آگاه: داعش، گروهی که به هیچ اصل انسانی پایبند نبود و سودای گسترش مرزهای ترس و نفرت تا دورترین نقاط را در سر میپروراند، نهتنها سوریه و عراق را در آتش خود سوزاند، بلکه نگاه طمعآلودش را به سرزمینهای دورتر نیز دوخته بود. از خیابانهای موصل تا تپههای کردستان عراق، صدای هیبت این گروه تروریستی به گوش میرسید و در این میان، منافع و امنیت ملی ایران نیز تهدید شد. آیا میتوانستیم دست روی دست بگذاریم و تنها نظارهگر باشیم؟ پاسخ تاریخ، استراتژی و عقلانیت به این پرسش روشن بود: خیر.
چرا مقابله با داعش ضروری بود؟
داعش تنها یک گروه تروریستی نبود، بلکه پروژهای جهانی بود که بیش از ۹۰کشور در صفوف آن دیده میشدند. این نیروی چریک بنیادگرا، با استفاده از خلأ قدرت در سوریه و عراق، ایدئولوژی تجزیه و خشونت را جایگزین همزیستی و ثبات منطقهای کرده بود. اگر ایران وارد این میدان نمیشد، آثار مخرب حضور داعش بهزودی در مرزهای ما احساس میشد.
برای درک اهمیت اقدام ایران، کافی است نگاهی به نقشههای قلمروی داعش در اوج قدرتش بیندازیم. آنها به نزدیکی مرزهای ایران رسیده بودند و اهداف خود را با صراحت اعلام میکردند: تجزیه کشورها، تخریب تاریخ و نابودی مقاومت مردمی در منطقه. جنگیدن با داعش در سوریه، نهتنها دفاع از دمشق، بلکه دفاع از تهران بود.یکی از فرماندهان نظامی در خط مقدم کردستان عراق روایت میکرد: هر روز، سایه سیاه داعش نزدیکتر میشد. خانهها خالی و آسمان غبارآلود بود.
اما با ورود مستشاران ایرانی و تلاش مشترک نیروهای محلی، ورق برگشت. ما تنها برای نجات کردستان نمیجنگیدیم، بلکه برای دفاع از مرزهای ایران میجنگیدیم. این روایت نشان میدهد که گاهی، امنیت یک ملت در گرو مقابله با تهدیدی است که فراتر از مرزهایش آغاز شده است. عمق استراتژیک امنیتی یک کشور تا جایی است که تلاش کند اطراف مرزهایش دچار ناامنی نشود، چراکه این ناامنی دامن آن را خواهد گرفت.
اهداف واقعی دشمن
داعش نه نماینده مردم بود، نه تجلی خواستههای ملی. هدف آنها نه فقط اسقاط حکومت اسد، بلکه تخریب مراکز مقدس دینی، نابودی تاریخ مشترک منطقه و درنهایت، تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل بود. جنگیدن ایران در سوریه به معنای حفاظت از هویت تاریخی، مذهبی و امنیتی منطقه بود. اگر این گروه موفق میشد، خاورمیانه به میدان هرجومرج دائمی تبدیل میشد؛ فضایی که تنها قدرتهای استعماری از آن سود میبردند.
نبرد ایران با داعش در سوریه و عراق، بیش از هر چیز یادآور یک اصل حیاتی در سیاست و امنیت ملی است: «بهترین دفاع، گاهی حمله در خاک دشمن است.» مبارزه با این گروه تروریستی تنها دفاع از منافع ملی ایران نبود، بلکه اقدامی برای نجات کل منطقه از یک فاجعه بود. ایران نشان داد که برای حفاظت از امنیت و ثبات خود و همسایگانش، آماده است تا با تمام توان به میدان بیاید.
درسهایی از نبرد با داعش
این تجربه یک نکته کلیدی را برای ما روشن کرد: امنیت، مرز نمیشناسد. در دنیای امروز، تهدیدها جهانیاند و پاسخ به آنها نیز باید جهانی باشد. مقابله با داعش، نهتنها حفظ مرزهای ایران، بلکه پاسخی قاطع به تهدیدهای مشترک منطقهای بود. این نبرد، اگرچه پرهزینه بود، ثبات و امنیتی را به ارمغان آورد که ارزش هر فداکاری را داشت.
«پیشگیری از تهدید، پیش از رسیدن آن به خانهمان، بزرگترین درس این نبرد بود.» از طرفی نباید از یاد برد که آن زمان دولت و ملت سوریه و عراق از دشمن هراس کرده و همپیمانان خود را به کمک فراخواندند اما امروز آنچه سبب دوری متحدان سوریه از میدان جنگ شده عدم اراده مقاومت در ملت سوریه است؛ بنابراین یک تجربه درونحاکمیتی آن هم مردمداری و مردمسالاری دینی است که بارها ازسوی رهبر انقلاب به آن اشاره شده است.