۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۶

عباس حسین‌نژاد ـ نویسنده و آگاه حوزه فرهنگ

آگاه

یک- توسعه فردی
«هرس» موضوع مهمی در زندگی است، هرس یعنی کم کردن هر گونه بار اضافه که جلوی به پیش‌ رفتن آدمی را در کار و بار و زندگی می‌گیرد. یک بخش مهم که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که «فضای مجازی» سبب شده آن‌قدر شاخه و پاجوش اضافه در جان ما روییده که حتی به شمردن آن هم نمی‌رسیم و نیاز جدی داریم که از بسیاری از چیزها، کارها و آدم‌ها بگذریم تا بالن بینوای روح ما راحت‌تر در آسمان زندگی به راه خود را به اوج پیدا کند.
می‌دانم سخت است، ولی باید از جایی شروع کرد، مثلا از کم کردن ساعت حضور در اینستاگرام.

دو - سیاسی، اجتماعی 
هرچه به روز انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم، انگار نگاه شاذ در طرفداران کاندیداها عمق پیدا می‌کند و ضریب حساسیت در اظهار نظرات بالا می‌رود، به‌ویژه آنان که ذوب در کاندیدایی شده‌ و فعال بودن در عرصه انتخابات را با حمله به بقیه اشتباه گرفته‌اند.
 به پسرم علی که با اینکه دهه هشتادی است و هنوز به سن رأی نرسیده، ولی پیگیر ماجراست، گفتم: اولا ماجرای ما در انتخابات ریاست‌جمهوری، دوست داشتن جمهوری اسلامی ایران است، نه حب فلان حزب و بهمان دسته و جناح. اگر شورای نگهبان کاندیدای موردنظر ما را تایید کرده، همان شورای نگهبان کاندیدای دیگر را نیز تایید کرده و نباید علیه کاندیداهای دیگر نگاه مسموم داشته باشیم و به قول قرآن کریم: «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نباشیم. درست است که رأی به یک نفر می‌دهیم براساس صلاحیت‌هایی که از کاندیدایمان سراغ داریم ولی این سبب نمی‌شود که به تخریب روی بیاوریم و آنچه ناسزاست بر قلم‌ و زبان بیاوریم و بعدها پشیمان شویم.

سه- اجتماعی، فرهنگی
راننده تاکسی سر صحبت را باز کرد و گفت: «دولت باید ما را راضی نگه دارد»، من در بیشتر موارد وارد بحث نمی‌شوم، نگاهش کردم که چه می‌خواهد بگوید، ادامه داد که من راننده تاکسی در طول روز مسافران بسیاری را سوار می‌کنم، می‌دانی اگر من از وضع موجود ناراضی باشم در روز توانایی ناراضی کردن چند نفر را دارم؟! حرفش بی‌راه نبود؛ منطق غریبی پشت کلماتش بود ولی ناجوانمردانه بود. به فکر فرورفتم، ما چقدر می‌توانیم خودخواه باشیم؟ ما تا کجا می‌توانیم در نابودی درخت امید در دیگران پیش برویم؟ آیا راهی نیست که این‌قدر از وجدان‌مان برای دلداری دادن به یکدیگر فاصله نگیریم؟ آیا نمی‌شود دنبال کلمه‌ای بگردیم که پیش پای دیگری را روشن کند؟ دنبال مقصر این وضع نمی‌گردم که مقصران مانند پروانه‌هایی که روی گلی زیبا نشسته‌اند، معلوم هستند!!

چهار- معارفی
چند روز پیش با نگاه شوخ‌طبعانه در شبکه ایکس نوشتم: «صبح‌ها گنجشک‌ها ظاهرا از موضوع خاصی مطلع می‌شوند که ما در جریانش نیستیم!»
امروز دیدم دوستی روایتی عالی برایم فرستاد در کتاب بصائر الدرجات، صفحه ٣٦٣، از حضرت امام سجاد(ع) که پاسخ من بود و ترجمه‌اش چنین است:
ابوحمزه می‌گوید نزد حضرت سجاد(ع) بودیم و گنجشک‌ها روی دیوار بودند. حضرت پرسید: می‌دانی چه می‌گویند؟ می‌گویند: «برای درخواست روزی زمان معینی است» و فرمود: «پیش از درآمدن خورشید مخواب که من برای تو نمی‌پسندم، زیرا خداوند در این زمان روزی را بین بندگان تقسیم می‌کند و به‌دست ما جاری می‌کند.»

پنج- دعای آخر
خدایا تو می‌دانی که «ایمان» بدون عمل «لنگ» است و عمل بدون ایمان نیز و در جریانی که زور ما در این مسیر کم است، لطفا زور ما را زیاد کن و زندگانی ما را در این دنیای پر از سختی لنگ مخواه!