آگاه ـ زهرا بذرافکن - خبرنگار سرویس فرهنگی: یکتا ناصر، بازیگر و منوچهر هادی، کارگردان و تهیهکننده ایرانی طرفین این جدال بودند که نزدیک به یک دهه پیش با یکدیگر ازدواج کردند. این دو صاحب یک فرزند ۷ سالهاند و حدود یک سال پیش اعلام کردند که از یکدیگر جدا شدهاند. اینکه دقیقا بدانیم در زندگی شخصی سلبریتیها چه میگذرد، کی ازدواج میکنند و کی جدا میشوند دیگر چیز تعجببرانگیزی نیست، مدتهاست که جزو اخباری است که خود آنها در صفحاتشان نشر داده و به اطلاع عموم میرسانند. این موضوع یکی از ژانرهای محبوب و پر مخاطب حوزه سرگرمی در فضای مجازی است که هواداران عمده و دغدغهمندی نیز دارد. یکی از محلهای تولید محتوای زرد برای مخاطب در این فضا همین وقایع زندگی و روابط شخصی افرادی است که شهرت عمومی دارند. تا پیش از این، خبرنگاران پاپاراتزی بودند که این وقایع را پیگیری و منتشر میکردند اما حالا خود سلبریتیها مهمترین بازیگران این نمایش و مخابرهکننده اخبار زندگی شخصی و خصوصی خودشاناند.
تیمسازی رسانهای با جریحهدار کردن عواطف هواداران
ویدیو محتوایی تراژیک از گریه و شکایت یکتا ناصر درباره ربوده شدن دخترش در شب عید داشت. او با ظاهری آشفته و گریهکنان مادران را خطاب قرار میدهد و با تلاش برای ایجاد فضای همذاتپندارانه و تحریک عواطف مادران تلاش میکند تا یارگیری عاطفی انجام دهد و فضا را آنطور که منافعش در آن لحظه و رویداد ایجاب میکند به پیش راند. او منوچهر هادی را متهم به دزدی فرزند مشترکشان کرده و علاوه بر آن اشارهای نیز به مسائل زندگی مشترکش در طول ۱۰ سال گذشته میکند و به این طریق بیش از پیش فضا را بغرنج و خودش را مستاصل و مستحق یاری مخاطب جلوه میدهد. در مقابل منوچهر هادی، پدر فرزندشان نیز پا به پای او در این بازی قدم میزند و او نیز در جواب پستی منتشر میکند که در آن ماجرای دزدی را انکار و او نیز همچون همسر سابقش پای مادران این سرزمین را به ماجرای زندگی خصوصیشان باز میکند؛ او به شرف تمام مادران قسم میخورد که آنچه یکتا ناصر میگوید صحیح نیست و حقایق را باید از زبان او شنید. این خلاصهای از دعوای رسانهای این زوج بر سر حضانت فرزندشان بود که در نهایت به دادسرای جنایی تهران و گفت و گو برای حل اختلاف رسید، اختلافی که به گفته خودشان حل هم نشد.
آنچه واضح است این که جانبداری در دعوایی کاملا بین فردی و شخصی آن هم در سطح رابطهای عاطفی، زناشویی و والدگرانه از مخاطبانی که کوچکترین اطلاعاتی از درون این رابطه ندارند، فعلی عبث و کاملا بر مبنای قواعد جهان سرگرمی و بیهودگی است؛ یعنی اساسا در خارج از چنین رابطهای برای دیگران، آن هم دیگرانی که تمام چیزی که از این دعوا میدانند دو ویترین مجازی است، هیچ موضوع و جبههای برای پیوستن وجود ندارد. یک زندگی با تصمیمات فردی شکل گرفته، از هم پاشیده و حالا به مرحلهای از رنج شخصی رسیده که آن را در معرض دادخواهی عمومی قرار داده است. پیچیدگی در روابط زناشویی و عاطفی خود به خود به قدری هست که کار را برای حل مسائل طرفین به شکل معمول سخت و توان فرسا میسازد؛ حالا این را اضافه کنید به دعوایی که هوادارانی در بیرون از رابطه دارند، لشگر هواداران با عاطفهای که میخواهند به داد دل مادر رنجدیده برسند یا در مقابل به یاری پدری مظلوم که همیشه در مقابل زنها مورد ستم واقع میشود، شتابند.
راه نجات عبور از کلیشههای موجود پیرامون این اتفاق است تا نگاه از زاویه درست به چنین موضوعی میسر شود. به هر شکل بررسی این دعوا از مسیر جانبداری با مبنای عاطفی یا انگارههای اجتماعی نمیگذرد.
جریانسازی کاذب
بعد از آن که دو جریان متعارض و متضاد عاطفی از هواداران سلبریتیها در فضای مجازی شکل میگیرد به طور معمول دسته دیگری نیز اضافه میشود که تلاش میکند بیشتر و فراتر از یک جانبداری و هواداری ساده از یک دعوا باشد؛ گروهی که با خلط هر موضوعی با دغدغههای اجتماعی آن هم در ساحت مسائل زندگی شخصی و زناشویی سلبریتیها سعی در جریانسازی و عیبیابی از سیستم قانونی و قضائی کشور را دارد. علاوه بر آن نیز، غالبا پیوندی سست به یکی از جریانهای گردن کلفت اجتماعی همچون جریان «میتو» یا «حقوق زنان» میزند تا پیروزی و اثرگذاری آن را ضمانت کند. این همان روندی است که غالبا در دراز مدت به ابتذال و انحراف و در نهایت به مرگ اثرگذاری این جریانها بر مخاطب و جامعه میانجامد.
در این میان طرفداران جناحها و خردهجریانهای سیاسی یا فرهنگی نیز از این جدال خصوصی آنطور که منافعشان میطلبید، مصادره به مطلوب کرده یا با جانبداری از یکی از طرفین یا با معیوب خواندن سیستم قانونی چرخشی در جریان ایجاد کردند تا کاری برای حیات و حضور خودشان کرده باشند. علیرغم آن یکی از این جریانهای نحیف فعلی زن، زندگی، آزادی بود که به هر ترتیب در این نزاع وارد نشد و ترجیح داد که سکوت کند، چون منافع سیاسی برایش وجود نداشت.
یک بازی همه جانبه
در امتداد دادخواهی عمومی و رسانهای طرفین دعوا که میتوان آن را با شرایط سخت روحی آنها توجیه کرد، بعد از گفت و گوی قانونی در دادسرای جنایی تهران، سرپرست این دادسرا در پستی اینستاگرامی در صفحهاش به شرح و گزارش نتیجه این جلسه میان آنها پرداخت که با آن نه فقط مشروعیت رسانهای شدن جزئیات شخصی زندگی این افراد را به طور ضمنی تایید کرد که ضلع مفقوده مثلث دعوا را نیز تکمیل کرده و به یک موضع جدید در این نزاع پیوست که محل آن به هیچ عنوان نمیبایست در معرض عموم باشد.