آگاه: او برای مقابله با هجوم سیاست به زبان ۶قاعده مطرح میکند. قواعد او عبارتاند از:
۱. هرگز استعاره به کار نبرید.
۲. جایی که واژه یا اصطلاح کوتاه کافی است واژه یا اصطلاح بلند به کار نبرید.
۳. اگر میتوانید واژهای را حذف کنید، حذفش کنید.
۴. اگر میتوانید فعل معلوم به کار ببرید، مجهول به کار نبرید.
۵. هرگز عبارتی خارجی، واژهای علمی یا اصطلاحی تخصصی را که در زبان روزمره معادل گویایی دارد به کار نبرید.
۶. هر قاعدهای را در جایی که شما را به گفتن حرفهای وحشیانه سوق میدهد بشکنید.
این نویسنده درخصوص قواعد میگوید: ممکن است این قواعد ابتدایی به نظر برسند و درست هم است اینها بسیار ابتدایی هم هستند اما به کار بستن آنها نیازمند دگرگونی عمیق در دید کسانی است که به سبک نگارش رایج امروز عادت کردهاند.
در بخشی از مقاله «سیاست و زبان انگلیسی»، اورول به نبود ریزهکاری در نوشتن و نخنما شدن عناصر زبانی بهکاررفته در مطالب مطبوعاتی میپردازد. او همچنین ابهام یا نارسایی محض را، که خاصه در یادداشتهای سیاسی، ظهوری تمامقد دارد، نکوهیده، مینویسد: «امروزه فاشیسم به مفهوم مشخصی اشاره نمیکند و تنها بر امری ناپسند دلالت دارد.
برای هر یک از واژگانی چون مردمسالاری، سوسیالیسم، آزادی، میهنپرستی، واقعگرایانه، عدالت و… آنچنان معانی متفاوتی وجود دارد که هیچ یک نمیتوانند کنار معنای دیگر قرار گیرند. برای نمونه نهتنها معنای همهپذیری برای واژه مردمسالاری وجود ندارد، بلکه از تلاش برای آفریدن آن (معنای همهپذیر) از همهسو جلوگیری میشود. تقریبا در همهجای دنیا مردم بر این باورند زمانی که کشوری را مردمسالار میخوانیم، در حقیقت آن کشور را ستایش کردهایم. از همین رو طرفداران گونههای مختلف حکومت، ادعا میکنند حکومتشان مردمسالارانه است و بیم آن دارند مبادا روزی معنای مشخصی برای این واژه یافت شود و آنان در نهایت نتوانند دیگر از واژه مردمسالاری بهره ببرند.»
وی در مورد استعارهها، ترکیبها و تعبیرهای نخنما نیز مینویسد: «اینها همه نیروی برانگیزاننده خود را از دست دادهاند و تنها به این دلیل به کار میروند که مردم (نویسندهها و سخنوران) را از شر خلق عبارتهایی که از آنِ خودشان باشد، رها کنند. اگر از عبارتهای پیشساخته بهره ببریم، نهتنها ناچار به شکار واژگان نیستیم، بلکه زحمت آهنگبخشی به جملهها را نیز به خود نمیدهیم؛ زیرا عباراتی از این دست، عموما بهشکلی نظم گرفتهاند که تا اندازهای آهنگین به نظر میرسند. میتوان گفت در عصر ما نگارش سیاسی بهراستی نگارش شایستهای نیست و اگر هم در این میان متنی یافت شود که چنگی به دل بزند، به احتمال زیاد به دست انسانی انقلابی نگاشته شده که تنها باورها و اندیشههای فردی خویش را در متن بیان کرده و رویکرد حزبی مشخصی نداشته است.
عرف، هرآنچه باشد، سبک نگارشیای را میطلبد که خالی از زندگی و یکسره تقلیدی است. با آنکه آن دسته از بحث و جدلهای سیاسی که عموما در جزوات، سرمقالهها، بیانیهها، گزارشهای رسمیِ دولتی و سخنرانیهای معاونان وزیر نمود مییابد، از یک حزب تا حزب دیگر متفاوت است، همگی در یک چیز مشترکاند و آن، نبود حتی یک واژه نو، خودآفریده و نامبهم است.»
اورول به نویسندهها توصیه میکند: فرد تنها در صورتی قادر به نوشتن اثری خواندنی است که پیوسته شخصیت خود را از اثر بزداید.
صالح حسینی، مترجمی که برای اولینبار در سال۱۳۶۲ رمان ۱۹۸۴ جوروج اورول را ترجمه کرد درمورد زبان این نویسنده معتقد است: اورول به حفاظت و حراست از زبان بسیار اهمیت میداد و در رمانهای خود تلاش کرده است تا واژههای بیروح سیاسی را که غالبا از بار عاطفی و معانی تهی هستند از زبان و بهویژه از ادبیات دور نگه دارد. او سیاست را آفت و عامل مخربی برای همه زبانها میدانست. همچنین نثر اورول دارای طنز تلخی است که به شکلی هشدارگونه نسبت به سرنوشت جامعه انسانی هشدار میدهد.
به گفته این مترجم، اورول با نثر گزارشنویسی همانند یک روزنامهنگار و با استفاده از طنزی تلخ و گزنده، نسبت به سرنوشت بشریت هشدار میدهد، ضمن اینکه او با زبانی جهانی سخن میگوید و علت درک آثارش در جهان و ایران هم این نکته است که نوشتههای او، نوشتههایی با تاریخ مصرف سیاسی و برای سوءاستفاده در مقطع خاص زمانی نیستند.
۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۵
در سال۱۹۴۶ نویسندهای انگلیسی به نام اریک آرتور بلر (Eric Arthur Blair) که با نام مستعار جورج اورول (George Orwell) مقالهای نوشت با عنوان «سیاست و زبان انگلیسی». خلاصه مقاله اورول این بود که سیاستمداران با سخنان بیمعنی، پرزرقوبرق و مبهم زبان انگلیسی را از کارآیی انداختهاند و دارند این زبان را بیمار و ناتوان میکنند. جورج اورول یک سخن درخشان در مورد زبان دارد و آن هم اینکه «اگر اندیشه زبان را فاسد میکند، زبان هم میتواند اندیشه را فاسد کند.»