آگاه: با به پایان رسیدن فصل سوم، رعنا آزادیور، بازیگر مجموعه زخم کاری با حضور در برنامه فردوسیپور، از پایان فیلمبرداری فصل چهارم این سریال در تهران و تصویربرداری بخشهای باقیمانده آن در کشوری دیگر خبر داد. اما سوالی که بسیاری از مخاطبان با پایان فصل سوم احتمالا میخواهند از کارگردان بپرسند این است که: «آیا حالا وقت خداحافظی نرسیده؟ اصلا جذابیتی برای ادامه راه مانده است؟» البته مخاطبی که با انتظار زیاد از نام محمدحسین مهدویان تماشای فصل یک زخم کاری را به پایان رسانده بود با همان آغاز فصل دوم شاهد افول این سریال بود اما با امید اینکه شاید فصل سوم جذابیت بیشتری پیدا کند و به قدرت فصل اول بازگردد، پای فصل جدید این سریال نشست.
فصل سوم در زمانی آغاز شد که مخاطبان دلزده از فصل دوم، دیگر ذوق صبحهای روز جمعهشان کور شده بود و تمایلی به دیدن یک داستان نخنماشده ندارند که هر لحظه به هر سمتی میرود و هر لحظه یک شخصیت را میکُشد و فردایش یکی را به دنیای سیاه آن میآورد. در سیر فصل سوم، تلاش شایانی شده بود که به اصطلاح داستان جمع شود تا این سریال بتواند دوباره در عرصه شبکه نمایش خانگی یکهتازی را ادامه دهد اما آنچنان مسیر محتوایی داستان از دستان نویسنده و بعد کارگردان اثر دررفته بود که حتی انگار خود شکسپیر (که سازندگان زخم کاری اثر خود را ملهم از آثار او میدانند) نیز در صورت حضور، توانایی بندزدن این مجموعه را نداشت. در هر قسمت از فصل سوم حتی بازی قدرتمند افرادی مانند جواد عزتی یا رعنا آزادیور نیز نتوانست سرپوشی بر سردرگمی داستان بگذارد. هر مخاطبی که فصل اول را مشاهده کرده باشد تمام افراد و سهامداران هُلدینگ ریزآبادی را به عنوان شخصیتهای زرنگ و دنیادیدهای شناخته که برای رسیدن به قدرت از هیچکاری و جنایتی کم نمیگذارند و همین هوش آنها باعث این تجمیع ثروت شده است ولی هرچه در فصول این سریال قدم برمیداریم تا به همین قسمت آخر فصل سوم برسیم، میبینیم تمام آن افراد باهوش که با چنگ و دندان و در تندباد حوادث، سهام خود را نگه داشته بودند انسانهای سادهلوحی هستند که سریع سهام خود را میفروشند، آن وقت این سوال ساده برای مخاطب پیشمیآید که مگر میشود این همه جنگید و درست در زمانی که همهچیز به ساحل آرامش رسیده سپر و شمشیر انداخت و مُرد؟ چگونه آدم به ظاهر دنیادیدهای بهنام مسعود طلوعی -اگر از انتخاب بازیگر بد و گریم بدتر او با آن سن و سال بگذریم- که در فصل اول فقط بردن نام او کلید مشکلات بود، در فصل سوم با یک بازی بچهگانه از عرش به فرش میرسد و به کسانی اعتماد میکند که به یقین خیانتشان ثابت شده یا دارای ثبات شخصیت نیستند و با آن پشتوانه عظیم رانت و رابطه، خود و تمام همدستانش به بینوایی میرسند؟ چگونه شخصی ضعیف مانند مالک به راحتی همه را کنار میزند و ناگهان در نقش امیرارسلان نامدار البته از جنس بَدمَن ظاهر میشود؟ جالب است که شخصیتی مانند مالک که حتی دیگر آهی در بساط ندارد با تمام بدیهایی که در حق دیگران انجام داده محبوب تمام زنان این فیلم است و همه دختران ریزآبادی از یک ریسمان چند صد بار گزیده میشوند و حرف، حرف آقا مالک یکشبه عاشق است!
اما در سکانس آخر فصل سوم شاهد ضرب و شتم سمیرا برای اولینبار توسط مالک در حرکتی عجیب بودیم که بسیار تعجببرانگیز است. گویا کارگردان با این سکانس در خیال کاشتن بذر فصل چهارم بوده اما مگر با این حجم کشتار کسی برای دشمنی مانده؟ و باز هم به احتمال زیاد با ساخت فصل چهارم شاهد یک داستان حاشیهای اضافی بعد از تمامشدن طوفان اصلی خواهیم بود. ای کاش شخصی در همان اکران مردمی قسمت آخر چشم در چشم مهدویان میدوخت و میگفت: «کافی است، تمامش کنید».
سریالی که دو فصل ضعیف و شکست خورده را پشت سر گذاشته با چه مبنایی به دنبال ساخت فصل جدید است؟ این حجم از بیتوجهی به بازخوردهای مخاطب و ناگهان خبر از پایان فیلمبرداری فصل جدید دادن نشانه چیست؟ آیا کارگردان همین که پولش را از پلتفرم نمایش خانگی بگیرد برای تولید کفایت میکند؟ آیا سازندگان یک مجموعه سریالی دنبالهدار هیچ مسئولیتی در قبال مخاطب ندارند؟
در سریال زخمکاری که یک اقتباس آزاد از زبان سازندگان نام گرفته است، مفهومی به نام خانواده که سینمای ایران به آن میبالید به یکباره فراموش شد و خیانت، فحشا، قتل و مصرف دخانیات و الکل و… جایگزین وفاداری، پاکی، سلامت، شرافت شده است.
زخمکاری هرچقدر جلوتر رفت نشان داد که حرفی برای گفتن ندارد و این اثر پر از ابهامات و مشکلات اساسی در ساخت و داستان است. زمانی یک اثر ارزشمند و حتی هنری خواهد بود که مفهومی را در خود پرورانده باشد و ماحصل آن پیامی در جهت رشد مخاطب خود باشد.
ای کاش به روزهایی برگردیم که کوچک و بزرگ به جای تماشای فضاحت و مصرف خوراک نامناسب پای فیلمهایی از جنس «مهمان مامان» مینشستیم و برای گذراندن لحظههای خوب، زندگی یک خانواده ایرانی با تمام صفا و صمیمیتش را بدون حرص و طمع و قتل و غارت تماشا میکردیم.
۲۶ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۴
محمدرسام رضوانی- گروه فرهنگ: این روزها با پرسه در پیامرسانها که جزئی از عادات روزمرگی زندگی ما شده تصاویری از اکران مردمی قسمت آخر فصل سوم «زخم کاری» بهوفور قابل مشاهده است؛ تصاویری همراه با صحنههایی از حضور ستارگان این سریال روی فرش قرمز در یکی از سینماهای تهران.