علیرضا شهامت: از شگفتی‌های جامعه انسانی امروز اشخاصی هستند که در عین اینکه به اومانیسم و ایندیویژوالیسم معتقد هستند و از شکل‌گیری جوامع طبقاتی محزون نشده که شکل‌گیری آنها را آرزو می‌کنند، دم از عدالت و حق مردم نیز می‌زنند! عدالت در نگاه یک انسان لیبرال طبیعتا چیزی غیر از نتایج و جهان معنایی لیبرالیسم نیست.

عدالتخواهی لیبرال، مسخ معانی انسانی

آگاه: اگر بر اساس لیبرالیسم، «توسعه مادی» تنها از طریق «حاکمیت سرمایه»، شکل‌گیری طبقه «سرمایه‌دار» و طبقه «کارگر» رقم می‌خورد، عدالت چیزی جز تحقق کامل این شکل از زندگی در هر جامعه‌ای نیست.لیبرالیسم هدف زندگی انسانی را «بهره‌وری مادی حداکثری» می‌داند، آنرا ذیل مفهوم «توسعه به غایت» حکمرانی تبدیل کرده و نشان می‌دهد که توسعه تنها زمانی رقم می‌خورد که منابع محدود «ثروت» در دستان افراد معدودی متمرکز شود. آن عده محدود که همان رهبرانِ تحققِ توسعه هستند، با تفاخر به زندگی مرفه خود، فرودستان را مسحور رویای زندگی متمولانه کرده و آنها را مجبور می‌کنند تا در سودای کسب زندگی رویایی برای خود دیگر اعضای جامعه را له کنند و از دیگران پلی برای لذت «خود» بسازند.
در چنین فضایی درحقیقت عدالتخواهان لیبرال مدعی‌العموم‌هایی هستند که به‌صورت داوطلبانه رخنه‌های تشکیلاتی و سیستمی جنگل‌جامعه لیبرال را در دست می‌گیرند و برای هر چه لیبرال‌تر، مادی و ضدانسانی‌تر و سرمایه‌دارانه‌تر بودن جامعه تلاش می‌کنند.
در نگاه یک عدالتخواه لیبرال، منفعت مردم نیز در حاکمیت سرمایه‌داران و چرخیدن چرخ ابرکارخانه‌ها و تشدید بیشتر فاصله طبقاتی است. عدالتخواه لیبرال، یا انسانی گرگ‌صفت است که برای درندگی‌های خود فلسفه اجتماعی ساخته و به دیگران و حتی به خودش اینگونه تلقین می‌کند که فشار و زجری که بر عموم مردم تحمیل می‌کند، پیش از سرمایه‌داران به نفع آحاد مردم است. یا اینکه ساده‌لوحی عربده‌کش است که بازیچه بازی بزرگان می‌شود و واقعا فکر می‌کند استقرار بیش از پیش قواعد جامعه‌بازار همان تحقق عدالت است.
عدالتخواهی لیبرالیستی از سویی مشوّق سرمایه‌داری و ظلم سیستمی بر توده مردم است و از سویی خیریه‌های بزرگ را می‌سازد تا هم حس انسانی را به سرمایه‌داران و طبقه میانی جامعه اعطا کرده آنها را از پوچی دور کند، هم به فقرا تلقین کند که سرمایه‌دارها انسان‌های خیرخواهی هستند و آینده فقرا در دستان سرمایه‌داری روشن‌تر از امروز خواهد بود و هم بتوانند در قالب این خیریه‌ها پول‌های خود را بدون رهگیری‌های پیچیده اقتصادی جابه‌جا کرده و سکه‌ای بر سکه‌هایشان بیفزایند. عدالتخواهی در دنیای لیبرالیسم یکی از دکان‌های درآمدزایی است. اگر بپذیریم که عدالت، محوری‌ترین مفهوم در بین مفاهیم اخلاقی است، عدالتخواه لیبرال خود را یک مرشد اخلاقی می‌داند که توانسته است فهم راقی خود از عدالت را با مبارزه و پیگیری بر روی زمین دنبال کند. عدالتخواهِ لیبرال با کنشگری خود معنای فطری و انسانی «عدالت»، «اخلاق»، «پیشرفت»، «خیر» و «شر» را عوض کرده و مفاهیم انسانی را مسخ می‌کند. عدالتخواه لیبرال از عمیق‌ترین دارایی‌های انسانی که مفاهیم عالی هستند علیه انسانیت استفاده می‌کند. عدالتخواهی لیبرال از اخلاق برای توجیه تعدّی و از عدالت برای تزیین ظلم استفاده می‌کند.
انقلاب اسلامی تا زمانی که نتواند عدالتخواهی خود را به‌صورت مکتبی ممتاز از عدالتخواهی هابزی و عدالتخواهی مارکسی ارائه کرده، برای آن گفتمان و جریان اجتماعی بسازد، نخواهد توانست عقب‌ماندگی در عدالت -که رهبری بارها به آن تصریح کرده‌اند- را جبران کند. هر روزی که شکل‌گیری جبهه عدالتخواهی اسلامی به تاخیر می‌افتد بیشتر شاهد فوج جوانان دغدغه‌مندی هستیم که با دغدغه پاک عدالت پا به عرصه کنشگری می‌گذارند و در بسیاری از موارد با کوله‌باری از آلودگی‌های ناشی از تفکر چپ و راست مادی، ایران عزیز، انقلاب اسلامی و ابدیت خود را به آتش می‌کشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.