ریشه‌های بی‌اعتمادی به آمریکا در کجاست؟

آمریکا و مسئله تغییر ذهنیت ما ایرانیان

دکتر روح‌الامین سعیدی ـ عضو هیات‌علمی دانشگاه امام صادق(ع)
۲۵ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۸

پشت‌صحنه شرایط موجود خاورمیانه و درنده‌خویی‌های رژیم کودک‌کش صهیونیستی قطعا ام‌الفسادی همچون ایالات‌متحده آمریکا قرار دارد.

آگاه: مصداق تام و تمام استکبار که از هیچ ابزاری چه نظامی و چه روانی برای تخریب منطقه و ملت‌های درون آن فروگذار نخواهد کرد؛ لذا یکی از ریشه‌های اصلی بی‌اعتمادی جمهوری اسلامی ایران به ایالات‌متحده آمریکا در همین موضوع حمایت‌های بی‌بدیل از رژیم اشغالگر قدس نهفته است. درواقع مسئله خصومت ایالات‌متحده آمریکا با ملت و حکومت ایران داستان تازه‌ای نیست؛ چهار دهه تمام، خصومت و بدخواهی آمریکا، کوچک‌ترین مجالی برای تصور اعتمادسازی (confidence building) در یک آینده قابل پیش‌بینی باقی نگذارده است. رهبران ایالات‌متحده همواره جمهوری اسلامی را بازیگری خطرناک، متمرد، دردسرآفرین، حامی تروریسم، چالشگر نظم و امنیت جهانی و تهدیدی جدی برای منافع خود دانسته‌اند که الزاما باید سرنگون شود. ایرانیان نیز آمریکا را بزرگ‌ترین دشمن اسلام و ابرقدرتی مستکبر، ستمگر، امپریالیست، بی‌عدالت و غیرقابل اعتماد قلمداد می‌کنند و شعار «مرگ بر آمریکا» همچنان طرفداران بسیاری در میان توده‌های مردمی ایران دارد. اکنون باید دید که عوامل اصلیِ موجد اختلاف و بی‌اعتمادی ایرانی‌ها به ایالات‌متحده‌ آمریکا کدام‌اند. نوشتار حاضر می‌کوشد تا این موضوع را در قالب نظریه‌ سازه‌انگاری اجتماعی (social constructivism)  در دانش روابط بین‌الملل و با تاکید بر مسئله‌ «برساختگی هویت‌ها» مورد بررسی قرار دهد.

۱. سازه‌انگاری اجتماعی و برساختگی هویت:
نظریه سازه‌انگاری ضمن ردّ استقلال واقعیت‌های بیرونی از تاثیرات ذهن انسان‌ها، واقعیت‌ها را «برساخته‌های اجتماعی» (socially constructed)  می‌پندارد که بر اثر دخل و تصرف اذهان در آنها معنی و مفهوم می‌یابند؛ به عبارت دیگر، برای یک متفکر سازه‌انگار، مهم اصل یک واقعیت نیست، بلکه مهم آن فهم مشترکی است که یا از اساس به یک پدیده هستی می‌بخشد (درمورد پدیده‌های اجتماعی) یا اینکه هستیِ آن را معنی‌دار می‌سازد (درمورد پدیده‌های مادی) لذا از منظر سازه‌انگاری، ایده‌ها، تصورات، انگاره‌ها و ساختارهای بین‌الاذهانی نقش تعیین‌کننده‌ای در عرصه‌ اجتماعات بشری دارند و واقعیات بی‌معنی را معنی می‌بخشند.
مقوله‌ «آگاهی مشترک» (shared knowledge) جایگاه رفیعی در مباحث سازه‌انگاران دارد. به زعم ایشان، سرشت نظام بین‌الملل و هویت‌ها و اولویت‌های بازیگرانِ این نظام، سیال و تغییرپذیر است. سازه‌انگاران اگرچه بر اهمیت توزیع مادی قدرت معترف هستند، لکن معتقدند که باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌ها نیز می‌توانند رفتار بازیگران و تبعا سرشت نظام بین‌الملل را دگرگون سازند. اصولا در مکتب سازه‌انگاری، چیستی یک بازیگر (هویت او) ساخته و پرداخته آگاهی، باورها و انتظارات است و لذا باید علاوه بر توانایی‌های مادی، آگاهی و رویه‌های مشترک اجتماعی را نیز مدنظر قرار داد.۱
از دیگر ویژگی‌های سازه‌انگاران، توجه به اهمیت مقوله «هویت» است. برطبق این نظریه، نیروهای مادی به‌خودی‌خود معنای ذاتی و نفس‌الامری ندارند، بلکه معنی آنها از لحاظ اجتماعی توسط انسان‌ها و ایده‌های آنان خلق می‌شود. درنتیجه این ما هستیم که به عوامل مادی ذاتا بی‌معنی صبغه معنی می‌بخشیم. مثلا برخورداری چین و روسیه از سلاح هسته‌ای برای آمریکا معنایی متفاوت نسبت‌به برخورداری فرانسه یا انگلستان از این سلاح دارد و هرچند که تسلیحات هسته‌ای از حیث مادی مشابه هستند، اما آمریکایی‌ها به‌دلیل هویتی که برای انگلستان در ذهن خود برساخته‌اند، از جانب سلاح انگلستان احساس تهدید نمی‌کنند. این در حالی است که چه‌بسا آمریکایی‌ها اسلحه‌ هسته‌ای چین یا روسیه را تهدیدآمیز بینگارند.۲

۲. ایرانیان و برساختن هویت آمریکا در گذار زمان:
مردم ایران چندین دهه است که ایالات‌متحده آمریکا را به‌عنوان یک ابرقدرت مستکبر و سلطه‌گر شناخته‌اند و ردپای این کشور را آشکارا و نهان در بسیاری از حوادث ناگوار تاریخی مانند جنگ‌ها، کودتاها، دسیسه‌ها، ترورها، تحریم‌ها، خرابکاری‌ها و کارشکنی‌ها مشاهده کرده و از رهبران ابرقدرت جهانی چیزی جز تهدید، زورگویی، خصومت و کینه‌ورزی ندیده‌اند. آنچه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون از رفتار آمریکا در حافظه تاریخی ایرانیان مانده، تنها تداوم بدخواهی و دشمنی بوده است. این روند مداوم و بی‌وقفه خصومت، مردم ایران را به یک باور جاافتاده بیناذهنی و یک آگاهی مشترک رسانده است که باید آمریکا را دشمن خویش بپندارند و نسبت‌به آن بی‌اعتماد باشند؛ به عبارت دیگر، تجربه‌های متواتر تاریخی سبب شده ایرانیانِ انقلابی و استکبارستیز هویت خود را در تعارض با هویت آمریکایی تعریف کنند. از این رو است که شعار مرگ بر آمریکا در کشور ایران همچنان یک شعار ملی به حساب می‌آید. رهبر انقلاب با تاکید بر نقش این تجربه‌ تاریخی در تداوم خصومت مردم ایران با آمریکا اظهار می‌دارد: «مسئله این است که ملت ایران به گذشته خود که نگاه می‌کند، تا اول انقلاب از دولت آمریکا یکسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده می‌کند. بعد، از اول انقلاب هم تا امروز یکسره دشمنی‌های آمریکا را نسبت‌به خودش، نسبت‌به مصالح ملی و نسبت‌به حکومت موردعلاقه خودش ملاحظه می‌کند [...] ملت ایران نگاه می‌کند می‌بیند که یک دشمن  آن طرف ایستاده است؛ بنابراین تلقی ملت ما از دولت آمریکا این نیست که نسبت‌به او اعتماد ندارد، بلکه او را دشمن خود می‌داند.» ۳

۳. نقش ایدئولوژی در هویت‌سازی:
جدا از تجربه تاریخی، الزامات ایدئولوژیک نیز مانع از پیوند نظام اسلامی و انقلابی ایران با یک ابرقدرت مستکبر شده است. سیاست در جمهوری اسلامی ایران کاملا بر مدار ایدئولوژی و شریعت اسلام می‌گردد و این تداخل و درهم‌فرورفتگیِ دین و سیاست، جمهوری اسلامی را چه از نظر اهداف غایی و چه از حیث رفتار و عملکرد، با دیگر نظام‌های سیاسی متفاوت می‌سازد، زیرا اولا هدف غایی در یک حکومت دین‌محور به صِرف ارتقای مولفه‌های قدرت مادی و افزایش رفاه اقتصادی محدود نمی‌ماند. ثانیا رفتار و عملکرد چنین حکومتی نیز همواره مقید به اصول اسلامی و انقلابی است؛ اصولی که هرگز نمی‌گذارند منافع ملی یا سود اقتصادی، توجیه‌گر ارتکاب به هر عملی باشد.
جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک بازیگر ایدئولوژیک که مُجاز نیست از دایره حدود اسلامی گامی فراتر نهد، نمی‌تواند با ایالات‌متحده آمریکا که در قاموس اسلام مصداق بارز ظلم و استکبار است، طرح دوستی بریزد. این برخلاف نص صریح قرآن کریم است که بارها و بارها از جمله در آیات ذیل مسلمانان را از برقراری هرگونه دوستی و ائتلاف با کفار و دشمنان خدا اکیدا برحذر داشته و بر بی‌اعتماد بودن و سوءظن داشتن به آنان تاکید می‌ورزد.
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی می‌افکنید و حال اینکه آنان نسبت‌به حقی که برای شما آمده است، کفر ورزیده‌اند.» ۴
«ای مؤمنان! بیگانگان را همراز خود مگیرید، زیرا آنها از هیچ‌گونه آسیب‌رسانی در حق شما کوتاهی نمی‌کنند. دوست دارند شما در رنج باشید. همانا کینه از گفتارشان پیداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارد، بزرگ‌تر است.» ۵
به عبارت دیگر، ایستارها و ایده‌ها و انگاره‌های مذهبی نیز مانع از آن است که دولت و ملت ایران بتوانند هویت آمریکایی را به‌عنوان یک هویت دوست و قابل‌اعتماد در فضای بیناذهنی خود بربسازند، زیرا براساس ایدئولوژی اسلامی، کفار و مستکبرین جهان همواره در جبهه مقابل اهل ایمان تعریف می‌شوند. با استناد به همین اصول بوده که حضرت امام خمینی (رضوان‌الله‌علیه) راهبرد استکبارستیزی، تقابل با مستکبرین و جبهه‌گیری در برابر امپریالیسم نظام سلطه را به‌عنوان شاهراه حرکت انقلاب برگزیدند و افق‌های آینده را بر وفق آن ترسیم کردند. رهبر انقلاب نیز همین سیاست راهبردی را به‌عنوان تداوم خط‌مشی امام راحل ادامه داده‌اند. از منظر ایشان، آمریکا بی‌تردید بارزترین مفهوم استکبارگری در دوران معاصر به شمار می‌آید: «جمهوری اسلامی رابطه با رژیم آمریکا را که رمز و نشانه‌ قلدری و سلطه ناحق و مظهر ستم به ملت‌های ضعیف عالم است، مردود می‌داند و تا وقتی آن رژیم مستکبرانه به ملت‌ها ظلم می‌کند، در دولت‌ها و کشورها دخالت می‌کند، از رژیم‌های نامشروعی چون رژیم منفور صهیونیستی حمایت می‌کند، با نهضت‌های آزادی‌خواهانه و بیداری ملت‌ها ستیزه می‌کند و به‌خصوص با ملت مسلمان پیشگام ایران و ملت‌های بپاخاسته‌ مسلمان دشمنی می‌ورزد، هرگز با آن رژیم رابطه برقرار نخواهد کرد.» ۶
ایشان در مقام یک رهبر دینی و متفکر مسلمان، در اجلاس بیداری اسلامی و هنگام سخنرانی برای شخصیت‌های برجسته جهان اسلام نیز به استناد تجربیات تاریخی و بنا بر ملاحظات ایدئولوژیک، آنان را فرامی‌خوانند تا نسبت به قدرت‌های مستکبر بی‌اعتماد باشند: «هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیم‌های جنایتکاری چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانی دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید. به آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید. پشت این لبخندها و وعده‌ها توطئه و خیانت نهفته است.» ۷
رهبر انقلاب برقراری رابطه با ایالات‌متحده‌ آمریکا را تنها در صورت از بین رفتن خوی استکباری این دولت، یعنی «دگردیسی هویتی» آن امکان‌پذیر می‌دانند و البته به تحقق چنین شرایطی هم چندان خوشبین نیستند: «آمریکا از مصادیق و مواردی است که ما ارتباط با او را قبول نداریم و رد می‌کنیم. سوال می‌شود تا کی؟ پاسخ این پرسش را هم امام (رضوان‌الله‌علیه) و هم همه کسانی که در این باره صحبت کرده‌اند، گفته‌اند: تا وقتی که سیاست‌های مبنی بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهوری اسلامی و حمایت از دشمنان جمهوری اسلامی و پشتیبانی بی‌قید و شرط از دولت صهیونیستی خاتمه پیدا کند. امام (ره) فرمودند: «تا وقتی که آدم بشود.» یعنی این روش‌های غلط را اصلاح بکند. البته حقیقتا ما در جبین آن کشتی نور رستگاری هم نمی‌بینیم.» ۸

ذهنیت ایرانیان تغییر نمی‌کند
با این حساب درمی‌یابیم آنچه آمریکا را به خصمی غیرقابل معاشرت بدل ساخته، همانا نحوه برساخته ‌شدن هویت آن در بیناذهنیت ملت ایران طی چند دهه و تحت‌تاثیر تجارب تاریخی بوده است. یعنی مسئله «دگرسازی» از آمریکا و پافشاری بر موضع قهر و مخاصمه با آن ناشی از سلیقه و صلاح‌دید شخصی رهبران انقلاب اسلامی نیست، بلکه در گذر زمان این آگاهی مشترک در ذهنیت ایرانیان شکل گرفته است که باید ایالات‌متحده را خصم و دگرِ‌خودپنداشت و باید نسبت‌به آن بی‌اعتماد بود. از سوی دیگر، ایده‌ها و انگاره‌های دینی نیز همواره موجب تقویت و تشدید این احساس غیریت و دگربودگی شده است.
به عبارت دیگر، راهبرد آمریکاستیزی به‌عنوان فرعی بر راهبرد کلان‌تر استکبارستیزی که جهت‌گیری اصلی جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی را مشخص می‌سازد، ریشه در بطن تعالیم عالیه اسلام دارد و بر شالوده اصول سیاسی و بین‌المللی اسلام استوار است. از این حیث، رویکرد ضدیت با ایالات‌متحده را باید پیامد طبیعی درونمایه‌ انقلابی و ایدئولوژیک نظام اسلامی قلمداد کرد.
به نظر می‌رسد شرایط موجود تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که ذهنیت ایرانی نسبت به ایالات‌متحده اصلاح شود و تصویر برساخته دیگری از هویت آمریکایی جایگزین تصویر کنونی گردد، اما اولا این مسئله نیازمند گذر زمانی دراز و تجربه تاریخی است و به شکل دفعی و ناگهانی محقق نخواهد شد. ثانیا تداوم رفتارهای خصمانه ایالات‌متحده با جمهوری اسلامی ایران و ازجمله اعمال تحریم‌های بی‌سابقه اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و تهدیدهای گاه و بیگاه نظامی موجب پابرجا ماندن تصویر هویتی موجود شده و راه را بر هرگونه تغییری سد کرده است. درحقیقت رفتارهای نامعقول ایالات‌متحده با جمهوری اسلامی ایران عملا فروریختن دیوار قطور بی‌اعتمادی را اسیر یک دور باطل کرده است. به این صورت که پایان خصومت‌ها منوط به تغییر ذهنیت‌هاست، اما تداوم خصومت‌ها مانع از تغییر ذهنیت‌ها می‌گردد. اتفاقات یک سال اخیر و پس از طوفان الاقصی و حمایت‌های آمریکایی‌ها از سگ دست‌آموزشان در منطقه و همچنین لب فروبستن در برابر جنایت‌ها و وتو کردن قطعنامه‌های شورای امنیت علیه رژیم خونخوار، راه را بر هر تغییر ذهنیتی نسبت‌به اصلاح تصویر آمریکایی‌ها می‌بندد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. Fred Chernoff,Theory and Metatheory in International Relations; Concepts and Contending Accounts, New York: Palgrave Macmillan, ۲۰۰۷, pp. ۷۰-۷۱
۲. David Patrick Houghton, “Reinvigorating the Study of Foreign Policy Decision Making: Toward aConstructivistApproach”, Foreign Policy Analysis,۳, ۲۰۰۷, p. ۳۰
۳. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا علیه‌السلام در مشهد مقدس، ۱۳۷۹/۱/۶
۴. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ. (ممتحنه، ۱)
۵. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِن دُونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدُورَهُم أکبَر (آل عمران، ۱۱۸)
۶. پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)، ۱۳۷۰/۳/۱۳
۷. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در اجلاس بین‌المللی بیداری اسلامی، ۱۳۹۰/۶/۲۶
۸. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار وزیر و کارکنان وزارت امور خارجه، ۱۳۶۸/۵/۳۱