دکتر حمید حکیم، استادیار گروه روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی است. او که دارای تجربه و تخصص در حوزه مطالعات اوراسیا است معتقد است برخورد ترامپ با رییس‌جمهور اوکراین آینه تمام‌نمای سیاست‌های آمریکاست.

آگاهبرخورد تحقیرآمیز دونالد ترامپ با رییس‌جمهور اوکراین سرمنشأ تحلیل‌های بسیاری شد. تبیین شما از این برخورد و ریشه‌های آن درچیست؟
این فیلم در سراسر جهان پخش شد. شاید الان فیلم زلنسکی بیشتر دیده شده باشد، اما در ملاقات‌های قبلی - مثل برخوردش با پادشاه اردن یا برخی دیدارهای دیگر - هم رگه‌هایی از این رفتار قابل‌مشاهده بود. البته به دلیل برجسته بودن موضوع اوکراین و بحران سه‌ساله جنگ، این مورد بیشتر به چشم آمد. اما این رفتار فقط به زلنسکی محدود نیست و در دیدارهای دیگر ترامپ هم دیده می‌شد. سوالم این است که چرا چنین اتفاقی افتاد؟ برخی این رفتار را صرفا به شخصیت ترامپ ربط می‌دهند و آن را به ویژگی‌های اخلاقی، کاسب‌مآبانه یا منفعت‌طلبانه او تقلیل می‌دهند. این دیدگاه تا حدی درست است اما نکته مهم‌تری وجود دارد که شاید در برخی تحلیل‌ها مغفول مانده باشد.  
به نظر من، آنچه در رفتار ترامپ می‌بینیم، فقط به شخص او مربوط نیست، بلکه بازتابی از سیاست کلی دولت‌های آمریکا، به‌ویژه در دو سه دهه اخیر پس از جنگ سرد، است. هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات، با وجود تفاوت در روش‌ها، به‌دنبال هژمونی و سلطه‌طلبی جهانی آمریکا هستند. این نگاه یک‌جانبه‌گرایانه برای حفظ قدرت و حضور آمریکا در عرصه بین‌المللی، در همه دولت‌های این کشور وجود داشته است. ممکن است شدت آن در برخی رؤسای جمهور کمتر یا بیشتر باشد اما محدودکردن این رفتار به ترامپ اشتباه است. این رویکرد در سیاست‌های مختلف آمریکا در عرصه‌های گوناگون قابل‌مشاهده است.  
این اتفاق درس بزرگی برای همه کشورها دارد. جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که اتکا به توان داخلی و ساختن هویت بر پایه توانمندی‌های خود، اصلی اساسی است. ماجرای زلنسکی این موضوع را به جهانیان نشان داد و می‌تواند دستاوردهایی برای دیگر کشورها داشته باشد، به‌شرطی که به این اصل توجه کنند. اوکراین به‌دلیل وابستگی به قدرت‌های خارجی، به‌ویژه آمریکا، به این وضعیت دچار شد.  
نکته دیگری که می‌خواهم اشاره کنم، درسی است که اروپا باید از این ماجرا بگیرد. سه سال پیش در مصاحبه‌ای گفتم که در بحران اوکراین، اروپا بیش از همه ضرر کرد. آن زمان هنوز ترامپ روی کار نبود، اما سیاست آمریکا نشان داد که فقط منافع خودش را در اولویت قرار می‌دهد، نه منافع متحدانش. حالا در دوره ترامپ، این موضوع شدت بیشتری پیدا کرده است. این درسی است که اروپا باید بیش از هر جای دیگری به آن توجه کند. اکنون می‌بینیم که کشورهای اروپایی دور هم جمع شده‌اند و از حمایت یکپارچه از زلنسکی و اوکراین سخن می‌گویند. اما در واقع، ترامپ فقط چیزی را که سه سال پیش هم مشخص بود، با شدت بیشتری آشکار کرد.

این اتفاق را چگونه می‌توان با بحث مذاکرات در ایران تطبیق داد؟ بالاخره عده‌ای همه چیز را به مذاکره با آمریکا گره زده بودند.
 رهبر انقلاب بارها تاکید کردند که اگر قرار است مذاکره‌ای باشد، باید هوشمندانه، عزتمندانه و با رعایت احترام و منافع باشد. اما برخورد ترامپ با زلنسکی نشان‌دهنده نگاهی هژمونیک است که جایی برای مذاکره عادلانه باقی نمی‌گذارد. وقتی از هژمون صحبت می‌کنیم، منظور قدرتی است که نه‌تنها بر رفتار دولت‌ها و بازیگران نظام بین‌الملل تاثیر می‌گذارد، بلکه ادعا دارد که افکار آنها را هم کنترل کند، یعنی نه‌فقط رفتارشان، بلکه افکارشان هم باید با منافع او همسو باشد و هماهنگی کامل داشته باشد. این همان سیاست «چماق و هویج» است که گاهی رنگ مذاکره‌اش پررنگ‌تر و گاهی کم‌رنگ‌تر می‌شود. ترامپ پس از بازگشت به قدرت، در این دو سه ماه اخیر، مذاکرات را کم‌رنگ‌تر کرده و رویکرد فشار را تقویت کرده است. با این نگاه، حتی اگر آمریکا بخواهد مذاکره را جدی دنبال کند، موفقیتی در پی نخواهد داشت؛ نه برای ایران و نه برای هیچ دولت دیگری. مذاکره موفق نیازمند رعایت منافع دو طرف و گفت‌وگو از موضع برابر است. اما نگاهی که در ماجرای زلنسکی دیدیم، یک‌طرفه است و برای طرف مقابل جز حقارت و شکست چیزی به همراه ندارد. این همان نکته‌ای است که رهبر انقلاب به آن اشاره داشتند: مذاکره باید شرافتمندانه و عزتمندانه باشد، نه از موضع تحمیل و سلطه.  

آینده اوکراین و زلنسکی - که از وابستگان جدی به آمریکا بود - به چه سمتی خواهد رفت؟
 به نظرم زلنسکی پس از تجربه آمریکا، به سمت کشورهای اروپایی رفت، چون آنها را با خودش همراه‌تر می‌بیند. او خود را بخشی از اروپا می‌داند و اختلاف اخیر بین اروپا و آمریکا هم این گرایش را تقویت کرده است. اوکراین از یک سو درگیر جنگ با روسیه است و از سوی دیگر، زلنسکی می‌خواهد در عرصه بین‌المللی و داخلی جایگاهش را حفظ کند - شاید در داخل این محبوبیت ملموس‌تر باشد. ملاقات‌هایش پس از دیدار با ترامپ هم به همین دلیل بود؛ او ابتدا به آینده سیاسی خودش و سپس به اوکراین فکر می‌کند. اما نکته‌ای که باید به آن توجه کرد، این است که اروپا تا کجا حاضر است از او حمایت کند؟
به نظر می‌رسد که روسیه از قبل هم تمایل داشت این جنگ به سرانجام برسد و از حالت فرسایشی خارج شود. حالا با اتفاقات اخیر، جدا از بحث آینده زلنسکی و اوکراین، به‌نظر می‌آید که در مورد خود جنگ، هیچ‌کدام از طرفین - نه روسیه و نه اوکراین - هنوز به‌طور کامل به پایان‌دادن آن راضی نیستند. هر دو می‌خواهند جنگ را خاتمه دهند اما هرکدام به دنبال این هستند که با سهم و دستاورد بیشتری از آن خارج شوند. این نکته شاید یکی از دلایلی باشد که جنگ تا الان طولانی شده، باوجوداینکه هر دو طرف خواستار پایان آن هستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.