آگاه: در ادبیات معاصر، کتابهایی که موقعیت و لوکیشن داشته باشند، کم داریم اما شریان مکران، کتابی است که واقعا در همان منطقه جنوب میگذرد، اینطور نیست که اگر اسمها را برداری هویتش از بین برود. چه میشود که یک نویسنده زحمت چنین سفری را به خودش میدهد؟ و چه میشود که من و توی مخاطب سختی خواندن این روایت کمابیش تخصصی را قبول میکنیم؟ یک کتاب باید چه کار کند که نویسندهاش با افتخار بتواند بالا بگیردش و بگوید در روزهای سخت جهان، کمکی به بهبود اوضاع کردم؟ آری، باید نقطههای تابناک پرامید را نشان بدهد که بهواسطه آنها دوام بیاوریم. دوام بیاوریم و به راه رفتن ادامه دهیم. مهدی قزلی مسئولیتهای زیادی داشته و کتابهای زیادتری هم دارد. شاید خیلیها از او کتاب «پنجرههای تشنه» را که روایت انتقال ضریح امامحسین(ع) از قم تا کربلاست بشناسند. او در سفرنامهنویسی و مستندنگاری تجربیات خوبی دارد و آخرین کتابی که از او منتشر شده نیز روایتی از سفر استانی رهبر انقلاب به استان کردستان است. شریان مکران، کتابی از این نویسنده است که در زمستان سال ۱۴۰۰ منتشر شده و طی یکسال گذشته چندبار تجدیدچاپ شده است. قزلی در این کتاب روایتی از احداث خط لوله هزارکیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک نوشته است.
دو اهمیت این ابرپروژه
قزلی در کتاب پیشرو، درباره اهمیت روایت این ابرپروژه به دو هدف عمده آن اشاره میکند؛ یک خارجکردن بخشی از صادرات نفت خام از خلیجفارس و کمکردن وابستگی به تنگه هرمز و دوم توسعه غرب منطقه مکران. هر دو هدف بسیار راهبردی و دارای تاثیرات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی هستند با افق توسعه پایدار. این هزار کیلومتر خط لوله ۴۲اینچ که از گوره در استان بوشهر شروع میشود و بعد از گذشتن از جنوب استان فارس در استان هرمزگان و بعد از تنگه هرمز در کنار کوه مبارک به مقصد میرسد، درنهایت ظرفیت انتقال روزانه یکمیلیون بشکه نفت را دارد. یعنی اگر روزی به هر دلیلی اتفاقی برای تنگه هرمز بیفتد که نشود نفتی از آن بگذرد، ما همچنان نفت باریکه یکمیلیون بشکهای را داریم!
شرایط سخت و تحریم
این کتاب روایتی از ساخت خطلوله هزار کیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک «بزرگترین پروژههای تاریخ صنعت نفت ایران» که در شرایط سخت تحریم و کرونا و به دست متخصصان کشور انجام شد. خطلوله گوره جاسک برای اولین بار نفت خام ایران را در آن سوی تنگه هرمز و در دریای عمان تحویل مشتریها میدهد و اتمام آن علاوه بر ایجاد تفوق تجاری و اقتصادی در فروش و صدور نفت، تغییرات مهمی در شرایط سیاسی و امنیتی خلیج فارس و تنگه هرمز به نفع ایران ایجاد کرد. نویسنده در این کتاب به سامان رسیدن یکی از بزرگترین طرحهای تاریخ صنعت نفت را روایت کرده که در شرایط سخت تحریم و کرونا و به دست متخصصان جوان کشور انجام شد.
قصه 11فصلی نفت
این کتاب در ۱۱فصل با عناوین «بای بسم الله»، «قصه محرم و ربیع و شروع طرح»، «ننه شیری و فروش نفت خام»، «در کنار لولهها در میان کوهها»، «صریح زیر آفتاب»، «رگهای فولادی»، «زمین بازی»، «قلک نفت»، «ایستگاه آخر»، «تای تمت» و «چند قاب از روایت» تدوین شده است.
مستندنگار اما گزارشنویس
مهدی قِزِلّی متولد ۲۳فروردین ۱۳۵۹ در تهران، نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و دبیری اجرایی جشنواره و جایزههای ملی برعهده او بوده است. او در دانشگاه امیرکبیر در رشته مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید پذیرفته شد. مقطع کارشناسیارشد را نیز با فاصلهای اندک در رشته تاریخ تشیعِ دانشگاه پیامنور گذراند. قزلی، اغلب مستندنگار است اما تفاوتش با باقیِ مستندنگارهای متداول این است که «گزارشنویسی» را بلد است و نثری دارد و بیانی و امضایی و روایتی که یعنی طوری نمینویسد که بگوید: «رفتیم! خوش گذشت! جای شما خالی!» عوضش سعی میکند «صحنه» را بسازد و ما ببینیم آنجا چه خبر بوده، چه خبری هست و طنازی هم بلد است به قاعده البته.
عنوان فرعی کتاب
عنوان فرعی کتاب «روایتی از احداث خطلوله هزار کیلومتری نفت از گوره به جاسک» است پروژهای که بر اساس آن توانستیم نفت را از نزدیک بندر جاسک تا خارج از تنگه هرمز صادر کنیم؛ پروژهای سخت که تعریف سختیاش میشود این: «راه افتادیم سمت ماشین. عسگر پشت فرمان داشت چرت میزد. علی در ماشین را باز نکرد. همانجا کنار در ایستاد و به من گفت: مهدیجان، پروژهای مثل خطلوله گوره - جاسک را توی این زمانبندی فقط بچههای این پروژه میتوانند بسازند و خدا! بعد خندید و ادامه داد: وقتی کار تمام بشود بچههای این پروژه دستهجمعی باید بروند دادگاه خانواده برای طلاق. از بس از خانه و خانوادهشان دور افتادهاند… چارهای هم نبود.»
بخشی از کتاب
قزلی مینویسد: «در فروردین ۱۴۰۰ با یک گروه کوچک خبری رفتیم بوشهر و از گوره در ابتدای خطلوله تا جاسک در انتهایش را، در سه روز طی مسیر کردیم. اتفاق مهمی افتاده بود. هزار کیلومتر خط لوله با تاسیسات بین راهی در کمتر از دو سال عملیاتی شده بود و فاز اول پروژه، روزهای پایانیاش را میگذراند؛ آن هم در وضعیتی که کشور در اوج تحریم بود و بیماری کرونا هم قوز بالاقوز. برای من که دو مشکل بزرگ کشور را «ناکارآمدی» و «بحران تصمیمگیری» میدانستم، مواجهه با یک اَبرپروژه که انجامش مثال نقض هر دو مشکل بود، هیجان زیادی داشت. قبول کردم.» و مینویسد: «ولی افتاد مشکلها. باید چیستی، چرایی و چگونگی پروژه و انجامش را واکاوی میکردم و در کمتر از 50روز (که 30روزش ماه رمضان بود) کتاب روایتش را آماده میکردم. این روایت تلاشی است برای توضیح آنچه در یک پروژه بزرگ نفتی، از ابتدا تا انتها رخ میدهد. با اینکه در دانشگاه، سالهایی را به خواندن درس مهندسی گذراندم، نه میتوانم و نه میخواهم این متن، یک متن تخصصی باشد. دوست دارم مردم بتوانند کلیترین جنبههای انجام یک پروژه ملی را فهم کنند و از کم و زیاد و خوب و بد آن اطلاع داشته باشند.»
دور زدن روایتهای رسمی
تکلیفِ این کتاب روشن است؛ قرار نیست که کتابی تخصصی باشد؛ قرار است «روایت» برای مخاطب عمومی باشد اما قزلی زرنگ است و این وسطها، بحثهای تخصصی را هم اضافه میکند! اصلا لطفِ «گزارشنویسی حرفهای» به همین است که سرِ خواننده را شیره بمالی که همهچیز مثل «هلو برو تو گلو» است؛ کل این روند البته، بدل کردن سنگ آهن به هلو است! نمونهاش: «انگشت اشارهاش را سمت من گرفت و گفت: آفرین! اولین تست آزمایشی حدود ۸۰درصد موفقیت داشت که موردقبول نبود. اما در مرحله دوم که بهصورت تست ریختهگری انجام شد، به موفقیت ۹۸درصد رسیدیم که این درصد عددی عالی محسوب میشد؛ چون در دنیا در حوزه تولید سرویس ترش هیچوقت موفقیت ۱۰۰درصدی وجود ندارد... البته باز هم به همین دو تست اکتفا نشد و تولید آزمایشی به سه تا چهار ذوب و بعدا به ۲۰ذوب رسید و بعد از اینکه آن ۲۰ ذوب به نتیجه مطلوب رسید، کار تولید لولهها آغاز شد.» کتاب «شریان مکران» یک سند است که راوی خواسته در آن «روایتهای رسمی» را دور بزند.