آگاه: ابوالفضل زرویی نصرآباد متولد سال۱۳۴۸ در تهران، دهم آذرماه سال۱۳۹۷ پشت میز کارش در احمدآباد مستوفی بهدلیل عارضه قلبی درگذشت و با اینکه ۶سال از درگذشت او میگذرد دوستانش وقتی میخواهند درباره او حرف بزنند از زمان حال استفاده میکنند و این یعنی زرویی نصرآباد زنده است و در میان دوستانش نفس میکشد.
طنز بیان واقعیتهای تلخ است به زبان شیرین
زرویی نصرآباد چندین جلسه در محضر رهبری شعرخوانی کرده بود؛ حدود دو سال قبل از درگذشت وی، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR گفتوگویی با وی درخصوص ماهیت و کارکرد طنز انجام داد که با خواندن آن گفتوگو، شناخت این شاعر راحتتر میشود.
وی در این گفتوگو در تعریف طنز بیان کرده بود: معنای تحتاللفظی طنز مسخره کردن، به سخره گرفتن، کوچک شمردن و برشمردن عیبها و ایرادات افراد است؛ مثلا در دیوان حافظ هم هرجا طنز آمده بهمعنی به سخره گرفتن و شوخی کردن است یا استهزا کردن. طنز هیچوقت به این مفهومی که ما امروز به کار میبریم نیست. تعریفی که بنده در پایاننامه کارشناسیارشدم ارائه کردم، باتوجهبه بررسی منابع مختلف ایرانی و اروپایی و آنچه در طول سالها در مکتب گلآقا مرحوم کیومرث صابری آموخته بودم، این بود که طنز بیان واقعیتهای تلخ است به زبان شیرین کنایی، نشاطآور و درعینحال منصفانه.
دربارهٔ تکتک این اجزا هم استدلالهایی داشتم. نگفتم خندهآور و گفتم نشاطآور، چون اصالتا طنز این وظیفه را ندارد که مردم را فقط بخنداند. مهمتر از خنده، ایجاد نشاط درونی است؛ یعنی کاری کند که مخاطب طنز سبُک شود و احساس کند که مشکلاتی که تابهحال در سینهاش سنگینی میکرده، حالا با بیان این طنز شخصی دیگر آرام شده است. گاهی اوقات مثلا نکتهای که دیگران ساعتها انتظار میکشند تا بگویند، طنزپرداز در یک لحظه بهزیبایی بیان میکند.
از سوی دیگر، نکتهای که دیگران میترسند بیان کنند یا بیم دارند از اینکه به کسی بربخورد و موجبات ناراحتی آنها را پدید بیاورد، طنزپرداز با زبانی لطیف و شیوا بیان میکند و مانع از ناراحتی و دلخوری میشود. نکته پایانی هم این است که اگر انصاف را از طنز بگیرید و طنز به آن بیان انتقاد تلخ تا هرجا که دلش خواست انتقاد کند، وارد حیطه هجو میشود.
هجو نقد بیرحمانهای است که حدوحصری ندارد. وقتی قرار است نقدی انجام شود، اگر این نقد از عملکرد شخص فراتر برود و بهظاهر، چهره، نوع پوشش و مواردی که خارج از اختیار آن شخص بوده است بپردازد، از حدود انصاف خارج میشود و همان چیزی خواهد بود که سنایی میفرماید: «ابلهی دید اشتری به چرا/ گفت نقشت همه کژست چرا/ گفت اشتر که اندرین پیکار/ عیب نقاش میکنی هشدار» طنز باید بر این مبانی باشد و این مبانی در جهان پذیرفته شده است؛ یعنی در اروپا و آمریکا هم ادبیات حدومرزی دارد.
اما یکی از نکاتی که زرویی نصرآباد بر آن خیلی تاکید میکرد و در جلسات مختلف هم بیان کرده بود این است که طنزپرداز در کشور باید بهنحوی نقد کند که کسی احساس توهین نکند و همه هم معتقد باشند این آدم نیامده تیشه به ریشهٔ نظام یا سازوکار کلی کشور بزند. این آمده این مشکلات را برطرف کند و خودش هم دارد از این مصیبتها رنج میبرد اما با زبان طنز طرح مشکل میکند.
امیدواریم راه زرویی نصرآباد سرلوحه طنزپردازان فعلی کشور شود و ما شاهد ظهور پدیده دیگری از جنس این مرحوم باشیم.
زرویی نصرآباد، زبان عامیانه امروز را در شعر کلاسیک به کار برد
رویا صدر، پژوهشگر و نویسنده طنزپرداز معاصر ایرانی درخصوص زرویی نصرآباد گفت: وی در ابتدا با نشریه «خورجین» همکاری داشت و بیشتر طنز منظوم مینوشت. بعدها با مجله «گلآقا» در بخشهای مختلف اعم از نثر، نظم و شعر نو همکاری داشت. معروفیتش هم بیشتر بهخاطر ستون «تذکرهالمقامات» بود که بهعنوان قالبی در طنز مطرح شد. در طنز امروز هم با گذشت دو دهه میبینم از این قالب هنوز استفاده میشود و این قالب هنوز نو و کارآمد است. اسم مستعارش در «گلآقا» ملانصرالدین بود و بیشتر جاها با این نام شناخته میشد. پس از «گلآقا» او با نشریات دیگری ازجمله روزنامههای همشهری، انتخاب و جامجم و مجله مهر همکاری داشت.
وی در ادامه افزود: تسلط زرویی بر ادب فارسی در شعر کلاسیک، نو و آثاری که بهصورت نثر مینوشت کاملا مشخص بود. درعینحال در آثار طنزش تلخی و عمق وجود داشت که او را از بسیاری طنزنویسان در گذشته و حال متمایز میکرد. ویژگی دیگرش در شعر طنز این بود که زبان روز را در آثاری که در دهه۸۰ منتشر کرد و در کتاب «بامعرفتهای عالم» وارد کرد و با شیوه استادانهای زبان عامیانه امروز را در شعر کلاسیک به کار برد. این قالب هم بعدا ازسوی طنزنویسان جوانتر استفاده شد.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: زرویی نصرآباد در شکلگیری بخشی از جریان طنز امروز نیز با تاسیس مجامع و محافل طنز و نیز تربیت نسلی از طنزنویسان حال حاضر نقش داشت. او موسس دفتر طنز حوزه هنری بود. همچنین بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران بود که در این بخش از فعالیتهایش نیروهای جوانتر را شناسایی و به طنز ما معرفی کرد که این افراد درحالحاضر در فضای طنز ایران نقش دارند.
او سپس با بیان اینکه زرویی نصرآباد بسیار فروتن و متواضع بود، تاکید کرد: آقای زوریی مانند کسانی که بهصورت جدی وارد وادی طنز میشوند حساس بود. او یکی از تاثیرگذارترین افراد در طنز مطبوعاتی و همچنین یکی از جریانسازترین افراد در طنز امروز ما بود که امتزاج قدرت طنزآوری و استحکام ساختاری آثارش در طنز امروز جامعه ما نظیر نداشت و متاسفانه زودهنگام و قبل از آنکه به ۵۰سالگی برسند، او را از دست دادیم.
طنزپردازی که زخمی رفاقت بود
عباس حسیننژاد، مدیر دفتر طنز حوزه هنری در گفتوگو با آگاه، در خصوص ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: بنده از سال ۱۳۷۹- ۱۳۸۰ با آقای زرویی نصرآباد آشنا شدم و ایشان آن موقع ۳۱ساله بودند اما رفتار و منش ایشان به گونهای بود که این حس عجیب را داشتی که با یک پیر دنیادیده طرف هستید. ضمن اینکه نوعی بزرگی و بزرگمنشی در رفتار کاری و اخلاق ایشان دیده میشد که بینظیر بود. علاوه براینکه ایشان باعث شدند بسیاری از شاعران جدیسرا به سرودن شعر طنز علاقهمند شوند و این علاقهمندی تا حدی بود که طنزسرایی محل درآمد خیلیهایشان شد.وی افزود: زرویی نصرآباد طنزسرایان بسیاری تربیت کرد و یکبار در جایی داشتم میگفتم که دفتر طنز حوزه هنری آن زمان کارخانه تولید طنزپرداز و به نوعی محل مراجعه بسیاری از شعرا و طنزپردازان بود؛ طوریکه امروزه صحبت درباره آن دوران یکجور نوستالژی و خاطره شیرین به حساب میآید. یکی از مهمترین ویژگیهای دفتر طنز حوزه در آن سالها حضور طنزپردازان از همه طیفها بود؛ هم افراد پیشکسوتی مثل منوچهر احترامی، محمد خرمشاهی (میلاد) و عمران صلاحی حضور داشتند، هم طنزپردازان جوان و امروزیتر که هرکدامشان میآمدند به دفتر طنز و گرفتار مهربانی، لطف و استادی آقای زرویی میشدند. آقای زرویی اصولا و عموما از راهنمایی دریغ نمیکرد و بهاصطلاح خیلی مادرانه با بچهها رفتار میکرد و به سوالاتشان جواب میداد؛ علاوهبراین، برای زرویی، اخلاق درست در برخورد با آدمها خیلی ارزشمند بود مدیر نشر پرنده ادامه داد: برای زرویی نصرآباد، طنز خیلی مهم بود؛ آنقدری که اگر در یک جایی یک نفر از اصطلاح «طنزآلود» استفاده میکرد ناراحت میشد و میگفت: طنز که آلوده نمیکند. از بس که نوعی شأن و تعصب برای طنز قائل بود.حسیننژاد بیان کرد: خیلیها به طنزپرداز، لقب «مصلح اجتماعی» را میدهند. زرویی خودش را مصلح اجتماعی نمیدانست و معتقد بود که این مقام والا، به راحتی دستیافتنی نیست اما واقعا یک مصلح اجتماعی بود. نمونهاش کتاب «تذکره المقامات» او که واقعا در سطح مقامات حکومت تاثیرگذار بود یا اشعاری که در همشهری چاپ میشد که ظاهرا خطاب به فرزندش بود اما بههمراه اصلاح اجتماعی و با این نیت سروده شده بود و اینکه او را «مصلح اجتماعی» بنامیم، اصلا اغراق نیست و یک واقعیت است که در طول این سالها کمتر کسی بهاندازه او توانسته شعرها و طنزهای اینقدر متنوع و تاثیرگذار بسراید. چنانکه رهبری هم یکبار خطاب به ایشان گفتند: نثری که شما (زرویی نصرآباد) در گلآقا مینوشتید کمنظیر بود.
این نویسنده و پژوهشگر ادبیات در پایان گفت: زرویی نصرآباد، زخمی رفاقتها بود؛ به این معنا که کسی بود که با همه آدمها و دوروبریهایش مهربان بود اما پشت سرش خیلی میزدند و خودش با اینکه میدانست اما هیچگاه به روی طرف نمیآورد. حتی گاهی کارهایی میکرد که به نفع و به نام دیگران تمام میشد اما راضی بود و میگفت بگذار یک پولی هم دست فلانی برسد. خیلی چیزهای دیگر هم درباره زرویی نصرآباد وجود دارد که گفتنی نیست!
عباس حسیننژاد در پایان گفت: ما یک فرصت مغتنم و حسابی در عرصه طنز را در چهلونه سالگیاش از دست دادیم و هنوز آن شب دهم آذرماه تا رسیدن به خانه آقای زرویی را فراموش نمیکنم، شبی که ستاره بزرگ طنز امروز ایران به آسمان پرواز کرد.
به قول خودش در شعر بامعرفتها:
چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟
مثل پرنده پر زد و هوا رفت
سرزده آفتاب از پشتبوم
ما موندیم و یه قصه ناتموم!