازات میکنند ولی کسی سراغ طراحان فلان بازی کامپیوتری نمیرود، هیچ؛ سالها بعد فیلمی هم از آن ساخته میشود تا از تبلیغ مواد مخدر جدید جا نمانند. آنهایی که از کودکی معتاد میشوند طوری دنبال مواد میگردند که انگار در جستجوی موفقیت هستند.
موفقیت و قدرتی هم اگر کسب شود، زودگذر و فاسد است. در ادامه همان کتاب نوشته شده «با بهقدرترسیدن نوزادی که با دود تریاک زنده شد، نام شیرهکشخانه، دارالعلاج میشود و نام هرویین، دوا! و خیلی فسادهای دیگر که جای گفتنش اینجا نیست.»