آگاه: روایت اول: افتخار نوکری اهل بیت(ع)
شروع مداحی ما برمیگردد به سالهای ۴۲- ۴۱ در همان محل خودمان که نازیآباد بود. خیلی از دوستان دیگر ما هم آنجا شروع کردند. یک جلسه هفتگی داشتیم، تا اینکه به همراه کار مداحی، دوره دبستان و دبیرستان را میگذراندم و در همان دوران بود که با مرحوم کافی و مهدیه تهران آشنا شدم. آن موقع ۱۱یا ۱۲سال داشتم و حدود سالهای ۵۰ – ۴۹ و اوج کار ما بود. بههرحال با جمع مهدیه و مرحوم کافی بودیم و در شهرستانهای مختلف، به همراه ایشان دعای ندبه عجیبی برقرار کردیم. در این دوران زیر سایه پدر بزرگوارم و مرحوم حاج داییام که چند سال است فوت کردهاند، به نوکری مشغول بودم و راهنماییهای پدرم بسیار برای ما راهگشا بود. اخویهای بنده هم به نوکری برای آلاللّه میپرداختند و بحمداللّه این افتخار میراث خانوادگی ماست و خدا را شاکریم.
مرحوم حاج دایی ما حاج شیخ اکبر نظری تهرانی، از طلبههای مدرسه آقای مجتهدی بود. درواقع ایشان منبری بدون عمامه بود که ما در دوران طفولیت در خدمت ایشان بودیم. من و اخوی، حاج آقا مرتضی در کودکی بیشتر با پدرمان مانوس بودیم و در جلسات مختلف هفتگی که ایشان در همان محل زندگیمان، نازیآباد میرفت ایشان را همراهی میکردیم. برخی از جلسات ماهانه خانگی را هم با ایشان میرفتیم. پای منبر پدر مینشستیم و به قول قدیمیها پامنبرخوانی میکردیم. یعنی ایشان به هر کدام از اهلبیت(ع) توسل میکردند و وقتی تمام میشد روی پای ما میزدند که یعنی شروع کن.
روایت دوم: حال و هوای ندبه حاج آقای کافی
برنامه مهدیه صبحهای جمعه بود و دعای ندبه حاج آقای کافی و نوعا شعرهایی هم که خوانده میشد متناسب با حضرت مهدی (عج) بود. یعنی ابتدای خواندن، یک غزل برای امام زمان میخواندیم. ما با آقای کافی در منزلشان که روبهروی مهدیه بود آشنا شدیم. من و حاجآقا مرتضی را به منزل ایشان بردند و گفتند که ما میخوانیم ایشان هم خواستند که کمی برایشان بخوانیم. شروع کردیم چند شعر در خصوص حضرت حجت خواندن. ایشان یکی یک کتاب اعیان الشیعه مرحوم جبلعاملی به من و اخوی هدیه کردند. یک ۲۰تومانی هم لای هر کتاب گذاشته بودند.
بعد مرحوم کافی گفتند که ما را به مهدیه بیاورند و درحین خواندن، ایشان به ما اشاره میکردند و ما کنار منبر چند دقیقهای میخواندیم. حتی یادم هست یک ندبهای را ایشان در حرم حضرت معصومه(س) خواندند. روز اربعین بود و جمعیت عظیمی از شهرهای مختلف از شب قبل آمده و جا گرفته بودند. آن ندبه بیش از سه ساعت طول کشید.
آنجا هم من و حاج مرتضی خواندیم. معمولا همخوانی میکردیم. تشویقهای آقای کافی خیلی موثر بود. اینکه دو نوجوان همراه آقای کافی باشند و در چنین مجالس پرجمعیتی بخوانند شاید در نگاه اول کمی عجیب و جالب باشد. استقبال مردم عجیب بود. اگر حمل بر خودستایی نباشد، خیلی از جمعیت آن روز آمده بودند که این منظره را ببینند. برایشان خیلی تازگی داشت که دو نوجوان با هم مداحی کنند.
روایت سوم: ادب امام حسینیها
حضرت امام(ره) مثل مقام معظم رهبری خودشان شاعر بودند و ریزهکاریها را دقت داشتند؛ البته همیشه باید دقت شود مقتلی که خوانده میشود اشتباه نداشته باشد. شعر فاخر، با معنا و بدون تحریف باشد. حتی نوحه را باید دقت کرد که چه مضامین و چه آهنگهایی دارد. باید حواست باشد که چه جایگاهی داری. مداح باید مخاطبش را بشناسد؛ البته من خدمت مقام معظم رهبری هم خواندهام. منتها در سالهای اخیر چون دهه عاشورا کاشان برنامه دارم دیگر نمیرسم که به محضر ایشان مشرف شوم. البته مداح باید بداند که قبل از هر مستمعی خود حضرت صدیقه کبری(س) و خود معصومان(ع) در مجلس حاضر هستند و قرار است که در محضر امام عصر بخواند. این اگر اعتقاد یک مداح شد در مجالس معمولی هم این دقتها را به کار میبندد.
من و حاج آقا مرتضی بیشتر از شعرای مشهد مثل حاج رضا موید بهره گرفتیم. گرچه اساتیدی مثل حاجآقای انسانی و حاجآقای سازگار اشعار بسیار محکم و روانی داشته و دارند. حاج آقای سازگار در مقاطع مختلف اشعار مناسبی داشته و بار سنگین این کار امروز بر دوش امثال آقای سازگار هست و ایشان هم خوب اداره کردهاند.
حاج آقای انسانی هم قصاید و غزل مراثیهاشان عالی است. دقتهایی که ایشان در شعر دارند در سطح بالایی است و از بزرگانی مثل صائب بهرههای فراوان گرفتهاند. اگر ما از امثال ایشان کم بهره بردهایم تنبلی خود ماست. اما ما بیشتر با اشعار مؤید مانوس بودیم. ایشان از اول انقلاب و در مقاطع مختلف مثل جنگ اشعاری برای حوادث مختلف داشتهاند که بعضی از آنها در دیوانشان آمده است. من و حاجآقا مرتضی که میرفتیم مشهد بعد از اینکه دست ایشان را بهعنوان سادات و بزرگتر و شاعر آیینی میبوسیدیم ایشان آنقدر اخلاص داشتند که دفتر شعر دستنویسشان را در اختیار ما قرار میدادند و میگفتند ببرید بنویسید و بعد بیاورید.
ما هم یک وقتهایی میبردیم و اصلا کپی میکردیم و در جلسههای مختلف از آن استفاده میکردیم؛ البته در مشهد مرحوم استاد قاسم ثابت، مرحوم آقای صاحبکار، مرحوم آقای آذر و بزرگواران دیگری هم بودند. ادبیات در مشهد در سطح بالایی است. حتی بسیاری از آقایان اهل منبر که به ادبیات تسلط دارند در حوزه مشهد تحصیل کردهاند.
روایت چهارم: هیاتهای واشنگتن
معمولا در ایام خاصی مثل ماه مبارک یا محرم و فاطمیه، به کشورهای خارجی دعوت شدهایم. هم به کشورهای عربی حوزه خلیج رفتهام و هم از سال۶۰ به بعد به اروپا، آمریکا و کانادا و دیگر کشورها رفتهام. شور و حالی که در بچههای آمریکا دیدم، دیدنی بود. جوانهایی که مثلا در واشنگتن بهدنیا آمدهاند و همانجا رشد و تحصیل کردهاند، اما تیپشان مثل بچههیاتیهای خودمان است.
توی ماشینهای اینها که مینشینی میبینی که سیدیهای مداحی گذاشتهاند و گوش میدهند. چون که اینها در محیطی هستند که از این مسائل نسبتا محروماند. خدا را شکر در چند سال اخیر بابش باز شده است که رفتوآمدهایی انجام شده و مداحان و روحانیت به این کشورها رفتهاند. الان در آمریکا چهارهزار مرکز اسلامی داریم.
ما سالها به منهتن نیویورک میرفتیم؛ همانجایی که برجهای دوقلوی کذایی آنجا بودند. در آن خیابان روزی را داشتند به اسم «حسین دی» که یکشنبهای بود که در دهه محرم قرار میگرفت. گاهی این یکشنبه میشد شب چهارم محرم و گاهی هم میشد شب عاشورا یا تاسوعا. جمعیت مفصلی از کشورهای مختلف مثل ایران، عراق، پاکستان و لبنان میآمدند. از همه ابزار عزاداری هم که در ایران است مثل تعزیهخوانی و شبیهخوانی و علم و کتل استفاده میکردند.