مرور آگاه بر آخرین ساخته یورگس لانتیموس را بخوانید

بیچارگانِ انحراف جنسی

دیده شدن بیش از پیش کارگردان یونانی بعد از ورود به جهان هالیوود به کدام مسیر می‌رود؟
۲۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۸

سینمای لانتیموس که از فیلم «دندان نیش» به بعد شاخص شد و سر و شکلی متمایز به خود گرفت حالا در قامتی هم‌سطح هالیوود با مطرح‌ترین بازیگران این جهان سینمایی به «بیچارگان» رسیده است. فیلمی با بازی «اما استون»، «مارک رافلو» و «ویلم دفو» که در جشنواره و جایزه‌های اسکار، بفتا، ونیز و گلدن گلوب جوایز زیادی را از آن خود کرد. جهان لانتیموس بعد از آثاری که تاکنون در دنیا از او به نمایش گذاشته شده است، نشان داده که همیشه شگفتی‌ای برای مخاطب در آستین دارد تا بار دیگر او را وارد مرحله‌ای از درک سینمایی کند که پیش از آن هرگز ندیده باشد. این اثر اقتباسی از یک رمان چاپ ۱۹۹۲ است که در آن زمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

آگاهزهرا بذرافکن ـ خبرنگار سرویس فرهنگی: یورگس لانتیموس، کارگردان مطرح یونانی است که اولین فیلمش را با نام «بهترین دوست من» در سال۲۰۰۱ تولید کرد. بعد از فیلم‌های «کینه تا» در سال۲۰۰۵، «دندان نیش» در سال۲۰۰۹، «آلپ» در سال۲۰۱۱، «خرچنگ» در سال۲۰۱۵، «کشتن گوزن مقدس» در سال۲۰۱۷، «سوگلی» در سال۲۰۱۸ و «بیچارگان» را در سال۲۰۲۳ ساخت. او در بیشتر آثارش تهیه‌کنندگی و نویسندگی را نیز عهده‌دار است. لانتیموس در فیلم‌هایش معمولا جهانی را خلق می‌کند که در عین تازگی و بیگانگی مخاطب با آن اما مخاطب می‌توان آن جهان را درونی و بدل به تجربه‌ای زیسته کند. او «بیچارگان» را از رمان «آلاسدایر گری»، رمان‌نویس و هنرمند اسکاتلندی با همین نام اقتباس کرد. فیلم داستانی کاملا فرانکشتاینی دارد و ماجرای زنی را روایت می‌کند که بعد از خودکشی با مغز کودکی که باردار بوده است به زندگی برمی‌گردد. 

باران جوایز برای بیچارگان

«بیچارگان» موفق شد توجه منتقدان را در جشنواره و جایزه‌های مختلف جلب کند و جوایز زیادی را با خود به خانه برد. این فیلم برای اولین‌بار در «هشتادمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز» اکران و موفق به دریافت جایزه شیر طلایی شد. بعد از آن و پس از اکران در آمریکا ازسوی انستیتوی فیلم آمریکا و هیات ملی بازبینی فیلم (NBR) در لیست ۱۰فیلم برتر سال نیز قرار گرفت. فیلم لانتیموس در مراسم اسکار موفق به دریافت چهار جایزه، در مراسم بفتا پنج جایزه و در مراسم گلدن گلوب دو جایزه را از آن خود کرد. درخور توجه است که بازی هنرپیشه نقش اصلی آن یعنی «اما استون» در آن بسیار موردتوجه قرار گرفت و پای ثابت جایزه‌ها در هر سه مراسم «اسکار»، «بفتا» و «گلدن‌گلوب» بود. 

سفری به دنیا بدون چارچوب

قصه فیلم در لندن ویکتوریایی روایت می‌شود؛ جایی که یک دانشجوی پزشکی دستیار یک جراح با ظاهری عجیب و فرانکشتاینی می‌شود، پایش به خانه او باز و دلباخته دخترخوانده او می‌شود، زنی جوان با رفتارهای غیرقابل کنترل کودکانه و عجیب. بعد از این ماجرا پدرخوانده او (بلا بکستر) فاش می‌کند که جسد این زن باردار را در آب پیدا کرده است و در نهایت مغز نوزاد متولد نشده‌اش را در سر او جا می‌گذارد و نتیجه زنی می‌شود با ذهن یک نوزاد نابالغ. 

مکس، دانشجوی پزشکی به تشویق گادوین (جراح) از بلا درخواست ازدواج می‌کند و او می‌پذیرد. هم‌زمان با رشد فوق‌العاده بلا بکستر کنجکاوی او نسبت به جهان پیرامون و شناخت آن نیز رشد می‌کند و با پیشنهاد فرار ازسوی وکیل فاسدی که به خانه آنها آمده بود از خانه به قصد سفری طولانی خارج می‌شود. سفری همچون آلیس در سرزمین عجایب برای موجودی که نه در چارچوب‌های اجتماعی و فرهنگی رشد یافته و نه آنها را می‌شناسد و با بی‌پروایی تمام قصد تجربه و شناخت تمامی پدیده‌های اطرافش را دارد.

این فیلم از ابتدا با نماهای سیاه و سفید آغاز می‌شود و بعد از پیوستن بلا به دنیای بیرون و آغاز ماجراجویی او رنگ می‌گیرد، آن هم با کیفیتی شبیه به کارت‌پستال‌های ویکتوریایی. در فیلم تصاویری واضح از جراحی‌ و تشریح بدن آدم‌ها با بی‌رحمی تمام در همان صحنه‌های ابتدایی وجود دارد. بعد از آن، به درون خانه جراح معروف که خودش نمادی تمام‌عیار از ماجرای فرانکشتاین است، می‌رسد؛ نمادی که در ادامه داستان از قرارگرفتن تحت جراحی‌های افراطی توسط پدرش و به اجبار او یاد می‌کند و بااین‌حال خود او نیز تقریبا همین مسیر را درباره دیگران در پیش گرفته و ادامه می‌دهد. بااین‌حال او روح کودکانه بلا بکستر را می‌شناسد و با او درنهایت لطافت مانند پدر رفتار می‌کند و اجازه می‌دهد با جسمی بزرگسال مسیر رشد را همچون نوزادی لجوج در پیش گیرد و آماده ورود به دنیای بیرون شود. در ادامه داستان، زمان فرار بلا از خانه مانع او نمی‌شود و به او اجازه شروع ماجراجویی در کنار مردی شیاد و فاسد را می‌دهد.

سفر اعجاب‌انگیز بلا بعد از ترک خانه، یاغی‌وار آغاز می‌شود و او را در موقعیت‌های مختلف در قالب یک انسان نادان اما با نیروی شدید و قوی عاطفه نشان می‌دهد. او ساختارهای سلطه‌گر و حتی فرهنگی و سنتی زمانه را پس می‌زند و جسورانه و لجوجانه تنها در راه تحقق مقصود پیش می‌رود. در این مسیر اولین و بیشترین چیزی که او می‌شکند و کنار می‌زند نظام مردسالار حاکم و قواعد دست‌وپاگیر و محدودکننده سنتی برای زنانی است که تنها مجازند همسر باشند. یکی از ارزش‌های او در این مسیر ماجراجویانه قائل بودن به اصول گادوین، پدرخوانده‌اش یعنی پیروزی دانش بر پلیدی‌هاست که مبنای نظام ارزشی ذهنی او قرار می‌گیرد. علاوه‌بر آن، با دو مسافر غریبه در کشتی مسافری آشنا می‌شود که آنها او را وارد دنیای فلسفه می‌کنند و این موتور محرکی بر رشد و انسجام ذهنی او در کنار رشد تجربه‌ای‌اش می‌شود. 

لانتیموس با آثاری که تا به امروز از خود به‌جا گذاشته است، استاد به چالش کشیدن قواعد اجتماعی و فرهنگی و نمایش آن در روابط انسانی و خلق دنیایی فاقد این قواعد است. او جسورانه پا به دنیای انسان‌هایی می‌گذارد که می‌شناسیم یا می‌خواهیم بشناسیم و با نمادسازی‌های ماهرانه آنچه را می‌خواهد با مجموعه تصاویر و نماها، دیالوگ و اکت به دست مخاطب می‌دهد تا برای مدتی بعد از فیلم هم همچنان داستان در ذهن او باز و ادامه‌دار باشد و هر زمانی بتواند و به این جهان سورئال و جادویی برگردد و دوباره به تماشای آن بنشیند. 

از فمنیسم به سوی ابتذال و انحراف

یک از ویژگی‌های برجسته و اصلی فیلم، زنانه بودن آن است؛ نقش اصلی آن را یک زن ایفا می‌کند و جهان را بر محور خواسته‌های خودش بر هم می‌زند و برنامه‌ریزی می‌کند و به جلو می‌تازد. او قیمی پیشرو در عقاید موجود با زمینه با رفتار حاکم دارد که در عین پیدا کردن یک همسر مناسب برایش اما در نهایت مطابق خواست او اجازه می‌دهد که با مردی به‌وضوح شیاد، از خانه فرار کند و به سفری رود که پایان آن روشن نیست. پدرخوانده او در این مسیر به نامزد او نیز دروغ می‌گوید و در عین میل شدید او به ازدواج با بلا، ترجیح می‌دهد درخواست زنانه و البته کودکانه او را برتری دهد. 

اطراف جهان بلا آدم‌هایی هستند که همگی نمادی از جهانی کنترل‌گر و سنتی با انعکاسی عقب‌ماندگی و مستبد هستند؛ پدرخوانده او که پادشاه خانه است، ندیمه و خدمتکار خانه که نقش مربی و مراقب او را نیز دارد و مرتب او را به پایبندی به قواعد و آداب جهان اجتماعی وامی‌دارد و او را از ماجراجویی بیشتر نهی می‌کند، وکیلی که برای انجام کارهای قانونی ازدواج بلا با مکس به خانه آنها می‌آید و به‌زودی روشن می‌شود که مردی هوس‌باز است و بلا را برای فرار از خانه می‌فریبد و با خود همراه می‌کند، همسر قبلی بلا که مردی دیوانه و با خوی وحشی و آزارگر است و از جهانی کاملا مردسالار می‌آید و در بازگشت دوباره بلا به او، تمام تلاشش را برای رام کردن او در حد آزار جسمی شدید می‌کند و حتی مردانی که در کشتی مسافرتی پول او را می‌گیرند تا به کودکان نیازمند دهند هم دزد و دروغ‌گو از آب درمی‌آیند. 

در این میان بلا زنی است که در ساختار و آداب سنتی رشد نیافته و بنابراین خودآگاه و ناخودآگاه به آن قائل نیست. در این سفر از آزادی‌ای بی‌قاعده به بی‌بندوباری می‌رسد و انتخاب‌های شخصی‌ و لحظه‌ای‌اش به هر چیز در جهان ارجحیت دارد. او تمام مردهای اطرافش را در حد برآورده کردن نیازهای خودش نگه می‌دارد و بعد از آن نیز با بی‌رحمی تمام و بدون هیچ هم‌دردی آنها را کنار می‌زند و به مسیرش ادامه می‌دهد. مثال آن رابطه و سفر با دانکن ودربرن است که از ابتدا روشن است مردی شهوت‌ران است اما زمانی که جاذبه و ماجراجویی جنسی او با این مرد تمام می‌شود و البته او نیز به بلا علاقه‌مند شده و سعی می‌کند او را تصاحب کند، از زندگی‌اش حذف می‌کند و با وجود اصرار و پیگیری او هیچ شانس دیگری نمی‌یابد. خوانش فمنیستی این فیلم بازنمایی در حد یک بی‌بندوباری در جهانی مردانه دارد که نه برای برابری یا تغییر جهان حاکم که به‌سوی انحطاط کامل در لجن‌زار حاشیه آن و استغراق در فردگرایی از جنس لذت‌جویی دارد.