۲۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۵

در نخستین اجتماع خیرین هیات تهران که در حمایت از جبهه مقاومت با حضور مداحان و خیرین و ورزشکاران برگزار شد کمک‌های نقدی به مبلغ ۱۴میلیارد و ۵۰۰میلیون تومان جمع‌آوری شد. پویش «ایران همدل به توان همدل» با برگزاری نخستین اجتماع خیرین هیئات تهران آغاز شد.

آگاه: در این مراسم جمع زیادی از مداحان اهل‌بیت(ع) و نیز هیات داران تهران حضور داشتند که ضمن جمع‌آوری کمک‌های مردمی بر حمایت از جبهه مقاومت تاکید کردند. در این مراسم همچنین به‌صورت زنده با لبنان ارتباط برقرار شد و مهدی رسولی، مداح و حاج حسین یکتا، فعال مردمی گزارش‌هایی از وضعیت آوارگان و کمک‌رسانی ارائه کردند.
به‌صورت جزئی در این مراسم کمک‌های نقدی به شرح ذیل جمع‌آوری شد:
۱- ۱۰میلیارد تومان اهدایی شخصی اعضای محترم شورای شهر وشهردار تهران
۲- یک میلیارد تومان خرید تسبیح اهدایی مقام معظم رهبری توسط خیرین هیات صاحب الزمان(عج)
۳- دو میلیارد تومان از طرف حاج محمود لولاچیان
۴- یک و نیم میلیارد تومان هم کمک‌های دیگر خیرین و اهدایی طلا.
لازم به ذکر است در پویش «ایران همدل به توان هیات» هیات‌های مذهبی می‌توانند از طریق سامانه جمع‌آوری مشارکت‌های نقدی هموطنان عزیز برای کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان www.betavaneheyat.com اقدام کنند. قرار است در این طرح هیات‌های سراسر کشور با ساماندهی کمک‌های نقدی برای واریز به این پویش عمل کنند و فضای یکدست و همدل از کمک مردم مذهبی و هیاتی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان ایجاد کنند. در جهت اطمینان‌بخشی نیز نمایندگان تشکل‌های دینی به مناطق جنگزده لبنان و سوریه برای نظارت بر حسن توزیع اقلام اعزام و نیز ماهانه سه نفر از بانیان به مناطق لبنان و سوریه به قید قرعه اعزام خواهند شد. همه مبالغ جمع‌آوری‌شده تحت نظر ستاد مرکزی لبنان هزینه خواهد شد.

روایت اول

طلای ۶۰میلیون تومانی 

به‌دنبال صدور حکم شرعی قطعی درخصوص کمک به مردم مقاوم لبنان و فلسطین ازسوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله)، یک خانواده از بخش کُردیان شهرستان جهرم، یک گردنبند به‌همراه شمش طلا به ارزش ۶۰میلیون تومان برای لبیک به فرمان رهبر انقلاب و کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان اهدا کردند.

روایت دوم

بزرگ‌ترین مزایده‌ جبهه مقاومت

در جریان پویش #ایران_همدل، انگشتر شهید سیدحسن نصرالله و یادگاری شهید حاج قاسم سلیمانی به مزایده گذاشته می‌شود. خانواده جانباز مدافع حرم گفت: انگشتری که متعلق به سیدحسن نصرالله بود و با واسطه به همسرم هدیه شده بود. در روز میلاد حضرت زینب(س) یک گردنبند به ما هدیه شد که قبل‌تر از طرف حاج قاسم به حرم حضرت اهدا شده بود که به خانواده مدافعان حرم اهدا کنند.

روایت همدلی
پروانه‌ طلایی نجات‌بخش
یک بعدازظهر گرم تابستانی بود که پدر، من و خواهر و مادرم را برد طلافروشی و گفت: به سلیقه خودتان یک انگشتر انتخاب کنید. مادرم انگشتر ساده‌ای انتخاب کرد، خواهرم انگشتری پاکستانی، من اما نگاهم به پروانه روی انگشتری خیره ماند. آقای طلافروش گفت: «ماشاالله دختر کوچیکتون سلیقه سنگینی داره، انگشترش از همه گرون‌تر شد.» نگاه من با این حرف نگران شد اما پدر لبخند زد و گفت: «اشکال نداره همونو که دوست داره براش بذارید.»
پدر هر وقت که پول دستش می‌آمد برایمان طلا می‌خرید بیشتر از همه برای مادر. مادر هم همیشه طلاهایش را می‌گذاشت برای روز مبادا.
یکی از روزهای گرم شهریوری بود. آفتاب تا مغز آسمان آمده بود اما من هنوز پتو را محکم روی سرم گرفته بودم. مادرم هر چه تلاش کرد نتوانست پتو را کنار بزند. گفت: «قربونت بشم بلند شو دیرت می‌شه‌ها. مگر امروز ثبت‌نام دانشگاه نداری؟»
مادر آرام سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: «نگران نباش. اگه بابات پول نداد، طلاهامو می‌فروشم.»
طلای مادرها در خانواده مثل گل دقیقه۹۰ می‌ماند. همیشه به‌موقع مشکل‌گشایی می‌کند. «تُف به مال دنیا، پول چرک کفه دسته، کی با خودش برده اون دنیا. همه دار و ندارشونو می‌ذارن این دنیا واسه ارث‌خور و خودشون با یه کفن می‌رن» این جملات را آقاجون خدابیامرز همیشه می‌گفت و من همیشه با خودم فکر می‌کنم مال و اموالی که ما این همه برای به‌دست آوردن‌شان تلاش می‌کنیم و دوستشان داریم آیا بعد ما وراث هم قدرشان را می‌دانند.
در همین فکرها هستم و خیابان اصلی شهر را گز می‌کنم به‌دنبال یک چهره مطمئن تا نشانی دفتر امام جمعه را بگیرم. دیر جنبیده‌ام. همه‌ شهرها چند روز پیش همایش سراسری نذر طلا برای لبنان برگزار کرده‌اند و مردمی که دسته دسته به این همایش پیوستند و شدند صف اولی و من جامانده‌ام. سر کوچه‌ای بنر بزرگ نذر طلا برای لبنان از طرف دفتر امام جمعه را می‌بینم. گرچه تاریخش گذشته اما بسم‌اللهی می‌گویم و وارد می‌شوم.
- ببخشید حاج آقا هنوز نذر طلا برای لبنان تحویل می‌گیرید؟
- بله خواهر، اگه کسی تمایل داشته باشه.
انگشتر را از کیفم درمی‌آورم و به حاج‌آقا می‌دهم. می‌گوید: «خدا خیرتان دهد.» جمله‌اش به دلم می‌نشیند. دلم می‌خواهد بروم سر مزار آقاجون و بگم: آقاجون نیستی ببینی مردم چرک‌های کف دستشان را کیمیا کردند و به بهشت فرستادند. و با خود می‌اندیشم شاید روز محشر که همه حیران و سرگردان‌اند، پروانه‌ای از دوردست بیاید و راه را نشانم دهد.

هرطوری می‌توانیم به جهاد برویم

حاج محمود کریمی مداح اهل‌بیت(ع): لازم است چند موضوع را برای خودم و دوستداران اهل‌بیت(ع) متذکر شوم. متاسفانه اوضاع و احوال غزه و لبنان و بچه‌ها و آوارگان را هر روز می‌بینیم و افسوس می‌خوریم که کاری از دستمان برنمی‌آید و یادآور می‌شوم اولین مرحله جهاد در راه خدا جهاد با اموال است. یعنی اگر کسی بتواند با مال و دارایی‌هایش جهاد بکند این جهاد واجب است. گذشتن از مال و پول یک جرأت و همت و اعتقاد راسخ می‌خواهد. فکر می‌کنم درحال‌حاضر که ما دستمان نمی‌رسد و امکان حضور در غزه و لبنان را برای کمک نداریم می‌توانیم با انفاق مال در این راه کمک کنیم تا در روز قیامت که از ما سوال شد که چرا جهاد نکردیم بتوانیم پاسخگو باشیم. من خواهش می‌کنم هرکس هر چقدر که در توانش هست و می‌تواند آستین همت را بالا بزند و برای کم کردن غم و غصه کودکان و مردم غزه جیب سبک کند به امید داشتن ایرانی همدل.