آگاه: به خاطر ندارم در تمام هفتسالی که بهعنوان یک خبرنگار فعالیت میکنم، رویداد و فعالیت فرهنگی در ایران، به اهمیت و محبوبیت نمایشگاه بینالمللی کتاب باشد. نمایشگاهی که هر ساله در بهار حتی زمانی که کرونا جهان را درگیر خود کرده بود، از سبد فرهنگی جامعه کم نشده بود و هر سال با قوت به فعالیت خود ادامه میداد.
حالا سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب که به بلوغ خود هم نزدیکتر میشود، روزهای پایانی خود را سپری میکند؛ حیف بود که برای این رویداد و برای سرویس ادبیات با مخاطبان به گفتوگو ننشینیم و حرفهای آنها را درباره این نمایشگاه و کم و کیف آن مطلع نشویم؛ رویدادی که به قدری مهم است که بالاترین مقامات سیاسی، فرهنگی، هنری و اجرایی کشور در زمان برگزاری برای بازدید از آن وقت میگذارند و از مقام معظم رهبری تا ریاستجمهوری برای بازدید از این نمایشگاه همراه مردم میشوند. برای گفتوگو با مردم راهی راهروهای شبستان مصلای تهران شدم تا ببینم مخاطبان نمایشگاه برای خرید کتاب و حتی نمایشگاهگردی چقدر سبد خرید خود را به ادبیات داستانی، شعر و قصه اختصاص میدهند. چرخیدن در نمایشگاه و بین غرفهها همراه با مردم، برای من مثل شنیدن یک قطعه موسیقی «جاز» بود، موسیقی که نُت ندارد و نوازندهها بدون پیشفرض و دانستن اینکه در ادامه چگونه ساز خود مینوازند، در همراهی با جمع فعالیت میکنند.
شاید ربط موسیقی جاز با نمایشگاه برای شما مانوس نباشد، اما این نمایشگاه را با دیگر رویدادهای فرهنگی مانند جشنواره فیلم فجر بهعنوان مثال مقایسه کنید، مخاطبان سینما و جشنواره فجر همگی برای دیدن و حضور در فرآیند یک جشنواره آماده میشوند، اما مخاطبان نمایشگاه کتاب عموما آمدهاند که بدون هماهنگی ببینند، بشنوند، مطلع شوند و بخوانند؛ اینکه چه کتابی را باید بخوانند و غرفه هدفشان چه کتابی را برای مطالعه به آنها پیشنهاد خواهد داد کامل مشخص نیست و همین است که نمایشگاه کتاب را جذاب میکند.
این جذابیت را زمانی درک کردم که با مخاطبان نمایشگاه به گفتوگو پرداختم و عموم آنها نمیتوانستند بازه زمانی خاصی را مشخص کنند که از چه زمانی مخاطب نمایشگاه هستند، عموما آنها یک پاسخ مشخص داشتند: «از وقتی که به خاطر دارم به نمایشگاه میآمدم.» حالا قرار بود مطلع شویم که مردم تا چه اندازه برای خرید کتاب از نمایشگاه، به سراغ قصه میروند؛ قصهای که عمیقترین تکنولوژی انتقال پیام برای درک جهان است. در ادامه گفتوگوهای مخاطبان نمایشگاه را میخوانید که نقدها و دیدگاهشان را درباره نمایشگاه کتاب میگویند و کتابهایی که خریدهاند یا قصد خرید آن را دارند، در حوزه ادبیات معرفی کردهاند.
زینب بخشعلیزاده که یک کارمند است، درباره نمایشگاه کتاب و کتابی که خریده و میخواهد بخرد، توضیح داد: کتاب «تاکسیسواری» از سروش صحت که نشر چشمه منتشر کرده است و «پیرمرد و دریا» نوشته ارنست همینگوی از نشر هرمس و «رویای نیمهشب» از نشر کتابستان که نویسنده آن هم یک روحانی است به نام مظفر سالاری، خریدهام و قصد دارم مجموعه اشعار فاضل نظری که سوره مهر منتشر میکند، تهیه کنم. نمایشگاه هم مانند هر سال برای من جذاب بوده و نقطه ضعف آن که یک مسئله عمومی است قیمتهای کتابها که بسیار سنگین شدهاند و نقطه قوت آن هم ایستگاههای اطلاعرسانی متعدد و از دستگاههای الکترونیکی است که برای پیدا کردن غرفهها و کتابهای موردنظر به ما کمک میکنند.
محمدحسین پاکپرور، دانشجوی کارشناسی رشته حقوق که از سال۸۷ مخاطب نمایشگاه کتاب است هم به گران بودن قیمت کتاب اشاره کرد و نقطه ضعف نمایشگاه را حضور نداشتن برخی از ناشران در فرآیند نمایشگاه دانست و نمایشگاه مجازی را نقطه قوت آن برشمرد. «خاطرات سفیر» نوشته نیلوفر شادمهری از نشر سوره مهر، «پریدخت» نوشته حامد عسکری از نشر مهرستان و «قیدار» نوشته رضا امیرخانی از نشر افق را برای خرید در نمایشگاه انتخاب کرده بود.
ادوین امیری دیگر مخاطبی بود که درباره کتابهایی که خریده است، صحبت کرد و گفت: «سال گمشده خوان سالواتی یرا» رمان نوشته پدرو مایرال و ترجمه فروغ منصور قناعی، «آرایش دشمن» نوشته املی نوتومب و ترجمه مارال دیداری از نشر چشمه را انتخاب کردهام و دلیل انتخاب این کتابها هم توضیح دقیق و جذاب غرفهداران بود که من را درگیر قصههای این دو کتاب کرد و تشویق شدم که این دو کتاب را بخوانم.
علیرضا نظری دانشجوی ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی هم در کنار غرفه نگاه صحبت کرد و از خرید مجموعه اشعار افشین یداللهی و روزبه بمانی از نشر نگاه، مجموعه غزلیات محمدسعید میرزایی از نشر شهرستان ادب و کتاب شعر «خانمی که شما باشید» از حامد عسکری از نشر شانی را اطلاع داد؛ این دانشجوی رشته ادبیات از حفظ بودن اشعار شاعران کلاسیک و معاصر ایران خبر داد و اینکه بهتازگی به ترانه و اشعار شاعران جوانتر علاقهمند شده است.
در ادامه خانم جوانی را دیدم که یک سبد کتاب را با خود حمل میکند و زمانی که از او پرسیدیم که از میان این کتابها، چند کتاب ادبی را خریداری کرده است، توضیح داد: من در طول سال برای خرید از نمایشگاه کتاب، پول کنار میگذارم و الان هم یک مجموعه شعر از هوشنگ ابتهاج، شهریار و «چشمهایش» از بزرگ علوی و «در یتیم» از محمود دولتآبادی را خریدهام.
همراه شدن با یک جمع دخترانه جوان هم یکی دیگر سوژههای ما بود که با وجود سن کم آنها سالهاست مخاطب نمایشگاه کتاب هستند و برای خرید کتابهای حوزه روانشناسی فردی و جمعی و چند رمان از آثار نویسندههای ایرانی و خارجی به نمایشگاه آمده بودند. سیدزهرا حسینی هم از بین آثار ادبی که خریده به کتاب «آبنبات لیمویی» از مهرداد صدقی که چهارمین نسخه از مجموعه داستانی این نویسنده است، اشاره کرد که جزو تازههای نشر سوره مهر است.
بعد از این گفتوگوها با مردم، به این نکته فکر میکردم که اگر به قول تری ایگلتون، نویسنده، منتقد و نظریهپرداز ادبی، انسان را حیوان قصهگو تلقی کنیم، هنوز برای اینکه جهان را درک کنند و مطمئن شوند که هیچ باور و نگرشی در جهان قطعیت ندارد به قصه و داستان پناه میبرند و قصه به آنها این فرصت را میدهد که با مکث کردن ذهن آنها، درباره مسائل فردی و جمعی فکر کنند. قصهای که برای ما ایرانیان به اندازه تاریخمان سابقه دارد و بیشمار اثر ادبی، مجموعه اشعار و قصه در تاریخ ادبیات ما به ارث باقی مانده و بسیار خوشحالکننده است که هنوز مردم جهان مدرن که روز خود را با اینترنت آغاز میکنند و قبل از خواب هم در این فضا میگردند، هنوز به ادبیات کلاسیک و تاریخ ادبیات ایران متعهد هستند و برای خرید، این کتابها را انتخاب میکنند. لازم به ذکر است که آمار فروش ناشران هم بر همین ادعا تاکید میکند.