آگاه: مهمترین چالشهای اقتصادی پیش روی دولت چهاردهم چیست و دولت برای حل سریع و اورژانسی این بحرانها باید چه سازوکاری فراهم کنند؟
متاسفانه در حوزه اقتصاد کشور به گونهای است که بسیار سریع و اورژانسی میخواهیم با کمترین زمان کارها را پیش ببریم و این یک آفت میشود که باعث شکست و اشتباه میشود. برخی از کاندیداها چون میدانند که فقط چهار سال میخواهند رییسجمهوری شوند و بعد هم پاسخگو نیستند وعدههایی میدهند که مبنا و مفهوم اقتصادی ندارد و عملیاتی نیست. بههرحال هر دولتی که بیاید و بخواهد صادقانه کار کند ابتدا باید بگوید هیچ حرکت نابجایی نمیکند و تصمیم غیرکارشناسی نمیگیرد و بایستی اطمینانخاطری به جامعه بدهد که هر روز با شوکهای پیشبینینشده و وعدههایی که امکان اصلاحشان نباشد و در جاهای دیگر مشکلاتی به وجود بیاورند، خودداری کنند. موقع انتخابات مجبورند و ممکن است وعدههای خوشایندی به مردم بدهند و رأی جمع کنند؛ ولی بعد از اینکه حداقل برای چهار یا هشت سال قرار است در بالاترین جایگاه اجرایی باشند تصمیمات خلقالساعه بگیرند و برنامههایی را اجرا کنند که ممکن است در لحظه عدهای را خوشحال کند، اما مدتی بعد ضرباتش به همان افراد بخورد. اگرچه راه چاره نیست و در چند دهه گذشته مرتب دچار این چیزها بودیم و میگویند این کار و آن کار را میکنیم و وضعیت نامناسب فعلی که اکثریت ناراضیاند ناشی از این اتفاقات است. به همین خاطر توصیهام این است تا زمانی که دولت را به دست میگیرند افراد صاحبنظر، دلسوز و آگاه به مسائل را جمع کنند و به کار بگیرند؛ چون مشکلات اصلی معلوم است و مهمترین مشکل این است که طی چند دهه گذشته رشد اقتصادی مناسبی نداشتیم و باتوجهبه تواناییهای کشور میبایست هشت تا ۱۰درصد رشد میکردیم تا بتوانیم منزلت و شایستگیهایی را که حق مردم است ادا کنیم. رشد ما دو درصد بوده و یک دهه گذشته هم صفر و منفی شدیم که باید راهی پیدا کنیم تا این رشد یک رشد لرزان نباشد و مسیری تعیین شود که رشد مداوم پنج درصدی شود و پس از مدتی ۷-۸درصد شود که اسم این را رونق اقتصادی و شکوفایی تولید میگذارند و همگی در اصطلاح اقتصادی میشود «رشد» و رشد بالا که فراگیر و عادلانه باشد و بتواند همه مردم را بهرهمند کند صورت بگیرد و تورم عجیب و غریب ۵۰ -۶۰درصدی مسیر کاهشی پیدا کند و این میتواند کشور را از این چالش و رشد کمجان نجات بدهد.
مشارکت هر چه بیشتر مردم در اقتصاد جزو مطالبات اصلی رهبری بوده است؛ برای تحقق این موضوع دولت جدید باید چه کار کند تا موفق باشد؟
در یک کلام باید آزادی داد و هر کس خواست به صحنه اقتصاد بیاید و کسی مانعش نشود و کسی تهدید نکند و آقا بالاسر نباشد و مثلا کسی فکر و ایدهای دارد و میخواهد کتابی بنویسد معطل نماند و او را اذیت نکنند یا کسی یک طرح اقتصادی دارد او را در سیستم اداری به اینجا و آنجا نکشانند که از این کار پشیمان شود. قانون رفع موانع تولید میگذارند، ولی کسانی که قلدرند و رابطه و قدرت دارند برایشان مانع وجود ندارد و یک فرد معمولی را که به سود کشور است و میخواهد کار کند اذیت میکنند و محدودیتهای گوناگون میگذارند و ترسهای مختلف وجود دارد که این کارشکنیها صورت میگیرد که اگر اینها نباشد همه میتوانند بیایند و خوشحال میشوند. سرمایه زیادی خارج از کشور داریم و وقتی میگوییم مشارکت، همه باید بتوانند استفاده کنند و باید درها برای اینها هم باز شود و سرمایه پولی و فکری زیادی دارند و با جاهای دیگر دارای روابط خوباند و میتوانند پلی برای ما با دنیا باشند که اگر اینها را انجام بدهیم میشود؛ اما اگر رهبری از مشارکت مردمی حرف بزند و در صحنه عمل زمینههایش فراهم نشود نارضایتیها و قهر مردم بیشتر میشود و شورش و اعتراض هم افزایش مییابد و مشخص نیست که کشور به کدام سمت برود.
نکته حائزاهمیت اینجاست که ما بیش از هر چیز به تفکرات و احزاب سیاسی نیاز داریم که به بنگاههای اقتصادی و صاحبان کسبوکارها اهمیت بدهند و خود را به تشکیل ائتلافهای «رشد اقتصادی با محوریت بخش خصوصی» متعهد کنند که منافع آن نصیب کل جامعه خواهد شد. این احزاب سیاسی باید به درجهای از درک و بلوغ فکری برسند که نگرشها و رویکردهایی برگزینند و ترویج کنند که بنگاههای بزرگ و مدیران آنها بهعنوان قهرمانان ملی ارج و احترام بیابند؛ البته به دولت هوشمند و با ذکاوت نیز نیاز است که از طرز کار بازارها سردرمیآورد و نقش مهم قیمتها در تخصیص منابع را درک میکند و رشد فراگیر با رهبری بخش خصوصی را امکانپذیر میسازد؛ رشدی که امکان میدهد کسبوکارهای کوچک بخش خصوصی به بنگاههای متوسط و بزرگ در مقیاس جهانی تبدیل شوند. اگر دولت خالصانه و صادقانه به این باور برسد که باید شریک و همراه کسبوکارها باشد تا به اهداف توسعهای رسید، پس باید از نزدیک و با دقت به خواستهها و نیازهایی که کسبوکارها دارند تا رشد اقتصادی تحویل دهند، گوش فرادهد. در آن صورت و در آن زمان قاعدتا نباید بهانه و مستمسکی برای خصومت و دمدمیمزاجی سیاستگذاران نسبت به صاحبان کسبوکارها و فعالان اقتصادی بخش خصوصی وجود داشته باشد.
دیپلماسی اقتصادی غربی و ارتباط قدرتمند اقتصادی برای تقویت صادرات و درآمدزایی در دولت جدید باید چه رویکرد و سازوکاری داشته باشد تا باعث حل مشکلات دیپلماسی اقتصادی شود؟
وقتی وارد کشوری میشوید میگویید از کدام کشور هستید و مثلا میگویید دیپلماسی اقتصادی ایران هستید و باید در آن کشور یک ذهنیت مثبت و نگاه خوبی نسبت به ایران باشد. چیزهایی که از ایران از نظر شعار و تبلیغ و نگاهی که مردم آن کشور و حکومتش دارند و چیزهای مختلف به خارج صادر میشود باید چیزهای خوبی باشد و اگر منفی باشد هر چه زحمت بکشند دیپلماسی آنقدر نتیجه نمیدهد. باید اعتماد مردم به دولت را بالا ببریم و دروغ و نیرنگ و چیزهایی که در آن صداقت نیست به مردم نگوییم و خدمتگزار واقعی مردم باشیم و اینطور هم مردم پشتیبان دولت میشوند، هم مشکلات کمتر میشود و هم امکان قوی شدن اقتصاد و افزایش تولید و صادرات و ارزان شدنش وجود دارد. یکی از بدبختیهای کشور این است کالاهایی که تولید میکنیم هزینهشان بسیار بالاست و دو برابر کشور ترکیه است. ترکیه بسیار راحت یک کشور صادراتی شده؛ چون میتواند کالاهایش را با تکنولوژی و بهرهوری خوب تولید و صادر کند و ما هم بهرهوریمان پایین است و هم از تکنولوژیهای روز محروم و تحریم شدیم و اینها باعث شده نتوانیم کالای بهدردبخوری داشته باشیم که بتوانیم صادر کنیم تا دیپلماسی اقتصادی هم بتواند موفق باشد. باید فکر اساسی برای شکل گرفتن دیپلماسی اقتصادی صورت داد.
باتوجهبه وجود تحریمها و مشکلاتی که بر سر راه فروش نفت در کشور وجود دارد، عمده درآمد کشور باید از کجا فراهم شود تا ضربه نخوریم؟
عصر دانش است و هوش مصنوعی هم آمده و همهچیز دارد به استفاده از مهارتهای دانشی سپرده میشود که ما مغزها و دانشها را در کشور بهخوبی به کار نگرفتیم یا در داخل جایگاه مناسب را در اختیارشان نگذاشتیم و عدهای تصمیمگیر شدند که نمیتوانند خوب را از بد تشخیص بدهند و این فضای کلان کشور شده و کالاهایی که بتوانیم ارزش افزوده بالا داشته باشیم؛ کالاهایی که ارزشمندند، اما تولیدشان نیازمند همکاری و ارتباط با بقیه کشورهاست که باید با شبکه جهانی دیگر کشورها وصل شویم و بتوانیم کالاهای خوبی تولید کنیم و بازاریابی کنیم و بفروشیم که از همه اینها محرومیم و هر روز اقتصادمان ضعیفتر میشود و کالای قابلعرضهای نداریم که بتوانیم به دنیا پیشنهاد دهیم و بفروشیم. بزرگترین ثروت ما نیروی انسانی تحصیلکرده، بامهارت و دلسوز است که بخش قابلتوجهی مهاجرت کرده یا در حال مهاجرتاند و این مسئله اصلی است که باید به آن توجه کرد.