آگاه: با این اوصاف ممکن است فکر کنید «تفکر انتقادی» مهارتی خاص افراد بزرگسال، تحصیلکرده یا فلاسفه است درحالیکه اینطور نیست و هرکسی با هر سن و سالی میتواند «تفکر انتقادی» را فرابگیرد و در جهت بهتر شدن زندگیاش از آن استفاده کند.
اوایل دهه۷۰ میلادی، متیو لیپمن، استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا متوجه شد که دانشجویانش قدرت کافی استدلال و قضاوت را ندارند و از طرفی هم آموزش تفکر و استدلال به آنها دیر شده و افراد باید از همان دوران کودکی قدرت استدلال را فرابگیرند و پس از آن دست به کار تاسیس رشتهای به نام «فلسفه برای کودکان»، Philosophy for Children، به اختصار (P۴C) شد و سال۱۹۷۴ موسسه IAPC را با عنوان موسسه بسط و ترویج فلسفه برای کودکان تاسیس کرد.
چند دهه پس از اجرا و فراگیری این برنامه در کشورهای مختلف حوالی سال۱۳۸۶ پای فلسفه برای کودکان به ایران باز شد و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اولین نهاد علمی- آموزشی کشور بود که به این موضوع پرداخت و کارگروهی هم با نام «فلسفه برای کودکان» که بهاختصار به آن فبک هم گفته میشود بنا نهاد.
فبک چه چیزی به بچهها یاد میدهد؟
اصلیترین نکتهای که درباره فبک باید در نظر داشته باشیم این است که در فلسفه برای کودکان، هدف این نیست که کودکان را به فیلسوفانی کوچک تبدیل کنیم، بلکه این است که به آنها کمک کنیم تا تفکری بهتر از قبل داشته باشند. چنانکه تفکر نقاد در پی دقیقتر ساختن ذهن کودکان است، درصورتیکه فلسفه به ذهن آنان عمق میبخشد و آن را پرورش میدهد.
مورد دیگری که در برنامه فلسفه برای کودکان اهمیت دارد و آموزش داده میشود، مهارت خوب و دقیق شنیدن است. در اغلب مواقع خانوادهها برای بهتر صحبت کردن فرزندانشان تلاش میکنند درحالیکه مهارت گوش دادن هم به اندازه حرف زدن اهمیت دارد.
کودکانی که تحت آموزش مربیان فبک هستند، علاوهبر تفکر تاملی و فلسفی، تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مراقبتی را هم یاد میگیرند.
تفکر نقادانه یعنی جوانب مختلف یک موضوع محک زده و پرسش مناسب با آن مطرح شود. بچهها با یادگرفتن تفکر نقادانه علاوهبر اینکه یاد میگیرند سوالات درست بپرسند، یاد میگیرند دادههایی را که از پاسخ به سوالات دریافت کردند دستهبندی و سپس آنها را با منطق خود استدلال کنند. نتایج تحقیقات و پژوهشهایی که در چند سال اخیر در این حوزه صورت گرفته نشان داده، کودکانی که تفکر انتقادی را آموخته بودند بهتر از پس حل مشکلات خود در سنین بزرگسالی برآمدند و در برابر تصمیمات مهم زندگی خود تصمیمات بهتری گرفتند. بچههایی که تفکر انتقادی را یاد گرفتند درواقع هنر ارزیابی کردن را بلد هستند؛ به این معنی که میتوانند ارزیابیشان از مسائل مختلف را به بهترین و منطقیترین شکل ممکن انجام دهند.
تفکر خلاق یعنی توانایی تفکر متفاوت برای دیدن مسئله یا مشاهده آن از یک زاویه و دیدگاه جدید این نوع تفکر این امکان را میدهد که بچهها راهحل جدیدی برای مسائل پیدا کنند و حتی یاد بگیرند که همه مشکلات الزاما به راهحل نیاز ندارد.
تفکر مراقبتی برای کودکان اصطلاحی است که متیو لیپمن، بنیانگذار فلسفه برای کودکان مطرح کرده است. به عقیده او مراقبت یعنی تاکید روی چیزی که به آن احترام میگذاریم و برایش قدر و ارزش قائلیم. از نظر او، مراقبت دو معنا را دربرمیگیرد؛ یکی داشتن دغدغه نسبتبه موضوع تفکر و دیگری دغدغه نسبتبه شیوه تفکر.
فلسفه برای کودکان در ایران
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد اواخر دهه۸۰ بود که پای فبک به ایران رسید و در همان ابتدا مقالات و کتابهای بسیاری درباره آن نوشته شد. این موضوع هم مثل بسیاری از موضوعات دیگر موافقان و مخالفان خود را داشت و هرکسی داعیه این را داشت که او پای رشته را به ایران باز کرده است. با این حال اگر قرار باشد یک متولی برای این رشته در ایران معرفی کنیم، باید به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و کارگروه فلسفه برای کودکان این پژوهشگاه اشاره کنیم که دبیری آن را دکتر سعید ناجی به عهده دارد.
در حدود ۱۷سال گذشته از زمان بدو ورود فبک به ایران تاکنون سنگاندازی و مخالفتهایی برای اجرای این برنامه اتفاق افتاده اما خوشبختانه این رشته روزبهروز شکوفاتر شده است بهطوریکه درحالحاضر در بسیاری از مدارس و مراکز آموزشی کلاسهای فلسفه برای کودکان برگزار میشود و سالانه مربیان بسیاری برای آموزش این مهارت تربیت میشوند.
استقبال رهبر انقلاب از آموزش فلسفه به کودکان
با گذشت چند سال از اجرای این برنامه در کشورمان، رهبر انقلاب هم در یک سخنرانی به لزوم تفکر برای بچهها تاکید کردند و به نوعی از حضور و ورود رشته فلسفه برای کودکان در ایران استقبال کردند. ایشان در سخنرانی که مهرماه سال ۱۳۹۱ انجام دادند، فرمودند: «امروز در کشورهای پیشرفته مادی دنیا، یکی از کارهای اساسی و یک رشته مهم، تدریس فلسفه برای کودکان است. خیلیها در جامعه ما اصلا تصور نمیکنند که برای کودک هم فلسفه لازم است. برخی تصور میکنند فلسفه به معنای یک چیزِ قلمبه سلمبهای است که یک عدهای در سنین بالا به آن توجه میکنند؛ این نیست. فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همین فلسفه کودکان حائزاهمیت است، اما عمده شیوه است؛ یعنی کودک از اول کودکی عادت کند به فکر کردن، عادت کند به خردورزی؛ این خیلی مهم است.»
روحالله کریمی، از اعضای کارگروه فبک و عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره چرایی لزوم فلسفه در برنامه درسی بچهها میگوید: «چرایی اهمیت آموزش فلسفه به کودکان دلایل متعددی دارد؛ یکی اینکه کودکان مهم است فلسفه بخوانند تا درک کنند چه چیزی برایشان مهم است. درواقع بچهها باید یاد بگیرند به چه موضوع و مسائلی توجه کنند و از چه موضوع و مسائلی باید صرفنظرکنند. فلسفه به ما کمک میکند به ارزشها و هنجارهای خودمان توجه کنیم و با هنجارها و ارزشهای جامعه مقایسه کنیم و بتوانیم میان این ارزشها اولویتبندی کنیم. این موضوع از این جنبه اهمیت دارد که ما در جامعه با یکسری ارزش مواجه هستیم که به ما تلقین میشود و اینکه ما بدانیم کدامیک از این ارزشها را بپذیریم با خواندن فلسفه میسر میشود.
وی افزود: آموزش فلسفه به بچهها کمک میکند که از بچگی برای گرفتن تصمیمهای سخت و پیچیده تمرین کنند تا در آینده تصمیمات بهتری بگیرند، علاوه براینکه تفکر عمیق، پویا و منطقی را در بچهها تقویت میکند.
اغلب ما مدرسه را محلی برای رشد کودک میدانیم اما از یک مؤلفه مهم که معلم است غافل میشویم. ما هیچگاه فکر نکردیم که آیا رشد معلم هم مهم است یا نه یا مثلا در حین کار چه صدماتی میبیند و امثال اینها.
امروزه باتوجهبه دید و نگاهی که به معلم وجود دارد، معلم هم اهمیت پیدا میکند چون باید هرروز نوبهنو شود و رشد کند و فلسفه یعنی عشق همیشگی و دائم به یادگیری و دانستن و در چنین شرایطی، معلم دیگر فقط برای گذران زندگی کار نمیکند و احساس سرخوردگی نمیکند، علاوهبراینکه رشد دانشآموز زمانی اتفاق میافتد که معلمش هم رشد کند.»
این پژوهشگر و نویسنده حوزه فلسفه برای کودکان معتقد است: «آموزش فلسفه باعث میشود تا بچهها با جهان پیرامون خودشان مسئولانهتر برخورد کنند چون فهم معنادارتری از جهان دارند. مورد دیگر اینکه آموزش فلسفه موجب میشود که تفاوتها در عین دوستی گرامی داشته شود به این معنی که بچهها یاد میگیرند که میتوانند با یک نفر دوستی کنند و صمیمی شوند اما با او عقاید متفاوت داشته باشند.
علاوهبراینکه بچههایی که فلسفه میخوانند در مدیریت احساساتشان زبده میشوند و توانایی حل مسئله پیدا میکنند. در تفکر فلسفی کمیت مهم نیست، بلکه کیفیت اهمیت دارد. اینکه چند کتاب خواندم مهم نیست، اینکه چقدر عمیق فکر میکنم مهم است.
در تفکر فلسفی یاد میگیریم که بهتر است درباره یک موضوع عمیق شویم نه اقیانوسی به عمق یک سانت. تفکر فلسفی به ما میآموزد بزرگ فکر کنیم و دچار خطا در تفکر نشویم و رشادت فکری داشته باشیم.
اما این همه ماجرا نیست؛ با اینکه اجرای برنامه فبک این همه حُسن دارد اما هنوز بهصورت رسمی وارد سیستم آموزشی کشورمان نشده و همین موضوع باعث ایجاد چالشهای متعددی برای فعالان این حوزه شده است.
سعید ناجی، مدیر کارگروه فبک درخصوص موانعی که برای ورود فبک به آموزشوپرورش وجود دارد، گفت: «یکی از مهمترین موانع برای اینکه آموزشوپرورش ما تغییر نمیکند این است که آموزشوپرورش و رشتههای تعلیم و تربیت همیشه کشفیات جدید را با تأخیر میپذیرند، بنابراین برای اینکه مدارس با کشفیات روانشناسی کودک آشنا شوند حالا حالاها باید زمان بگذرد بماند که خیلی از دستاندرکاران آموزشوپرورش اصلا با این موضوعات آشنا نیستند، این درحالی است که امروزه فهم جدیدی نسبت به کودک وجود دارد و اصلا برای همین فبک به وجود آمده است.»
وی میگوید: «در آموزشوپرورش ما شناخت و معرفت درستی نسبتبه دانش وجود ندارد و سیستم آموزشوپرورش ما هنوز انباشتی است. مورد دیگر اینکه بهغیر از آموزشوپرورش رشتههای فلسفه تعلیم و تربیت ما در دانشگاهها هم نسبت به اتفاقات دنیا خیلی عقب هستند و اساتید ما در این رشته پیشرو نیستند، بلکه منتظرند ببینند در خارج از کشور چه اتفاقی میافتد و بعد به آن ارجاع دهند.»
مهرنوش هدایتی، روانشناس و از فعالان حوزه فبک درخصوص اهمیت آموزش فلسفه برای کودکان میگوید: «ما باید به بچهها یاد دهیم دغدغهای را مطرح کنند که قابل حل باشد، نه اینکه سراغ حل دغدغههای آرمانی و رویایی باشند. تفکر فعال خیلی به تفکر normative (هنجاری) نزدیک است.
ما باید اول مسئله ایجاد کنیم و بعد دنبال راهحل برای مسئله باشیم؛ بنابراین مهمترین خروجی که فبک میتواند برای ما داشته باشد تجربه آشنایی کودک با دردهای اجتماعی است، نه دردهای خانواده و همسایه و همکلاسی. نکته دیگر اینکه در حوزه تعلیم و تربیت ما خیلی کم به دغدغههای جهانی توجه و معمولا به دغدغههایی در حد خانواده و اینها پرداخته میشود.»
بهانه ما برای نوشتن این گزارش و پرداختن به موضوع فلسفه برای کودکان نامگذاری روز شانزدهم مهرماه به نام «روز ملی کودک» است و از آنجایی که این مناسبتها و نامگذاریها فرصتی است برای آگاهی بیشتر از حقوق کودکان و مشکلات پیشروی آنها امیدواریم با فراگیر شدن شیوه آموزشی فلسفه برای کودکان در نظام آموزشی کشور همه کودکان کشور به صورت برابر از این مهارت بهره ببرند چون آینده از آن کودکان امروز است.