آگاه: نوآوری با سنت
مهران مدیری در اولین حضور در برنامه گل یا پوچ، برگ برنده این برنامه برای اثرگذاری بر مخاطب یا ایجاد تغییر در رویه ساخت شوهای تلویزیونی را رو میکند؛ «یک بازی اصیل ایرانی» که برای اولینبار در شبکه نمایش خانگی، کپی هیچ برنامه خارجی دیگری نیست. مدیری این را با لبخندی از سر آسودگی میگوید. این یکی از نقدهای همیشگی رسانهها و منتقدان به برنامههای شبکه نمایش خانگی است؛ کپیبرداری و گاه کپیبرداریهای ناشیانه و بیکیفیت. از این دیدگاه میتوان نوآوری در ساخت این برنامه و دستمایه قرار دادن یک بازی سنتی ایرانی را مورد تحسین قرار داد.
یک بازی ایرانی که به ذات بسیار ساده و راحت است و هیچ امکانات خاصی برای انجام نیاز ندارد؛ بنابراین بهطور حتم برای سوژه اصلی یک مسابقه مهیج شدن به تغییرات و افزونههایی نیاز دارد که آن را از یک بازی دونفره ساده به یک بازی هیجانانگیز با قابلیتهای نمایشی و محتوایی ارتقا دهد و آن را به گیرایی موردنیاز برساند. این مورد هم در برنامه گنجانده شده؛ نویسندگان و طراحان این برنامه برای دستیابی به این مهم، از امکاناتی مانند افزودن کارتها و شیوههایی در بازی دست زدهاند که بازی را از یک مسیر یکنواخت منتهی به برد یا باخت به یک نمایش جالب با گزینههای بیشتری تبدیل کرده است.
استفاده از کارتها از این قرار است که در هر دست بازی علاوهبر اینکه هر گروه اجازه دارد سه بار دستور خالیبازی بدهد میتواند از یک کارت هم استفاده کند؛ کارتهایی حاوی برخی دستورها که به تیم حدسزننده کمک میکند تا راحتتر گل را پیدا کند. کارت «سنگ مفت، گنجشک مفت» به تیم حدسزننده کمک میکند که اگر یکبار اشتباه کند و گل را درست حدس نزند، یک دست دیگر را که به آن مشکوک است، باز کند. کارت «گوی بزرگ» نیز به تیم حدسزننده کمک میکند تا به تیم مقابل دستور دهد که بهجای بازی با گوی معمولی با گوی بزرگتر بازی کند. درواقع بازی با گوی بزرگتر سختتر میشود و گل زودتر لو میرود. همچنین، کارت «گوی صدادار» یکی از هیجانانگیزترین کارتهای بازی است؛ چون به تیم حدسزننده امکان میدهد تا گل را از تیم مقابل راحتتر پس بگیرد، چراکه تیم مقابل مجبور است با گویی بازی کند که با هر حرکت صدا میدهد. اینها امکاناتی است که در هیچ بازی گل یا پوچ معمولی به کار نمیرود و به این ترتیب تا حدی بستری برای مبارزه دو گروه از افراد آن هم بهشکلی جدی و حرفهای را فراهم میکند. علاوهبرآن نیز مسیر برد و باخت از شانسی بودن کامل خارج شده و به دست ابتکار و تدبیر بازیکنان میافتد.
فرهنگ قهوهخانهای در سطح بصری
قهوهخانه و هرآنچه از عناصر بصری و محتوایی در آن هست، یکی از قدیمیترین خردهفرهنگهای اصیل ایرانی را تشکیل داده که در آنچه در فرهنگ عمومی امروز ما جاری است نقش اساسی ایفا کرده است. برخی مبدا شکلگیری و رواج قهوهخانهها را به دوران صفویه برمیگردانند که در طی زمان به محفلی فرهنگی تبدیل میشود و کارکردهای آن از محلی برای صرف قهوه و استفاده از قلیان محدود نمیماند و محلی برای اجرای نقالی و پردهخوانی از منابع ادبی فارسی مانند شاهنامه میشود. در برخی منابع روایت شده است که شاهان همین سلسله، شاعران را برای ستایش خود و اقداماتشان در این مکانها گرد میآوردند و به این شیوه پای شاعران و محافل ادبی اینچنینی نیز به این مکان باز میشود. از کارکردهای اجتماعی قهوهخانهها در ایران نیز ایجاد بستری برای شکلگیری گفتوگوهای عمومی و عرصه عمومی میان مردم بوده است. میراث این کارکرد قهوهخانهها برای ما این است که تاریخ شفاهی را زنده نگاه داشته و امکانی برای انتقال آن فراهم میکند. گرچه نمونههای اینچنینی از قهوهخانهها حالا در شهرهایی مانند تهران و اصفهان که خاستگاههای اولیه این مکانها بودند دیگر یافت نمیشود اما هنوز در شهر تبریز میتوان قهوهخانههای قدیمی را دید که پاتوق قشر فرهنگی و هنرمند این شهر است.
این همه را گفتیم تا ارزش استفاده از این امکان مهم، یعنی فرهنگ قهوهخانه را یادآوری کنیم اما اینکه چقدر از این امکان استفاده شده است خود جای بحث دارد. در گل یا پوچ، فرهنگ قهوهخانه در سطح دکور و عناصر بصری مانده و به نظر میآید که فراتر از آن نرفته است. این مایه میتوانست بیش از این در چنین برنامهای به کار گرفته شود تا تنها در حد بهرهبرداری از عنصر نوستالژی فرهنگی سنتی نماند.
شرکتکنندههایی حرفهای
برنامه گل یا پوچ برای بخش شرکتکنندهها فراخوانی منتشر کرده و از افرادی برای گروههای مسابقه دعوت کرده است که این بازی را بلدند و در اثبات آن ادعا دارند. همین که مخاطبیابی برنامهای در بستر وی.او.دی به حضور سلبریتیها ختم نشده خود نکتهای قابلتامل است که میتواند دستمایه ایجاد جریانی در ساخت برنامههای اینچنینی قرار گیرد و فضایی بازتر برای مخاطب ایجاد کند تا از امکانات دیگری در این مدیوم نمایشی برخوردار شود.
البته کمی ناراحتکننده است که برنامه کاملا مردانه است و آدم را به یاد همان قهوهخانهها میاندازد که فضایی کاملا مردانه دارند اما در صفحه اخبار این برنامه در پلتفرم پخشکننده و تولیدکننده آن ذکر شده است که حضور نداشتن بانوان در برنامه برای آن است که هیچ زنی بعد از انتشار فراخوان برنامه اعلام حضور و تمایل نکرده است.
گنجاندن خردهفرهنگهایی از قدیم
از دیگر عناصر محتوایی به کار بردهشده در این مسابقه واقعگرا، استفاده از مفاهیمی مانند کریخوانی و لوتیگری است. کریخوانی در این برنامه را میتوان یکی از تکههای مهم پازل این برنامه دانست که بهخوبی در قاب محتوایی آن نشسته است. هیچ بازی و نمایش مصنوعی در کار نیست، مسابقهدهندهها واقعا برای هم کری میخوانند و خوب هم میدانند که چطور باید این کار را انجام بدهند. در یک بازی با ساختاری نهچندان پیچیده، یکی از مهمترین مواردی که میتواند کل کار را از سادگی زیاد و حوصلهسربر بودن نجات دهد، همین دعواهای کلامی است که در چارچوب فرهنگی خاصی ارائه میشود و مخاطب را هم سر حوصله میآورد تا ادامه مسابقه را تماشا کند. درواقع ما با این عرضاندامهای کلامی بازیکنان، تنها یک نمایش از مسابقه نمیبینیم، بلکه شخصیتهایی را میبینیم که پیشینهشان را در همین مکالمات میتوان دید و بنابراین میتوانیم بهعنوان مخاطب از آنها طرفداری یا با آنها مخالفت کنیم. لوطیگری کلمهای است که شاید معنایی ابهامبرانگیز داشته باشد. در گذشته در عین آنکه مردان اهل مرام و مروت و مدارا را لوطی میخواندند، دستهای از اوباشان نیز لوطی خوانده میشدند که وجهشبه آنها تنها ظاهرشان بوده است و آنها را الواط یا جاهلان میگفتند. آنچه از این خردهفرهنگ و گروههای قدیمی در این برنامه دیده میشود این است که گروهها و بهخصوص شرکتکنندههای مسنتر در عین آنکه تمام تلاششان را میکنند تا برنده بازی باشند اما نگاهی با مروت و مردانگی به گروه رقیب دارند و اغلب برخوردهایی از سر انصاف و دوستی میانشان دیده میشود. در عین آنکه برای هم بیرحمانه کری میخوانند اما شخصیتهای افراد مقابل را نمیشکنند و مهمتر آنکه فرهنگ احترام میان بزرگتر و کوچکتر در میان مکالمات شرکتکنندهها بهوضوح جاری است و به آن پابندند.
رقابت با سیاست
از موارد موردتوجه دیگر در بازی ایجاد مسیری طولانی برای به نتیجه رسیدن است. در عین ساده بودن بازی، مسیر به نحوی چیده شده که برای بردن نیازمند استراتژی درست، استفاده از یک سیاست مناسب و نیز صبر است. یعنی نمیتوان با برد و باختهای اولیه پایان بازی را حدس زد و باید کریخوانی و شیوههای بازی رقابتکنندهها همراه شد تا در پیچوخم رقابت، برنده و بازنده خودشان را نشان دهند. این مجموعه از امکانات مهمی است که نه فقط در مسابقهها و سریالهای امروزی، که در جهان سریعالسیر و آدمهای عجول امروز ما کمیاب است.
نگاهی به عناصر بصری و فنی
دکور و طراحی صحنه برنامه چنانچه گفته شد، الهام گرفته و بهنوعی منطبق با قهوهخانهها و مشابه فضای شهری در همان دوره و بهخوبی طراحی شده و فضایی چشمنواز را ایجاد کرده است. بااینحال، با نورپردازی و رنگپردازی تیره و تقریبا یکنواختی که به کار گرفته، فضا را زیاده تاریک و تا حدی خستهکننده ساخته است. بهنوعی، برخی از زیباییهای بصری موجود در تصویر را از بین برده است.
گوینده برنامه احسان منصوری است که صدایش بهخوبی بر فضای کلی برنامه نشسته و چیز کم و اضافهای ندارد. در کنار آن نیز، من نگارنده بهعنوان مخاطب برنامه فکر میکنم که مهران مدیری که در این برنامه میبینیم بهطور کامل مختص همین برنامه و همین فضاست؛ یعنی نه طنز زیادی و لودهای از او میبینیم که بر فضای جدی برنامه سنگینی کند و نه خشکی بیشازحد که برنامه را غیرقابل تحمل سازد؛ بنابراین باوجود انتقادهای زیادی که بر نحوه اجرای او وارد شده است، بهخصوص انتقاداتی که متمرکز بر نمکین نبودن اجرای اوست، فکر میکنم ما به دیدن مهران مدیری در قالب مجری طناز شوهای کمدی بیشتر عادت کردهایم تا دیدن یک مجری یا ناظر بر بازی گل یا پوچ میان شرکتکنندههایی که خود حرفهای و البته طنازند.
تنظیمگری به حذف نام کارگردان ختم شد
کارگردان این نمایش-مسابقه نیک یوسفی است؛ یک تقریبا «بلاگر سینمایی» که ناآرامیهای سال۱۴۰۱ برای او نقطهعطفی بهشمار میرود. او با پست و استوریهایی که در آن برهه زمانی منتشر میکرد و البته هنوز هم نشر میدهد، توانست مخاطبی دور خودش جمع کند و علاوه بر آن، موضعی روشن و واضح در جوار براندازها بگیرد که هنوز هم آن را حفظ کرده است. او در آخرین اظهارنظر، بعد از شهادت اسماعیل هنیه، مدیر دفتر سیاسی حماس با انتشار یک استوری موهن به این اتفاق واکنش نشان داد. نکته مهم دیگر اینکه، چنین شخص یا اشخاصی با نظرات اینچنینی و تحمیل آن به مخاطبانی که به هر ترتیب او را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند، باز هم برای فعالیت و تولید در فضای هنری و رسانهای ترجیح داده است که در ایران بماند و راه به بنبسترسیده دیگر هنرمندان برانداز را در خارج از کشور نرود. بااینحال، جای تاسف دارد که نه فقط برخوردی از سر نظارت از سوی نهادهای ذیربط صورت نگرفته، که او در کنار کارگردانی این برنامه، ژست اپوزوسیونی خودش را نیز در شبکههای مجازی دنبال میکند و آش و کاسه همان است.
اینکه با این پیشینه چطور از فیلتر ساترا عبور کرده سوالی است که پاسخی چندگانه دارد؛ از نداشتن ضمانت اجرایی قوانین ساترا، سیاستهای چندگانه اجرایی آن و قدرت و نفوذ سرمایهداران و مالکان پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی در عبور از قوانین این حوزه و عوامل خرد دیگر.
این اتفاق پیشینهای نیز دارد که در سریالها و تولیدات دیگر در همین مدیوم نمایشی و بهشکل قابلتوجهی، اغلب در همین پلتفرم دیده شده است؛ اتفاقات مشابهی که در بیشتر موارد، این ساترا بوده است که دست به انعطاف زده تا پلتفرم بتواند از سد قوانین عبور کند. در چند سال اخیر، تاریخچهای از دعوای میان نهاد ساترا، صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را شاهد بودیم که درنهایت هم خروجی آن همین است که با حذف یک نام فرآیند نظارتگری موفق و پایانیافته تلقی میشود!
حامد معینی معاون تدوین مقررات و امور حقوقی ساترا در گفتوگویی درباره شیوه تدوین و ابلاغ آییننامههای ساترا گفته است: «اگر بخواهیم بهصورت گذرا به فرآیند تنظیم و تدوین مقررات در ساترا بپردازیم باید اشاره کنیم ابتدا یک مشکل از مجاری مختلف شامل کاربران فضای مجازی، فعالان صنعت صوت و تصویر فراگیر و بخشهای تخصصی در ساترا شناسایی و سپس به مسئله تبدیل و با احراز صلاحیت رسیدگی به آن به فراخور موضوع، مسئله به یکی از واحدهای تخصصی ذیربط برای شروع تدوین پیشنویس اولیه ارجاع میشود. در این مرحله، مسئله ابتدا مطالعه شده و برای آن«شناسنامه» ایجاد میشود. مطالعه و ایجاد شناسنامه برای مسئله مطروحه، معاونت مربوطه را به این نقطه میرساند که با تدوین کدام یک از اقسام اسناد حقوقی با مسئله مواجه شود. همزمان با مطالعه مسئله و پیش از نهایی شدن شناسنامه برای مسئله، یک نظرخواهی اولیه انجام میگیرد. شیوه نظرخواهیها هم عمومی و هم خصوصی است. مخاطبان این نظرخواهی به فراخور ماهیت آن مسئله و نوع ورود مسئله به ساترا متفاوت خواهند بود؛ یعنی اگر مسئله ازسوی جامعه نخبگانی به ساترا ارجاع شده، میتوان از آنها در این مرحله نظرخواهی اولیه کرد. این نظرخواهی به این معناست که قانونگذار با زمینه بروز مسئله ارتباط برقرار کرده و به درکی صحیحتر و کاملتر از مسئله خواهد رسید و درنتیجه از بروز هزینههای مادی و معنوی بعدی که در نتیجه قانون غلط یا ناقص به وجود آمدهاند تا حد زیادی پیشگیری میکند. پیشنویس نگارششده به اهتمام بخشهای تخصصی، به اداره کل تنظیم و تدوین مقررات ساترا ارجاع داده میشود تا تصحیح نهایی آن به جهت رعایت ادبیات و جزئیات حقوقی انجام گیرد. واحد یا معاونت تنظیمکننده سند قانونی با نظارت اداره کل تنظیم و تدوین مقررات ساترا سند نهایی را به فراخور ماهیت آن به نظرخواهی میگذارد. پس از نهایی شدن یک سند حقوقی، سند مذکور به دبیرخانه کمیسیون عالی تنظیم مقررات فضای مجازی برای بررسی مغایرت نداشتن با اسناد و قوانین بالادستی میرود و در آنجا به تصویب میرسد. تصویب سند به اطلاع همه معاونتها میرسد و هر معاونت توجیه میشود چه موادی از سند مربوط به آن معاونت است و چه نظارتی باید بر اجرای سند داشته باشد. مجموعه این اتفاقات ابلاغ یک سند یا مقرره است.»
با اینحال، آنچه از این شیوه نظارت و تنظیمگری به نظر میآید، این است که اجرای آن نه فقط تضمینشده نیست که بهسادگی نیز دستخوش نفوذ و مذاکره است.
گل یا پوچ از کجا آمده است؟
شاید سوال شده باشد که این بازی که همه از آن بهعنوان یک بازی سنتی ایرانی نام میبرند از کجا سردرآورده و چطور هنوز هم در فرهنگ بازیهای ایرانی حضور دارد. این بازی که با نامهای «پر یا پیک» و «کچه» نیز در ادبیات قدیم و بومی از آن نام برده میشود. در برخی از منابع به روستایی در نزدیکی شهرستان اسفراین در استان خراسان شمالی بازگردانده میشود. در این منابع گفته شده است که این بازی را بهشکل گروهی و بعد از مراسمهای شادی مثلا بعد از عروسیها و در شبنشینیها انجام میدادهاند. گل یا پوچ در گذشته نیز به همان شیوه مرسوم امروزی انجام میشده است.