آگاه: و لذا معتقد است وادادگی در مقابل استکبار و هراسیدن از هیبت آن موجب پیشروی مستکبران و افزایش سطح مطالبات آنان خواهد شد:
«شما در مقابل استکبار و استعمار هرچه بیشتر خم شوید، بیشتر فشار وارد میکند. اگر سرتان را پایین آورید، فشار خود را راحتتر وارد میکند تا به سجده بیفتید. وقتی هم در مقابلش به خاک افتادید و سجده کردید، پایش را محکم روی شما میگذارد. این خاصیت قدرتهای استکباری و متجاوز است.»
به همین دلیل ایشان ایستادگی را تنها راه مقابله با استکبار میداند و قویا بر این باور است که امکان غلبهیافتن بر قدرت مستکبران وجود دارد.
«این را هم همه باید بدانیم و بفهمیم که عقبنشینی در مقابل قدرتهای استکباری آنها را جریتر میکند؛ اما ایستادگی به ناکامی آنها میانجامد. قدرت ابرقدرتهای دنیا یک قدرت بیتخلف و بیمنتها نیست.»
۶.۱. دورنمای ستیز با استکبار
رهبر انقلاب خوشبینانه به فرجام تقابل تاریخی مستضعفین و مستکبرین مینگرد و به شکست نهایی استکبار جهانی اعتقاد راسخ دارد. یعنی به زعم ایشان، سنن قطعی الهی اقتضا میکند که جبهه حق درنهایت بتواند بر جبهه باطل فائق آید. «ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل امروز راه افتاده است، کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یکسو و طمعورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت آمریکا از یک طرف دیگر، پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است. در این هیچ تردیدی وجود ندارد. همه قرائن این را نشان میدهند و تایید میکنند. طبیعت سنن الهی هم همین است؛ یعنی غیر از این معنی ندارد. آن گروهی که طرفدار حقاند اگر بایستند و اقدام بکنند، شکی نیست که بر باطل پیروز خواهند شد. سنتهای الهی در جهت تقویت حق است و انتظار طبیعی از جریان سنن الهی در تاریخ اقتضای این را دارد. ما هم داریم به تجربه این را مشاهده میکنیم.»
البته بدون تردید شرط تحقق وعدههای الهی، پایبندی مستضعفین به تعهدات خویش و تداوم ستیز با استکبار و ایستادگی در برابر آن تا رسیدن هنگامه پیروزی نهایی خواهد بود: «چالش میان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی، چالش مستمری است؛ چالش ادامهداری است. البته به حول و قوه الهی تا ابد طول نخواهد کشید؛ هرچه زمان میگذرد، کفه نظام اسلامی سنگینتر میشود، قویتر میشود. آن روزی که دشمنان احساس نومیدی کنند، هجمهها کم خواهد شد، بهتدریج زائل خواهد شد؛ لکن تا آن روز، ایستادگی ملت، ایستادگی نخبگان ملت یک امر ضروری و لازم است.»
راز خصومت استکبار با انقلاب اسلامی
مقام معظم رهبری راز خصومت استکبار جهانی به سرکردگی ایالاتمتحده آمریکا با انقلاب اسلامی را در مخالفت انقلاب با سلطهپذیری و ایستادگی آن در مقابل منافع استعماری ابرقدرتها میداند. علیالخصوص که این مخالفت هرگز تنها جبهه شعاری نداشته و همواره در عرصه عمل ظهور و بروز یافته است:
«راز دشمنیهای استکبار هم همین است؛ برای خاطر اینکه اسلام، نظام اسلامی و حکومت اسلامی و جامعه اسلامی، با ظلم مخالف است؛ با استکبار مخالف است؛ با دستاندازی به زندگی مردم مخالف است؛ با تجاوز به ملتها مخالف است؛ با فرعونیت قدرتها مخالف است؛ با استبداد بینالمللی مثل استبداد داخلی کشورها مخالف است. این مخالفت هم فقط مخالفت قلبی نیست؛ نه، مخالفتی است که در مقام عمل و هرجایی که اقتضا پیدا کند، بروز خواهد کرد؛ ظهور پیدا خواهد کرد. این را میدانند؛ این از جمهوری اسلامی شناخته شده است. لذا آن کسانی که اهل تجاوزند، آن کسانی که اهل دستاندازی به منابع ثروت دیگراناند، اهل استکبارند، اهل فرعونیت در برخوردهای سیاسی خودشان هستند، با نظام جمهوری اسلامی قهرا مخالفاند.»
«علت دشمنی عمیق و آشتیناپذیر استکبار و در رأس آنها آمریکا و شبکه صهیونیستی دنیا با جمهوری اسلامی، این حرفهایی که گاهی گوشه و کنار گفته میشود ـ چه چیزهایی که آنها شعارش را میدهند چه تصوراتی که بعضی در داخل میکنند ـ نیست. مسئله این است که جمهوری اسلامی یک اثبات با خود دارد، یک نفی. نفی استثمار، نفی سلطهپذیری، نفی تحقیر ملت به وسیله قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی؛ اباحیگری؛ اینها را جمهوری اسلامی قاطع نفی میکند. یک چیزهائی را هم اثبات میکند: اثبات هویت ملی، هویت ایرانی، اثبات ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قلههای دانش؛ نه فقط دنبالهروی در مسئله دانش، و فتح قلههای دانش؛ اینها جزو چیزهایی است که جمهوری اسلامی بر آنها پافشاری میکند. این نفی و این اثبات؛ اینها دلیل دشمنی آمریکا و دشمنی شبکه صهیونیستی دنیاست.»
«مقابله امروز نظام اسلامی با استکبار از چه رو است؟ چون استکبار... قادر نیست نظام اسلامیای مثل نظام جمهوری اسلامی ایران را تحمل کند. چون نظام جمهوری اسلامی اساسا در اعتراض به استکبار پدید آمده است؛ انقلاب در اعتراض به استکبار و عوامل استکبار در ایران به وجود آمد و بر این اساس تشکیل شد، رشد پیدا کرد، قوی شد، منطق استکبار را به چالش کشید. [استکبار] نمیتواند تحمل کند... برای دستگاه استکبار و امروز برای دولت ایالاتمتحده آمریکا بسیار دشوار است که ببیند در این منطقه حساس عالم، در غرب آسیا ـ که یکی از حساسترین مناطق دنیاست؛ هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ اقتصادی، حوادث اینجا بر همه عالم اثرگذار است ـ یک کشوری، یک نظامی، یک ملتی سربرآورده است که خود را متصل و مربوط و تبعِ به آن قدرت ابرقدرت ـ که خودش را اَبَدقدرت میداند ـ نمیداند، مستقل حرکت میکند؛ علیه او اینهمه مخالفت انجام میگیرد، [اما] از همه این مشکلات و سختیها نظام اسلامی عبور میکند و به اعتراف خود آنها نفوذ آمریکا را در این منطقه به چالش میکشد و نفوذ خودش را گسترش میدهد و بهعنوان یک نمونه و الگویی برای ملتهای منطقه درمیآید؛ تحمل این برای آنها خیلی سخت است.»
«جمهوری اسلامی، نظام جهانی ظالمانه را به چالش کشید؛ علت مخالفت با ما هم همین است... وَالّا اگر چنانچه اسلام غیرسیاسی، اسلامی که کاری به کار این و آن ندارد، اگر یک چنین اسلامی حاکم باشد، نه، هیچ اهمیتی هم نمیدهند و مخالفتی هم نمیکنند. شما با آمریکا، با دستگاه استکبار، با صهیونیسم همراه باشید ـ در کار اقتصادیشان، در کارهای سیاسیشان، در جهتگیریهایشان ـ و مثل آنها فکر کنید، مثل آنها حرف بزنید، مثل آنها مشی کنید، هیچ مخالفتی ندارند؛ اسمتان مسیحی باشد، اسمتان بودایی باشد، اسمتان مسلمان باشد برایشان هیچ اهمیتی ندارد.»
دائمی بودن شعار استکبارستیزی
حضرت آیتالله خامنهای، ستیز با استکبار را به اقتضای اصول شریعت اسلام یک وظیفه و راهبرد همیشگی برای تمامی مسلمین میپندارد. راهبردی که بستگی به شرایط زمان و مکان ندارد، بلکه ویژگی ذاتی انقلاب اسلامی محسوب میشود و در هر موقعیتی لازمالاجراست. به عبارت دیگر، انقلاب ما به واسطه اسلامی بودنش ذاتا با قدرتهای مستکبر عالم خصومت دارد و این واقعیت، شعار استکبارستیزی را به شعار دائمی و غیرقابل تغییر انقلاب اسلامی مبدل میسازد:
«مفهوم استکبار، مقابله با استکبار را از سوی مسلمین و مومنین و نظام و انقلاب اقتضا میکند؛ آن هم نه به صورت مصلحتی و موسمی و تاکتیکی بلکه بهصورت همیشگی این مقابله وجود دارد. ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست، چنین چیزی هم خواهد بود.»
با این حساب، مادامی که مستکبران عالم به استکبارگری مشغولاند، جمهوری اسلامی ایران در برابر آنان موضع خواهد گرفت و همچنان شعار ضدیت با استکبار را سر خواهد داد:
«تبلیغات آمریکایی و همدستانشان میخواهند القا کنند که در ایران دوران جوشش انقلاب به سر آمده و انقلاب راه گذشته خود را تغییر داده است. علیرغم دشمن اعلام میکنیم و همه باید عملا و قولا نشان دهند که انقلاب اسلامی راه مبارزه با ظلم و استکبار و فساد را رها نکرده و هرگز نخواهد کرد. اگر قلدران عالم خوشخیالانه گمان میکنند که این سنگر مظلومان و این مدافع مستضعفان و این پایگاه مبارزه با نظام سلطه و ظلم و استکبار جهانی، لحظهای هدفهای بزرگ خود را از یاد خواهد برد، سخت در اشتباهاند. ما همچنان و همیشه مدافع ملتهای مظلوم و زیر یوغ استکبار هستیم و خواهیم بود.»
«مبارزه با استکبار یک شعار همیشگی است.»
«چالش میان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی، چالش مستمر و ادامهداری است.»
استکبارستیزی در تداوم قطع رابطه با آمریکا
مسئله قطع روابط ایالاتمتحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران از جمله مسائل بسیار پیچیده و بغرنج سیاست بینالملل است که ظاهرا هیچگاه قرار نیست تغییری در آن صورت پذیرد. تجربه سالها خصومت و بدخواهی آمریکا با مردم ایران، کوچکترین مجالی را برای تصور امکان عادیسازی روابط در یک آینده قابل پیشبینی باقی نمیگذارد. ابرقدرت جهانی در رابطه با دشمن و رقیب دیرین خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی نیز سرانجام وارد مرحله تنشزدایی شد و از عمق عداوتها کاست اما در مورد جمهوری اسلامی ایران حتی در دوره موسوم به «پسابرجام» هم هیچ تغییری حاصل نشد.
جالب اینجاست که سیاست قهر و جدایی دو کشور در برابر چرخشهای متعدد نخبگان قدرت نیز مقاومت نشان میدهد. طی سالهای اخیر چهرههای مختلفی با سلایق گوناگون سیاسی از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه قدم به کاخ سفید گذاردهاند. ایران هم تاکنون ۱۴دولت و ۱۲مجلس شورای اسلامی را تجربه کرده است اما در این مدت هیچکدام از سیاستمداران آمریکایی یا ایرانی نتوانستهاند قفل روابط فیمابین را بهطور کامل بگشایند. تجربه مذاکرات دوجانبه رودررو با آمریکا بر سر پرونده هستهای نیز که پس از بحث و جدلهای فراوان نهایتا منجر به امضای سند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شد، همانگونه که بهروشنی پیشبینی میشد، نتوانست به تغییر رفتار خصمانه آمریکا بینجامد، زیرا مقامات کاخ سفید این مذاکرات را بهمثابه اهرمی برای مهار و تضعیف توان هستهای ایران و نه حل و فصل ریشهای مشکلات مینگریستند و لذا بلافاصله پس از نیل به اهداف خود در این زمینه، ضمن استمرار مواضع ایرانستیزانه، رفع کامل فشارها و تحریمها را به دگرگونیِ ماهویِ رفتار جمهوری اسلامی و امتیازدهی آن در سایر عرصهها مانند فعالیتهای موشکی، سیاستهای منطقهای و مسائل حقوق بشری منوط دانستند. پس چالش موجود میان دو کشور بسیار فراتر از موضوع هستهای و برجام است، زیرا از یک طرف رهبران ایالاتمتحده جمهوری اسلامی را بازیگری خطرناک، متمرد، دردسرآفرین، حامی تروریسم، چالشگر نظم و امنیت جهانی و تهدیدی جدی برای منافع خود میدانند که الزاما باید سرنگون شود و از طرف دیگر، در قلمرو جمهوری اسلامی ایران، دولت و ملت متفقا آمریکا را بزرگترین دشمن اسلام و ابرقدرتی مستکبر، ستمگر، امپریالیست و بیعدالت قلمداد میکنند. اکنون باید دید عوامل اصلیِ موجد اختلاف کداماند و خصومتهای بیپایان آمریکا از کجا ریشه میگیرد؟
ریشهیابی ضدیت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران
فهم دلایل دشمنی ایالاتمتحده آمریکا با جمهوری اسلامی چندان دشوار نیست. آمریکا رژیم انقلابی ایران را موجودیت یاغی و چالشگری میداند که از بَدو شکلگیریاش در سال ۱۹۷۹ راه سومی را از میان لیبرالیسم غربی و کمونیسم شرقی گشود و پس از فروپاشی شوروی و طرح ایده نظام تکقطبی نیز همچنان بر موضع آشتیناپذیر خود با امپریالیسم جهانی پافشاری کرد و بهعنوان اولین بازیگر متمرد و نافرمان شناخته شد.
آنچه ایران را از همان ابتدا در چشم مقامات کاخ سفید از دیگر رژیمهای چالشگر نظیر عراق، کوبا یا کره شمالی متمایز میساخت، ایدئولوژی و روش زندگی اجتماعی و سیاسی تازهای بود که انقلاب اسلامی با خود به ارمغان آورد. این ایدئولوژی میتوانست بدیلی برای شیوه زندگی آمریکایی عرضه کند و بنیان نظریِ ایجاد یک بلوک ضدهژمون قرار گیرد. درحقیقت انقلاب امام خمینی (ره) از طریق محور قراردادن اسلام سیاسی پویا، احیای مفاهیمی مانند شهادت، جهاد، استکبارستیزی، عدالتطلبی، نفی سلطه کافران و استفاده از مؤلفههای ناشناخته و غیر سختافزاری قدرت و نیز ارائه تقسیمبندی جهانی جدیدی با عنوان مستضعفین ـ مستکبرین در مقابل تقسیمبندی مرکز ـ پیرامون، یک سونامی سهمگین ایدئولوژیک در محیط بینالملل به راه انداخت. پیام انقلاب امام خون تازهای در رگهای جنبشهای آزادیبخش خصوصا در میان کشورهای اسلامی برای رویارویی با امپریالیسم نظام سلطه ریخت و همگی را به جوش و خروش واداشت.
با این حساب، مهار روند شکوفایی انقلاب از طریق قطع ریشه جمهوری اسلامی ایران طی سالیان گذشته همواره بهعنوان لازمه تحقق سیطره جهانی ایالات متحده محسوب میشده و دولتمردان کاخ سفید با اشراف بر دامنه وسیع تهدیداتی که بقای پدیده انقلاب و گسترش آن میتواند برای منافع لیبرال سرمایهداری غرب بیافریند، از تمامی ظرفیت خود جهت ساقط کردن نظام انقلابی ایران بهره جستهاند. گرایش تغییر رژیم ایران بر این مبنا استوار است که جمهوری اسلامی ایران کانون الهامبخش الگوی زندگی برای مسلمانان بوده و امکان تکرار این الگوی زندگی بومی ـ اسلامی، عرصه تسلط کامل لیبرالدموکراسی آمریکایی را در خاورمیانه محدود ساخته و به چالش کشیده است. لذا جهت از میان برداشتن تأثیرات وجودی الگوی مذکور ضرورتا باید نظام سیاسی ایدئولوژیک ایران را سرنگون کرد.
مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای در واکاوی دلایل خصومت ابرقدرت جهانی با نظام سیاسی ایران، مسئله اسلام و الگوی اسلامی انقلاب را عامل اصلی دشمنیها تلقی کرده و میفرماید:
«مخالفت آمریکا با جمهوری اسلامی به خاطر اسلام است. چیزی که آنها از آن احساس خطر میکنند اسلام است. این اسلام امروز در کشورها و ملتهای مسلمان تجدید حیات کرده است. در پایگاه اسلام که جمهوری اسلامی است، دشمن هرچه بتواند خرابکاری کند، خواهد کرد. هرچه بتواند این کشور و این ملت را از اهداف اسلامی دور نگه دارد، تلاش خودش را خواهد کرد تا ملتهای دیگر به پیمودن راه اسلام تشویق نشوند. امروز اسلام در اروپا، در آفریقا، در آسیا و در همه دنیا ظهور و بروز ویژهای دارد. مسلمانان احساس حیات دوبارهای میکنند و این بهشدت، استکبار و بهخصوص رژیم آمریکا را میترساند. لذا آنها هم میخواهند با اسلام مبارزه کنند. تشخیصشان این است که یکی از راههای مبارزه با اسلام، مبارزه با جمهوری اسلامی ایران است.»
«آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایران هستهای نیست؛ ایران اسلامی است. ایران اسلامی است که در ارکان قدرت استکباری زلزله انداخته است.»
ایشان همچنین شکلگیری انقلاب اسلامی با رویکرد ضد استکباری در منطقه خاورمیانه و از دست رفتن منافع حیاتی آمریکا در این منطقه استراتژیک بهخاطر سقوط رژیم سرسپرده پهلوی را عامل دیگر موجد کینه و خصومت آمریکاییها قلمداد میکند:
«در وسط خاورمیانه، ایران قرار داشت؛ پایگاه اصلی استکبار. در اطراف ایران کشورهای مختلفی بودند که هرکدام به نحوی در اختیار آمریکا بودند... در وسط این بحبوحه روز افزونیِ اقتدار استکباری و در حساسترین نقطه، انقلاب اسلامی در ایران به وجود آمد که مهمترین شعار این انقلاب مقابله با ظلم و استکبار بود؛ دفاع از حقوق ملتها بود. انقلاب اسلامی این نقطه اصلی یعنی ایران را از زیر سیطره آمریکا بیرون کشید... از یک چنین نقطهای آمریکاییها بیرون رانده شدند. خوب، این خیلی حادثه مهمی بود؛ این زخم کوچکی نبود.»
برمبنای همین دلایل، رهبر انقلاب امکان رفع دشمنیهای ایالاتمتحده با جمهوری اسلامی ایران را منتفی میداند؛ به عبارت دیگر، مادامی که جمهوری اسلامی نقش الگو بودن برای سایر ملل مسلمان و استکبارستیزان جهان را حفظ نماید، بالطبع عداوت ابرقدرت جهانی نیز تداوم خواهد یافت: «آیا امکان رفع این دشمنی هست یا نه؟... آنطور که من نگاه میکنم، بهطور طبیعی چنین امکانی را نمیبینم... با شناختی که از این کشور، از این انقلاب و از این ملت از یکسو و شناختی که از استکبار، از حکومتهای استکباری، از روابط دولتهای استکباری با ملتهای ضعیف، از گذشته تاریخ، از سرنوشت ملتها و از سخن متفکران سیاسی دنیا در یاد دارم از سوی دیگر، اعتقاد ندارم به اینکه این دشمنی از بین خواهد رفت. البته اگر بخواهم بهدلیل اشاره کنم، در یک جمله کوتاه میتوانم عرض کنم: دشمنی آمریکا از بین نخواهد رفت؛ چون حکومت اسلامی صرفا ایجاد یک نظام و رژیم جدید در یک کشور نیست؛ ایجاد یک الگوست. عیب کار برای آمریکاییها این است... این نظام بهعنوان یک الگو برای ملتهای مسلمان مطرح است... تا وقتی «جمهوری» است و «مردمی» است ـ آن هم مردم مسلمان پرشور این خطه عظیم و ایران بزرگ ـ و تا وقتی بر محور اسلام است، من نمیبینم که بتوانند دشمنی را متوقف کنند.»
ریشهیابی ضدیت جمهوری اسلامی ایران با آمریکا
در سوی مقابل باید دید راهبرد آمریکاستیزی رهبران جمهوری اسلامی که همواره موردتایید و حمایت ملت ایران نیز قرار داشته از کجا ریشه میگیرد؟ آیا چنین راهبردی معلول خصومت شخصی و سلیقهای آنان با حکومت آمریکاست و آیا اگر کشور دیگری به جز آمریکا بر اریکه ابرقدرتی جهان تکیه میزد، همه مشکلات فی مابین مرتفع میشد یا اینکه باید این خصومت دیرپا و آشتیناپذیر را در بستری گستردهتر و در ژرفای ایدئولوژی اسلامی ریشهیابی کرد؟ بررسیها به روشنی نشان میدهد که آمریکاستیزی به خودیخود در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصالت ندارد، بلکه نتیجه رویکرد استکبارستیزی محسوب می شود. استکبارستیزی نیز همان گونه که پیش تر گفتیم، رویکردی سلیقهای و خودساخته نبوده بلکه منبعث از اعماق آموزه های قرآنی است.
مردم ایران چندین دهه است که ایالاتمتحده آمریکا را بهعنوان یک ابرقدرت مستکبر و سلطهگر شناختهاند و ردپای این کشور را آشکارا و نهان در بسیاری از حوادث ناگوار تاریخی نظیر جنگها، کودتاها، دسیسهها، ترورها، تحریمها، خرابکاری ها و کارشکنیها مشاهده کرده و از رهبران ابرقدرت جهانی جز تهدید، زورگویی، خصومت و کینهتوزی ندیدهاند. آنچه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون از رفتار آمریکا در حافظه تاریخی ایرانیان ثبت شده، تنها تداوم بدخواهی و دشمنی بوده است. مشاهده این روند مداوم و بیوقفه استکبارگری، مردم ایران را به یک باور جاافتاده بیناذهنی رسانده است که باید آمریکا را دشمن خویش بپندارند. به عبارت دیگر، تجربههای متواتر تاریخی سبب شده تا ایرانیان انقلابی و استکبارستیز هویت خود را در تعارض با هویت آمریکایی تعریف کنند و لذا شعار مرگ بر آمریکا در کشور ایران همچنان یک شعار ملی به حساب میآید. رهبر انقلاب با تأکید بر نقش تجربه تاریخی در تداوم خصومت مردم ایران با آمریکا اظهار میدارد: «تا وقتی که آمریکا در چنین مواضعی قرار دارد، ما رابطه با او را رد میکنیم. تا وقتی که سیاست آمریکا بر دروغ و فریب و جنایت و حمایت از دولت پلیدی مثل اسرائیل و ظلم به ملتهای مستضعف استوار است و تا وقتی که خاطره جنایتهایی که از طرف سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران انجام گرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده ـ مثل خاطره سقوط هواپیما، مثل مسدود کردن داراییها و اموال ملت ایران در آمریکا ـ امکان ندارد ما با دولت آمریکا... رابطهای برقرار نماییم.»
«مسئله این است که ملت ایران به گذشته خود که نگاه میکند، تا اول انقلاب از دولت آمریکا یکسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده میکند. بعد، از اول انقلاب هم تا امروز یکسره دشمنیهای آمریکا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملی و نسبت به حکومت مورد علاقه خودش ملاحظه میکند... ملت ایران نگاه میکند، میبیند که یک دشمن آن طرف ایستاده است؛ بنابراین تلقی ملت ما از دولت آمریکا این نیست که نسبت به او اعتماد ندارد بلکه او را دشمن خود میداند.»
«ملت ایران که خود را استکبارستیز میداند، بهخاطر این است که زیر بار تحمیل دولت آمریکا نرفته است. دولت آمریکا یک دولت استکباری است، حق مداخله در کشورها را برای خود قائل است، جنگافروزی میکند، در امور کشورها مداخله میکند... ملت ایران در مقابل این استکباری که دولت ایالاتمتحده داشت و دخالتی که میکرد و زورگوییای که میکرد و تسلطی که بر کشور عزیز ما در طول سالها برای خود درست کرده بود، ایستاد... حکومت طاغوتیِ پادشاهی، یک حکومت وابسته به آمریکا بود بدون پشتوانه داخلی؛ با تکیه به آمریکا در ایران هر کاری میخواستند میکردند؛ به مردم ظلم میکردند، حقوق مردم را غصب میکردند، بین مردم تبعیض قائل میشدند، کشور را از رشد و ترقی و توسعهای که حق طبیعی و تاریخی آن بود باز داشته بودند، برای خاطر اینکه منافع آمریکا را در ایران تامین کنند. ملت ایران ایستاد، انقلاب کرد، بعد هم ریشههای مستکبرین را در کشور قطع کرد... جمهوری اسلامی ایران و انقلاب عظیم این ملت با استکبارِ آمریکایی درافتاد و کار را نیمهکاره هم رها نکرد؛ چون ضرب دست آمریکا را در طول سالهای متمادی بر روی پوست و گوشت خود احساس کرده بود؛ میفهمید اینها چه کسانی هستند، چه هستند.»
جدا از تجربه تاریخی، الزامات ایدئولوژیک نیز مانع از پیوند نظام اسلامی و انقلابی ایران با یک ابرقدرت مستکبر شده است. سیاست در جمهوری اسلامی ایران کاملا بر مدار ایدئولوژی و شریعت اسلام میگردد و این تداخل و درهمفرورفتگی دین و سیاست، جمهوری اسلامی را چه از نظر اهداف غایی و چه از حیث رفتار و عملکرد با دیگر نظامهای سیاسی متفاوت میسازد. زیرا اولا هدف غایی در یک حکومت دینمدار به صِرف ارتقای مؤلفههای قدرت مادی و افزایش رفاه اقتصادی محدود نمیماند و ثانیا رفتار و عملکرد چنین حکومتی نیز همواره مقید به اصول اسلامی و انقلابی است. اصولی که هرگز نمیگذارند منافع ملی یا سود اقتصادی توجیهگر ارتکاب هر عملی قرار گیرد.
لذا جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک بازیگر ایدئولوژیک که مجاز نیست از دایره حدود اسلامی گامی فراتر نهد، نمیتواند با ایالات متحده آمریکا که در قاموس اسلام مصداق بارز ظلم و استکبار است طرح دوستی بریزد. این برخلاف نص صریح قرآن کریم است که بارها و بارها از جمله در آیات ذیل مسلمانان را از برقراری هرگونه دوستی و ائتلاف با کفار و دشمنان خدا اکیدا برحذر میدارد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی میافکنید و حال اینکه آنان نسبت به حقی که برای شما آمده است، کفر ورزیدهاند.»