۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷

الناز برکاتی- خبرنگار گروه فرهنگ: اعظم‌سادات مردانی، مادر شهید سید حبیب بیدار غنی‌پور، رزمنده دفاع‌مقدس و نویسنده، روز ۲۳خردادماه در بیمارستان خاتم الانبیا آسمانی شد. مراسم تشییع این مادر شهید روز جمعه ۲۵خردادماه با حضور پیشکسوتان و نویسندگان حوزه دفاع مقدس و خانواده‌های شهدا در مسجد جواد الائمه(ع) برگزار شد. فرزند این مادر، در سال۱۳۴۳ در محله جی واقع در جنوب‌غربی تهران، سید حبیب غنی‌پور در خانواده‌ای که پدر، کاسب معتمد محل و مادر، معلم قرآن جلسات مذهبی بانوان بود، چشم به جهان گشود و زیر سایه مسجد جوادالائمه(ع) که روبه‌روی خانه‌شان بود، بزرگ شد.

آگاه: حبیب ۱۴سال داشت که امام‌خمینی(ره) را شناخت و ماهیت انقلاب اسلامی و بهمن۵۷ را در ک کرد. از همان زمان با خمینی کبیر، بیعتی عاشقانه بست. در همان سنین یکی از اعضای فعال کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) بود. در سال۵۸ نخستین جلسه قصه‌نویسی مسجد با حضور پرشور جوانان محل آغاز شد و حبیب نیز با جسارت در صف اول نشسته بود. «قصه انشا» از حبیب در کتاب «سوره، بچه‌های مسجد» یعنی اولین اثر ادبی و هنری آن جلسه چاپ شد. این کتاب که به نام انتشارات مسجد جوادلائمه در سطح کشور منتشر شد، در واقع نقطه شروع ادبیات دینی نوجوانان در کل تاریخ ادبیات نوجوانان اسلامی کشور ما بود.

در مصاف عشق
فعالیت‌های ادبی در همین نقطه باقی نماند و به‌تدریج سوی نویسندگی حرفه‌ای قدم برداشت. در آن سال‌ها کشور به بوی باروت جنگ آغشته شده بود و حبیب را به مصاف عشق می‌خواند، او با شوق فراوان به جنگ با سیاهی‌ها رفت درحالی‌که هنوز از دبیرستان فارغ‌التحصیل نشده بود. در سال۶۱ هنگام عملیات مسلم‌ابن‌عقیل پایش مجروح شد. پس از آن در سال۶۲ دوران دبیرستان را تمام کرد و راهی مدرسه راهنمایی شهید چمران در حوالی میدان راه‌آهن شد تا معلم شود. باوجوداین هنوز نویسندگی همچنان گوشه ذهن او جا خوش کرده و یکی از دل‌مشغولی‌هایش بود، به همین خاطر در کنار تدریس ادبیات و دینی در آن مدرسه شروع به نوشتن در مجله رشد جوان و مجله کیهان بچه‌ها کرد. ۲۱ساله بود که در دانشگاه بهشتی در رشته ادبیات فارسی قبول شد و علاوه‌بر معلمی و نویسندگی به تحصیل پرداخت و در عملیات والفجر۸ (فتح فاو) نیز شرکت کرد. عشق او به دفاع از میهن و مقابله به دشمن پایانی نداشت و به اوج خود رسیده بود و دیگر آرام و قراری نداشت. عاقبت در شب دهم اسفندماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج، چهره نورانی و بدن خون‌آلودش بر خاک شلمچه افتاد و به دیدار معبودش شتافت. 

به بهانه حبیب 
شهید حبیب غنی‌پور علاوه‌بر همه ویژگی‌ها و امتیازات یک شهید، ویژگی کمیابی داشت. او اهل قلم و به معنای اخص کلام، نویسنده بود. درواقع نماینده اهل قلم در صف شهدا بود چراکه شرکت در دفاع مقدس به‌عنوان نقطه عطف پرافتخار تاریخ این سرزمین فخری بزرگ محسوب می‌شود؛ فخری که از میان نویسندگان کشور نصیب حبیب غنی‌پور شد. در اواسط دهه۵۰، به همت زنده‌یاد امیرحسین فردی، برگزاری محافل داستان‌خوانی و قصه‌گویی در کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) آغاز شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال۵۷ جلسه‌های داستان‌نویسی هر هفته دوشنبه‌ها برپا می‌شد، جلساتی که ۱۸سال دوام داشت. در این جلسات، رمان‌های بزرگ جهان و داستان‌های نوشته‌شده اعضا خوانده می‌شد و مورد بحث و نقد قرار می‌گرفت که حاصل آن معرفی چندین نویسنده و منتقد ادبی به جامعه ادبیات داستانی ایران بود. پس از شهادت حبیب غنی‌پور، ایده برپایی «جایزه انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور» توسط امیرحسین فردی، در کنار مزار آن نویسنده شهید مطرح و در سال۱۳۷۶ اولین دوره این جایزه خودجوش و مردمی برگزار شد. طی برگزاری ۲۲دوره این جایزه، آثار برتر نویسندگان در زمینه داستان کودک، نوجوان و بزرگسال معرفی شدند که جزئیات آن در وب‌گاه این جایزه ثبت شده است.
حلقه حبیب
امیرحسین فردی در مهرماه ۱۳۲۸ و در دامنه کوه‌ای جنوبی کوه سبلان قدم بر زمین نهاد. در بهارهای زندگی‌اش همواره از فعالان عرصه ادبیات داستانی ایران بود و سبقه‌ای درخشان چون خورشید در این زمینه داشت. علاوه‌بر آن در مسئولیت اجرایی نیز دستی بر آتش داشت. بیش از ۲۷سال مدیرمسئول کیهان بچه‌ها، مسئول جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور و... بود. در سال۵۳ کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) را تاسیس کرد و شورای نویسندگان آن مسجد را تشکیل داد. در دهه۶۰ جلسات داستان‌نویسی «مسجد جوادالائمه» را هر هفته به‌طور منظم در کتابخانه مسجد، تشکیل داد. امیرحسین فردی بیشترین زمان از عمر گران‌بهایش را صرف تربیت شاگردانی کرد که امروز هر یک از آنها سکاندار گوشه‌هایی از ادبیات و فرهنگ و هنر این مرزوبوم هستند. از قلم پرتوان و جادویی او یادگارهایی چون «آشیانه در مه»، «سیاه چمن»، «اسماعیل»، «گرگ سالی» و… به‌جا مانده که نام او را به‌عنوان امیر ادبیات انقلاب جاودان کرده است. غروب روز پنجم اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۲، قلب مهربان استاد امیرحسین فردی پس از سالها کار و فعالیت خستگی‌ناپذیر برای رشد و تعالی هنر و ادبیات به‌ناگاه از کار ایستاد و به‌ یاران شهیدش پیوست. پس از فوت او علیرضا متولی زندگی‌نامه شخصی و حرفه‌ای استاد فردی را در قالب یک زندگی‌نامه داستانی توسط انتشارات مدرسه برهان منتشر کرد. 

تعطیلی یک‌باره
جایزه ادبی شهید غنی‌پور یک جریان مردمی_مسجدی بود که ۲۲دوره از آن تا سال۱۴۰۲ برگزار شده است. اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع)، شاگردان زنده‌یاد امیرحسین فردی هستند. پس از درگذشت فردی، محمد ناصری، نویسنده و مدیرکل پیشین دفتر انتشارات و تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، دبیر جایزه شد. این جایزه از آن دست جوایزی در عرصه ادبیات و داستان‌نویسی است که توسط کسانی که در مسجد جوادالائمه(ع) رشد کردند و داستان‌نویس شدند، پایه‌گذاری شده و همین موضوع این جایزه را به یک رویداد فرهنگی و هنری در شهر تهران بدل کرده بود. سال گذشته به یک‌باره و بدون علت خاصی، از تعطیلی و پایان کار این جایزه خبر داده شد، شورای این جشنواره تصمیم گرفت همزمان با اعطای جوایز برندگان دوره بیست‌ودوم، پایان فعالیت این جایزه را اعلام کند و تنها جایزه‌ای که نویسندگان برای گرفتن نشان حبیب کفش از پا درمی‌آوردند، تعطیل شد. اولین نکته‌ای که به ذهن‌ها می‌رسید آن بود که جایزه به دلیل شرایط مالی تعطیل خواهد شد اما اعضای شورای نویسندگان اعلام کردند که این متوقف شدن به دلیل شرایط مالی نیست و این سوال و ابهام برای همیشه باقی ماند که اگر تعطیلی به دلیل شرایط مالی نیست، پس چه چیزی موجب شده تا عرصه هنر و نویسندگان از آن محروم شوند! برخی از نویسندگان این مجموعه از مفاخر ادبیات داستانی‌ به شمار می‌روند. جایزه ادبی شهید غنی‌پور از آن جایزه‌هایی است که وجودش برای حوزه نشر برکت می‌آورد و اقبالی برای نویسندگان، ناشران و اهالی هنر است. جایزه‌ای که می‌تواند در راستای انتخاب کتاب‌های خوب و باکیفیت و همچنین تولید این کتاب‌ها موثر باشد، چراکه موجب شکوفایی استعداد نوقلمان و بستری برای نقد تاثیر نویسندگان و صاحب‌قلمان می‌شد.  

یک جایزه مسجدی و ادبی در ۳۰ متری جی


 از نویسندگانی است که موفق به دریافت جایزه شهید غنی‌پور شده است. این نویسنده هرچند در سال ۱۳۹۲ وجه نقدی جایزه را دریافت نکرد اما در اختتامیه این جایزه به خاستگاه مسجدی این جایزه اشاره کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش‌هایی از صحبت‌های امیرخانی است که ۱۱سال قبل و در اختتامیه این جایزه و در مسجد جوادالائمه بر زبان راند. 
«کسی برای جایزه به مسجد نمی‌آید. مسجد باید انتخاب خوب و بی‌حرف و حدیث داشته باشد. نویسنده باید خاطرجمع باشد که در داوری‌های مسجد جناح‌بازی و طیف‌بازی و سیاسی‌کاری و رفیق‌بازی نمی‌شود. برای او همین کافی است. پول و جایزه نقدی را بگذارند برای جاهای دیگر که پول دارند. مگر مسجد پول دارد که به نویسنده پول بدهد؟ نویسنده که برای گرفتن پول به مسجد نمی‌آید.
مسجدی که توی آن جلسات قصه‌نویسی برقرار می‌شود، مسجدی که نویسنده، آن هم داستان‌نویس تربیت می‌کند، مسجدی که داستان نویس شهید دارد توی عملیات کربلای۵، مسجدی که جشنواره انتخاب کتاب سال برگزار می‌کند و مسجدی که توی شبستانش مراسم پایانی جشنواره داستان برگزار می‌شود، اگر عشق نیست، چیست؟
ویژگی جشنواره حبیب غنی‌پور این بود که در مسجد بود و تنها جشنواره مسجدی دنیا. وگرنه انتخاب کتاب سال را خیلی‌ها دارند. ما نباید این ویژگی را از دست می‌دادیم. من با کمال افتخار خودم را از بچه‌های مسجد می‌دانم. سال‌هایی که جشنواره از مسجد رفته بود، ما احساس غریبی داشتیم. حتی من یک‌بار برنده این جایزه شده‌ام با کتاب «بیوتن» اما از اینکه جایزه‌ام را در مسجد نگرفتم، خوشحال نبودم. گفته می‌شود برگزاری مراسم این جایزه در مسجد جوادالائمه(ع) به‌دلیل موقعیت خاص خودش باعث شلوغی و نارضایتی اهالی محل می‌شود. شلوغی به‌خاطر دعوا و مرافعه که نیست؛ یک اتفاق مهم فرهنگی در سطح کشور در محله اتفاق می‌افتاد. چه عیبی دارد که دو ساعت محل به خاطر یک جایزه و اتفاق فرهنگی اصلا بسته شود؟ این برای محل افتخار است که خیابانشان به‌خاطر یک اتفاق مهم و بزرگ فرهنگی بسته می‌شود. این هم از ویژگی‌های این جشنواره بود و خوشحالم که هنوز هم هست. به‌خاطر همین هم خودم را از بچه‌های مسجد می‌دانم. به‌خاطر همین هم می‌گویم این مسجد را عشق است.
راستش من گاهی به بعضی مراسم که دعوت می‌شوم اکراه دارم بروم. چون می‌دانم به‌خاطر کتابم نبوده است. شاید دعوتم می‌کنند که در قبالش کاری برای‌شان بکنم. این را می‌فهمم. حتی در بعضی جاها و جایزه‌ها که اگر برنده جایزه‌شان هم باشم، شاید دلم نخواهد بروم. کمتر جایی است که آدم دلش قرص باشد به‌خاطر کتاب و داستان است. چون نمی‌دانم معیار انتخاب‌شان چه بوده. اما درمورد مسجد جواد الائمه(ع) می‌دانم که هرچه هست، خودشان هستند. به‌خاطر رفاقت هم مرا به مرحله نهایی جایزه‌شان نبرده‌اند. تفاوت این جایزه با دیگران در برگزاری مراسم در مسجد است و اینکه داوری‌هایش برای خیلی‌ها شائبه ندارد. واقعیت آن است که همه‌ داورها سلیقه دارند اما در بعضی جوایز سلیقه‌فروشی هم باب است و مثلا داور می‌تواند سلیقه‌اش را دولت قبلی یا بعدی بفروشد.»