آگاه: در واقع در این آسیبشناسی مشاهده میکنیم که آموزشوپرورش به آن اهدافی که نظام اسلامی برای آموزشوپرورش معین کرده است، به آن میزانی که دلخواه ما بوده محقق نشده است. به همین جهت باید بهسمت ریشهیابی این مقوله رفت که چرا این اهداف محقق نمیشوند و با ریشهیابی درست و صحیح به رفع آسیبها پرداخت و شرایطی را فراهم کرد که انتظار ما از آموزشوپرورش در نظام اسلامی تحقق پیدا کند.
آزمون و خطا
آموزشوپرورشی که ما الان داریم، ازلحاظ ساختاری و بنیانی موروث یک نظام موجودی بوده که به دست ما رسیده و آن نظام موجود، تحول ساختاری مناسب با نظام اسلامی پیدا نکرده است و ما هنوز گرفتار تبعاتش هستیم؛ البته در این سه دهه بهسمت تحول در آموزشوپرورش حرکت کردهایم، اما به دلایلی بیش از اینکه محتوایی باشد، بیشتر اقدامات ساختاری بوده است. آن اقدامات ساختاری هم بیشتر بهدلیل بحرانهایی بوده که به دلایل اجتماعی به وجود آمده است. مثل اینکه در برههای از زمان، جمعیت دانشآموزیمان افزایش پیدا میکرد و ناچار بودیم اقداماتی را انجام دهیم یا در جایی مقاطع را تغییر دادیم؛ مثلا در حالت دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه آمدیم دستکاریهایی کردیم و سالهای تحصیلی را دگرگون ساختیم. در واقع بیشتر فعالیتها از این قبیل بوده و آن نقشه جامعی که نیاز آموزشوپرورش جمهوری اسلامی هست، به نظر میرسد بهطور واقعی تهیه نشده و ما بیشتر بهصورت آزمون و خطا پیش میرویم. معتقدم برای تحقق تحول بنیادین و ایجاد دگرگونی ساختاری در نظام آموزشوپرورش که از مطالبات جدی رهبر انقلاب محسوب میشود؛ نیازمند چند کار هستیم و چند نکته اساسی وجود دارد که باید بهطورجدی در این مورد مدنظر قرار گیرد: نکته اول اینکه ما باید جایگاه آموزشوپرورش را در منظومه کلی تربیت اسلامی ببینیم؛ یعنی پیرامون تربیت اسلامی دقیقا چه دیدگاهی داریم و میخواهیم آموزشوپرورش چه نقشی در آن منظومه کلی ایفا بکند. اگر هدف ما در آن تربیت کلی اسلامی، تربیت انسان مؤمن، با عمل صالح است و نیز تربیت یک جامعه عادلانه یا به تعبیر دیگر، تربیت انسان موحد و جامعه توحیدی، این آموزشوپرورش میخواهد در اینجا چه نقشی را ایفا بکند و آن انسان مؤمن با عمل صالح را با چه فرآیندی میخواهد در اختیار جامعه قرار دهد؟
نکته دوم اینکه ما نیازمند آنیم که مبانی آموزشوپرورش - که یکی از همان مبانی، فلسفه آموزشوپرورش هست- را از متن تفکر اسلامی استخراج کنیم؛ یعنی باتوجهبه همان نکته قبلی که جایگاه آموزشوپرورش باید در منظومه تربیت اسلامی دیده بشود، خودبهخود، آموزشوپرورشی که طراحی میکنیم و فلسفه تعلیم و تربیتی که مینویسیم و به تبع آن، برنامه درسی که تدوین میکنیم، باید از متن اندیشه و تفکر اسلامی استخراج شده و تبیین شود. اگر اینچنین نشود، ما دچار یک نوع آموزشوپرورش التقاطی و نظایر آن میشویم؛ البته این نکته هم حائزاهمیت است که ما وقتی میخواهیم چنین مبانی را تدوین کنیم، باید نگاهی هم به نیازهای امروز داشته باشیم؛ یعنی اگر ما به نیازها نگاه نکنیم، گویی در آسمانها سیر میکنیم. ما بالاخره باتوجهبه همین جامعه و در دنیای امروز باید این مبانی را تبیین کنیم اما نگاهمان به نیازها هم باید از دریچه متن تفکر اسلامی باشد. یکی از چالشهای مهم امروز ما همین است که بین آن تفکر و اندیشه اسلامی و وضع موجود جهانی یک نوع تباین و تغایر وجود دارد. انسانی که در آموزشوپرورش مرسوم جهان امروز تربیت میشود، غیر از آن انسانی است که تفکر دینی و اسلامی میخواهد؛ به تعبیر دیگر، آموزشوپرورش فعلی جهان و انسانی که در جهان امروز -بهطور عمومـ تربیت میشود، ماهیتا سکولار و غیردینی است و با این آموزشوپرورش مدنظر ما که مبتنی بر اندیشه دینی است، در تقابل با آن است؛ بنابراین انسانی که در آموزشوپرورش ما تربیت میشود باید بتواند دست به تغییر بزند. ما باید یک انسانی تربیت کنیم که بتواند دست به تغییر بزند نه اینکه فقط خودش را با شرایط فعلی تطبیق دهد؛ بنابراین بدینوسیله انقلاب و نظام اسلامی تداوم پیدا میکند و إلّا اگر شهروندانی مطابق با وضع فعلی و مرسوم دنیا تربیت کند، در همین نظام مرسوم و رایج عالم حل میشود. این یک کار عمیق و بزرگی است که برعهده آموزشوپرورش ماست.
نکته سوم عبارت است از اینکه ما وقتی میگوییم برنامهریزی آموزشوپرورش به نحوی باشد که مبتنی بر اندیشه و تفکر اسلامی باشد، باید توجه کنیم که مشربهای مختلف فکری در همین زمینه در جامعهمان داریم. به نظر میرسد که این مسئلهای است که هم آموزشوپرورش ما و هم نظام آموزش عالی ما بهنوعی گرفتار آن هستند و در نوعی سردرگمی بهسر میبرند. مشربهای فکری مختلفی بین طبقات مختلف تحصیلکرده و دینداران ما، چه دانشگاهی و چه حوزوی وجود دارد. طیفی از تفکرات ظاهرگرایی، اخباریگری و... تا مشربهای التقاطی و سکولاریستی در سطح دوستان داخل نظام اسلامی پراکندهاند. مهم این است که در اینجا آن اندیشه و تفکری مبنای کار قرار گیرد - که فکر میکنم در اینجا دغدغههای رهبر انقلاب باید بهخوبی دیده شودـ که انقلاب اسلامی را ایجاد کرد و این مایه تبیین مبانی آموزشوپرورشمان قرار دهیم. یعنی اندیشههای حضرت امام(ره)، شهید مطهری، علامه طباطبایی و... درواقع آن تفکر اصیل و صراط مستقیمی است که در شرایط فعلی به آن نیاز داریم؛ بهطور مثال رهبر انقلاب چندین بار فرمودند که اندیشههای شهید مطهری زیربنای فکری نظام اسلامی ما بوده است و هیچجا بهتر از آموزشوپرورش هم نیست که این اندیشهها مورد استفاده قرار بگیرد. مهمترین ویژگیهایی که سبب میشود تا ما به این اندیشهها نیاز داشته باشیم و باید از آنها بهره ببریم، عبارت است از عقلانی بودن، عمیق بودن، همهجانبهگرایی و تکیه داشتن بر میراث قومی و علمی تفکر و تمدن گذشته اسلامی. مهمتر از این مسائل، این ویژگی است که اندیشهها و تفکرات اینچنینی توانایی رقابت با اندیشههای جدید غربی را دارند و حرف نو و جدیدی را در دنیای امروز مطرح میکنند؛ بنابراین به نظر میرسد وقتی ما میگوییم مبتنی بر اندیشه و تفکر اسلامی، باید ببینیم اینجا کدام اندیشه را میخواهیم موردنظر قرار دهیم و این مقوله بسیار حائز اهمیت است. نکته چهارم این است که از آموزشوپرورش انتظار داریم که دانشآموزی که میخواهد تحویل ما بدهد، باید دارای چه ویژگیهایی باشد و به تعبیر دیگر، خروجی این آموزشوپرورش باید چگونه باشد؟ آیا ما متخصص فیزیک، شیمی، ریاضی و... میخواهیم؟ روشن است که آموزشوپرورش چنین کاری را انجام نمیدهد و دوره عمومی تعلیموتربیت ما محسوب میشود.