۲۹ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۲

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: وارد بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی‌های پایتخت که می‌شوید، از باغ کتاب گرفته تا شهر کتاب‌ها و کتاب‌فروشی‌های دیگر در مرکز شهر، اغلب قلب جمعیت و شلوغی را نه لابه‌لای قفسه‌های کتاب، که جلوی قفسه‌های نوشت‌افزار، تزئینی و ... می‌بینیم. ورودی بخش کودک و نوجوان در باغ کتاب از سمتی است که لاین‌های قفسه‌های کتاب با موضوع‌های مختلف شروع می‌شود و کمی جلوتر به قسمت لوازم‌التحریر می‌رسد. این قسمت از خلوت‌ترین بخش‌های کل باغ کتاب است، به یاد ندارم حتی زمانی که آخر هفته است و باغ کتاب شلوغ‌ترین ساعاتش را می‌گذراند، بین این قفسه‌ها تعداد قابل‌توجهی مشغول خرید و دیدن باشند که بشود اسمش را شلوغی گذاشت. کمی جلوتر اما بین قفسه‌های نوشت‌افزار و اسباب‌بازی و بازی‌های رومیزی، همیشه به قدری شلوغ است که به چشم بیاید.

آگاه: پیش از این برای مدت‌ها، موضوع مهم درباره کتاب‌فروشی‌ها و تبدیل شدنشان به کبابی و ساندویچی بود، حالا اما به شکل دیگری جای کتاب تنگ می‌شود و گویی بازی را به چرخه اقتصاد می‌بازد. میدان انقلاب تهران یکی از بازارهای اصلی خرید کتاب در تهران است. کتاب‌فروشی‌های زیادی از کوچک تا بزرگ، در این مسیر کنار هم قرار گرفته‌اند. اگر این مسیر را که پیاده‌اش حدود یک ربع یا کمی بیشتر زمان می‌برد قدم زده‌ باشید، ویترین کتاب‌فروشی‌های زیادی را می‌بینید؛ ویترین‌هایی که حالا صاحب و نماد اصلی آن کتاب نیست، بلکه کالاهای دیگری است که یا ابزار نوشتن‌اند یا تزئینی‌اند و کاربردهای دیگری دارند. 

کتاب، مصرفی می‌شود
کالایی‌شدن فرهنگ، یکی از معضلاتی است که در پی تحولات رخ‌داده در جهان ارتباطات و بر بستر اینترنت در سال‌های اخیر به‌سرعت رو به پیشرفت است. ابزارهای فرهنگی کم‌کم از عمق خود و حیطه اثرگذاری فرهنگ خارج شده و به تصاویر و کالاهایی بدل می‌شوند که در دسترس مردم قرار می‌گیرند و به‌زودی مصرف شده و فراموش می‌شوند. سال گذشته، اقدام یک بلاگر در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرد؛ او کتابی را برای دکوراسیون خانه به دنبال‌کننده‌هایش پیشنهاد می‌کرد و در توضیح آن می‌گفت که رنگ جلد، ضخامت و جزییات دیگر آن کتاب خاص به شکلی است که می‌تواند در کنار وسایل دیگر به خانه زیبایی ببخشد. این اقدام او در فضای مجازی به شدت نکوهش شد و انتقادهای زیادی را به خود جذب کرد. این اتفاق نمونه گل‌درشت و بارزی از کالایی شدن فرهنگ و کتاب است. کتاب نمی‌تواند به کالایی مصرفی بدل شود، مگر آنکه کارکردهای فرهنگی‌اش را از دست بدهد. در واقع، تبدیل کتاب به یک کالای مصرفی، تقلیل آن از حیطه فرهنگ به مصرف و اقتصاد است.  در توضیح این اتفاق پای عوامل زیادی به میان می‌آید؛ یکی از آنها همان تحولی است که در عصر حاضر در حال تبدیل کل جهان به کالایی مصرفی است. اگر نگاهی کلی بیندازیم، بشر آرام آرام هر آنچه از جهان هستی را که دستش برسد به ورطه مصرف می‌ساند و اثری از آن باقی نمی‌گذارد. این همان نظم جدیدی است که مانند موجی آهسته، کارکرد تمام مفاهیم را دچار تحول می‌کند. 
با این حال، شناخت لایه‌های زیرین تغییرات این چنینی برای آن نیست که در مقابل این تحولات بزرگ، انفعال ما را فراخواند، بلکه موجب می‌شود با ابزارهای درستی به مقابله با آن بپردازیم. ایده جهان مصرفی از ما می‌خواهد که همیشه در جست‌وجوی زیبایی بصری باشیم و کارکرد را در درجه دوم اهمیت قرار دهیم؛ بنابراین از آنجا که زیبایی، امر پایداری نیست و مولفه‌های آن در ادوار مختلف دستخوش تغییرند، این زیبایی به محض انتخاب و جلب توجه، کارایی‌اش را از دست داده و مصرف می‌شود. 
از طرف دیگر، اقتصاد کتاب و به‌طور کلی، فرهنگ در کشور ما به قدری قوت و وسعت ندارد که بتواند زیست پایداری را تجربه کند و گروه درگیر و افراد منتفع در آن را به نحوی حمایت کند که به لحاظ اقتصادی بی‌نیاز شوند. اقتصاد کتاب در کشور ما کاملا به میزان فروش بستگی دارد و سود را برای مالک بنگاه فرهنگی اقتصادی و نیز تولیدکننده آن بعد از فروش کالاها به مصرف‌کننده اصلی می‌رساند. 
این عامل نیز سهم کمی در مداخله کتاب‌فروشی‌ها در اصناف دیگر ندارد. این روند در شهرستان‌ها نیز رونق یافته و حالا بسیاری از کتاب‌فروشی‌های بزرگ در شهرهای دیگر هم انواعی از کالاها را در کنار کالای اصلی، یعنی کتاب به دست مخاطب می‌رسانند و از همه بدتر اینکه مطابق آمارها، سود نهایی حاصل از فروش کالای دیگر غیر از کتاب، در هر واحد کتاب‌فروشی چندین برابر بیش از سود حاصل از فروش کتاب است. 

حضور کتاب‌فروشی‌ها و فروشگاه‌های اینترنتی بزرگ در بازار کتاب
یکی از عوامل دیگری که مسیر رساندن کتاب به دست مخاطبش را دستخوش تغییر می‌کند، ایجاد کتاب‌فروشی‌های آنلاین و نیز عرضه کتاب در فروشگاه‌های بزرگ اینترنتی است، در کشور ما فروشگاهایی مانند دیجی‌کالا و اسنپ‌شاپ و نمونه خارجی آن فروشگاهی مانند آمازون است. این فروشگاه‌های بزرگ، حاصل سرمایه‌ای چندهزار میلیاردی‌اند و در حال تسخیر همه بازارها به نفع‌ خودشان‌اند. از سویی انواع کالاها را در کنار هم و بدون تمایزی ارائه می‌کنند که خود در جهت روند مصرفی‌شدن فرهنگ و نیز حذف کتاب‌فروشی‌های مستقل و کوچک است. 
خیلی‌ها خرید کتاب در سایت‌ها را با هزینه کم و سرعت بالا برای رشد و توسعه اقتصاد و پیشرفت فرهنگ جوامع مثبت ارزیابی می‌کنند اما کتاب، کالایی مادی و اقتصادی نیست، بلکه به‌طور مستقیم با فرهنگ و ادبیات جامعه ارتباط دارد و باید از محل اصلی خودش یعنی کتاب‌فروشی‌ها و خرده‌فروشی‌های کتاب تهیه شود. کتاب‌فروشی‌های کوچک (که حالا در غالب شهرهای کشور ما در همه محله‌ها وجود ندارند و بیشتر به شکل متمرکز بنا می‌شوند) اهالی همان محلی هستند که شما اقدام به خرید کتاب می‌کنید. آنها سلیقه همسایگان خود را می‌شناسند و براساس آنها کتاب تهیه می‌کنند ولی این ویژگی و شناسایی سلیقه در آمازون و هرگونه سایت آنلاین فروش کتاب وجود ندارد. کتاب‌فروش‌ها خودشان آدم‌هایی هستند که اهل مطالعه کتاب و گاهی اوقات خوره کتاب هستند و به همین دلیل می‌توانید به سلیقه و نظر آنها در انتخاب کتاب‌های جدید اعتماد کنید. در سایت‌های فروش کتاب شاید نظرات کارشناسی در مورد کتاب ارائه شود اما اغلب کلی است و بیشتر وقت‌ها به کار شما نمی‌آید. وقتی با یک کتاب‌فروشی محلی آشنا می‌شوید، درصورتی‌که یک کتاب، ‌فروش خوب داشته باشد، یکی برای شما کنار می‌گذارد. سر راه خانه وقتی سری به کتاب‌فروشی بزنید، به‌طور حتم پیشنهادهای دیگری نیز برای شما خواهد داشت. اینها دلایلی هستند که بنابر آن بهتر است از کتاب‌فروشی‌های محلی و کوچک اقدام به خرید کتاب کنید. 
 

حمایت غیراصولی چطور به عرصه کتاب آسیب می‌زند؟

سعید دمیرچی ـ آگاه حوزه نشرو

بازار هر محصول و کالایی به سیستم عرضه و تقاضا وابسته است. در دوره‌ای که رسانه‌های نوین و فضای مجازی به شکل امروزین آن وجود نداشت، مردم باید به اشکال دیگر آگاه می‌شدند و بخشی از آگاهی از طریق کتاب و بخشی نیز از طریق رسانه‌های مکتوب دیگر مانند روزنامه‌ها انجام می‌شد. اینها به دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ برمی‌گردد که اوج دوران شکوفایی روزنامه و مجلات و کتاب بود. رفته رفته با آمدن رسانه‌های اینترنت‌محور، این بخش کوچک و کوچک‌تر شد. درباره کتاب و لوازم‌التحریر نیز، اتفاقی که در جریان است، از نظر من این است که عرضه‌کننده‌های خرده‌فروش و فروشگاه‌هایی که متمرکز بر یک محصول بودند، در حال ازبین‌رفتن هستند و جایشان را به فروشگاه‌هایی می‌دهند که ترکیبی از چند فروشگاه هستند؛ به‌عنوان مثال، خرازی‌ها که در گذشته همه‌جور لوازمی داشتند، جایشان را به فروشگاه‌هایی مانند شهرکتاب داده‌اند که در کنار این لوازم خرازی، کتاب، لوازم‌التحریر، انواع بازی، بازی‌های رومیزی و بسیاری کالاهای دیگر را در خود دارند. مانند بقالی‌های کوچک که جای خود را به سوپرمارکت و هایپرمارکت‌های بزرگ می‌دهند که همه لوازم کوچک و بزرگ را در خود دارند. مباحث اینچنینی در نفس بازار مشکل‌آفرین نیست اما در حوزه کتاب چطور ایجاد مشکل می‌کند؟ لازم است بدانید تیراژ کتاب در ایران یک زمانی پنج هزار نسخه بود و حالا به ۵۰۰ رسیده است. 
مجوزهای بی‌شمار چاپ کتاب
ضمن اینکه این موضوع، تنها به یک عامل منتهی نمی‌شود، باید گفت که بخشی از آن نیز به علت عضو نبودن در قانون کپی رایت است. زمانی که یک اثر پرفروش می‌شود، مانند «کتابخانه نیمه‌شب» یا «ملت عشق» و ... در این شرایط در ایران به یکباره بسیاری از ناشران این کتاب را چاپ می‌کنند. از کتاب‌سازی و ماجراهای آن، اینجا چشم‌پوشی می‌کنیم برای آنکه بحث دیگری دارد. مدتی پیش من کتابی را دیدم که ۱۷۰ناشر در ایران آن را به چاپ رسانده‌اند، فرض کنید که این کتاب را فقط یک ناشر چاپ کند، در آن صورت این کتاب به چشم می‌آید و دیده می‌شود. آنچه ارشاد درباره مجوزهای نشر اعلام کرده است، به طور حدودی بالای ۲۰هزار مجوز نشر است. آنچه در فضای مجازی و بازار کتاب فعال است، بالغ بر سه‌هزار ناشر است که مستمر کتاب منتشر می‌کنند اما نکته این است که بازار تنها در دست ۳۰۰ ناشر می‌گردد. یعنی اگر کتاب‌فروشی‌ها را بگردید، تقریبا فقط آثار ۳۰۰ناشر است که در آنها دیده می‌شود.  ضمن اینکه، ما در حالی ۲۰هزار مجوز چاپ و نشر کتاب داریم که به طور کلی، هزار کتاب‌فروشی هم در کل ایران نداریم که به شکل تخصصی به این کار مشغول باشند. بنابراین زمانی که کتابی منتشر می‌شود، واقعا بر سر اینکه در ویترین کدام کتاب‌فروشی‌ها برود یا در کتاب‌فروشی‌های بیشتری عرضه شود، رقابت است. بخش عمده‌ای از معضلات ناشی از همین موضوع تنوع زیاد ترجمه و تالیف‌های ناکارآمد است.
من فکر می‌کنم، بهتر بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمایتی از این موضوع نمی‌کرد و تنها در قالب قانون‌گذار و تنظیم‌گر در این حوزه عمل می‌کرد و اجازه می‌داد مانند صنوف دیگر، رقابت و کار واقعی در این حوزه شکل بگیرد. شما دیده‌اید که دولت بیاید برای حمایت از خانواده، به آنها پیراهن کاموایی بدهد؟ خنده‌دار است دیگر. نهادهای مسئول اگر می‌خواهند حمایت کنند و کار فرهنگی واقعی انجام دهند، بهتر است بروند و کتابخانه‌ها را تجهیز کنند. اگر به کتابخانه‌های مختلف بروید می‌بینید که از کتاب‌هایی که در قفسه‌هاست چقدرش کتاب‌های روز است و چقدرش دست‌کم به ۲۰سال پیش برمی‌گردد یا چه تعداد کتابی است که مخاطب آن را می‌خواهد و چه میزان کتابی است که سفارش نهادها و ارگان‌های مختلف است و از این مسیر به کتابخانه‌ها رفته است.  این کوچک‌شدن قفسه‌ها، وابسته به یک عامل نیست که با یک راه‌حل هم بشود حلش کرد. از سویی نیز، می‌شود به کتابفروش حق داد که کتابی را می‌آورد و مدت‌ها خاک می‌خورد و به فروش نمی‌رود و در مقابل کالای دیگری را می‌آورد و هر هفته از آن تعداد بالایی می‌فروشد. اگر کتابفروش کارش اقتصادی است، این نوع فعالیت منطقی است. از نظر من، کتاب فیزیکی هرگز از بین نمی‌رود و مخاطب خودش را دارد. با این حال، ریزش و رویش‌هایی در این حوزه داریم.  من فکر می‌کنم اگر نهادها و سازمان‌های دولتی، حمایت‌هایشان را از این حوزه بردارند و این حوزه را به حال خودش رها کنند- نه آنکه ول کنند- سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری کنند و حمایت‌های فعلی مانند کاغذ یارانه‌ای و... را حذف کنند. به عنوان مثال، کتابخانه‌ها نیاز به خرید کتاب دارند، به آنها بودجه بدهند تا براساس نیازشان و براساس سلیقه مخاطبشان خرید کنند؛ چراکه سلیقه مخاطب سیستان‌وبلوچستان با مخاطب تبریز و خوزستان فرق دارد؛ بنابراین، سیاست‌گذار باید اجازه دهد، کتابدار هر منطقه بنابر نیاز خودش، کتاب تهیه کند. این نوع فعالیت، نتیجه سالم‌تری در بر خواهد داشت. بنابراین عوامل را می‌توان در چند عنوان اصلی «تناسب  و جریان عرضه و تقاضا»، «کتاب‌سازی‌ها و ترجمه‌های زیاد و ناکارآمد»، «حمایت‌های غیراصولی نهادهای مسئول در این حوزه» و چند عامل دیگر خلاصه کرد. در نهایت، نمی‌توان راه‌حل را در یک خط فرموله کرد و از آن طریق پیش رفت. در حوزه فرهنگ برای پیش‌برد هر مسیر یا هدف، دست کم بین سه تا پنج سال زمان نیاز است تا به ثمر نشیند.