سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

آگاه: سعدی در یکی از مشهورترین قطعه‌هایش در گلستان گفته است:
اول اردیبهشت‌ماه جلالیبلبل گوینده بر منابر قُضبان
بر گل سرخ ازنم افتاده لآلیهمچو عرق بر عذار شاهد غضبان
او این قطعه را در شرح چگونگی نگارش گلستان آورده است و تاکید کرده که یکی از دلایل نوشتن این کتاب، اصرار دوستی بوده است که در ایام بهار و اول اردیبهشت شیراز، او را به دامن طبیعت برده و در باغی بزرگ و زیبا به گوش او خوانده است که: خلاف راه صواب است و نقص رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام. همین اشاره سعدی به روز اول اردیبهشت برای آغاز نگارش کتاب ارجمند «گلستان» دلیلی شایسته شده است برای اینکه این روز در تقویم رسمی کشور به نام این شاعر بی‌مانند که فصیح‌ترین گوینده تاریخ زبان فارسی است، ثبت شود.

شاعری نقش‌آفرین در تحولات اجتماعی
روز اول اردیبهشت به نام یکی از سرهنگان و بزرگان زبان و ادب فارسی، شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی نام‌گذاری شده است. سعدی با قلم جادویی و استعداد و ذوق فوق‌العاده‌ای که داشته است، مرتبه ادبیات فارسی را یک‌تنه بالا برده و هرچه از قلم شیرین‌کار او بیرون آمده است؛ در اوج و بی‌مانند است. در شعر غنایی، زیباترین و دل‌انگیزترین غزل‌های عاشقانه ادبیات فارسی را او سروده است، در شعر اندرزی و حِکَمی، «بوستان» او بی‌رقیب است، قصیده‌سرایی را او به مرحله‌ای جدید و فرازی بلند برده است و هم او حتی وقتی شعر نگفته و نثر نوشته است، شاهکاری چون «گلستان» را آفریده که سطر سطرش پر است از اعجاز سخن‌ورزی و سلاست و روانی در نثر.
سعدی از بسیاری جهات با بیشتر بزرگان ادبیات فارسی متفاوت است. او همان قدر که شاعری بزرگ بوده، شخصیتی اجتماعی، برون‌گرا و در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی خود نقش‌آفرین هم بوده است.
او در یکی از تاریک‌ترین، سخت‌ترین و خونین‌ترین دوران تاریخ ایران زندگی می‌کرده است؛ زمانه‌ای که هنوز جویبار خونی که مغولان به راه انداخته بودند، شسته نشده بود و فرزندان و نوادگان چنگیز همچنان دست به شمشیر، مرگ می‌آفریده‌اند. ایران، پشت‌شکسته و نیمه‌ویران، در معرض تاخت‌وتاز سپاهیان مختلف بوده است و مرگ از درودیوار می‌باریده است. بسیاری از شخصیت‌های بزرگ یا در جریان کشتار مغولان کشته شده یا از ایران رفته بودند. در چنین شرایطی اتابکان فارس توانستند با سیاست‌مداری و دادن امتیازهای عاقلانه، سرزمین فارس را از مهلکه دور نگه‌دارند و همین دوراندیشی باعث شد پس از مضمحل شدن کانون فرهنگ و ادب و زبان فارسی در خراسان، فارس این پرچم را در دست بگیرد و با ظهور شاعران و هنرمندان بزرگی از این خطه، امتداد فرهنگی ایران‌زمین ممکن شود. بی‌شک در این تصمیم‌گیری سخت و تاریخی اتابکان فارس به‌خصوص تصمیم‌گیری درخصوص مشارکت نمایشی در حمله به بغداد و قتل خلیفه عباسی، مشاوران و دوستان ابوبکربن سعد زنگی به او یاری رسانده‌اند و می‌دانیم که یکی از نزدیک‌ترین مشاوران او، سعدی بوده است.

حیات زبان و فرهنگ ایران مدیون سعدی است
سعدی که خود فردی باسواد، جهان‌دیده و باتجربه بوده است و می‌دانسته سود و زیان همراهی یا عدم همراهی با مغولان، چیست با هم‌فکری و مشورت‌هایش نه‌تنها هزاران نفر از مردم فارس و کرمان را نجات داده است، مسیر را برای تداوم فرهنگی تمدن و زبان فارسی فراهم کرده است. البته که او مهم‌ترین نقش خود را در آفرینش بهترین نمونه‌های نظم و نثر فارسی برای ارتقای فرهنگ و زبان فارسی بازی کرده است چرا که ظهور شاعری مانند سعدی و یک قرن بعد از او حافظ، به این زبان و فرهنگ اجازه داد تا بازسازی ضربات سهمگینی که به پیکره فرهنگی ایران در خراسان وارد شده بود، این تسلسل و نقش‌آفرینی پیوسته را به فارس منتقل کند. بنابراین زبان و فرهنگ ما به چند دلیل و از چند زاویه حیات خود را مدیون و مرهون سعدی است.
جعفر یاحقی، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی در مورد نقش سعدی در جامعه امروز می‏گوید: تعالیم بشری، تعالیم اسلامی و انسانی در شعر سعدی در اوج است، اما جامعه ما به سمت ایشان نمی‌رود. جامعه ما پندپذیر نیست و آنچه در سنت تاریخی ما به عنوان اندرزشنوی وجود داشته است، با فاصله بسیاری از پله امروزی مردممان ایستاده است. یکی از کارهای بسیار مفید در این زمینه این است که نصایح و پندهای سعدی را در قالب‌های نوین هنری و با فرهنگ جدیدی مثل فیلم و موسیقی و تئاتر حتی با مدد گرفتن از فضای مجازی معرفی کنیم. این می‌تواند نصایح تلخ سعدی را به صورت غیرمستقیم پذیراتر کند. اگر این‌ها را به زبان روز بازگردانیم، سعدی را به جامعه و جامعه را به سعدی نزدیک می‌کنیم.

جامعه ایران رغبتی به تعلیم‌وتعلم و اندرز ندارد
به عقیده این استاد ادبیات، چون سعدی غزلی از جنس شادکامی و شادخواری داشته است، به نظر می‌رسد فضای فرهنگ جامعه ما رغبتی به رویه سعدی نشان ندهد. گرچه که زیبایی‌شناسی و ذوق هنری شعر حکم می‌کند که ما به سمت این‌چنین فرهنگی نیز خو بگیریم و حرکت کنیم. این خاصه طبقه عمومی جامعه نیست و البته ادب‌شناسان این خصیصه را درک می‌کنند. به نظر اگر تعالیم و ارزش‌ها یا ادبیات تعلیمی که سعدی در آنها نامور است از سمت کارشناسان معرفی شود، شاهد اقبال به سعدی نیز خواهیم بود. جامعه ما امروزه رغبتی به تعلیم‌وتعلم و اندرز ندارد. امروزه جامعه ما نسبت به اخلاقیات و اندرزها به علت مقتضیات فرهنگی‌اش واکنش منفی نشان می‌دهد که می‌شود گفت برخی را نسبت به شناخت سعدی، از رغبت انداخته است.
با اینکه بوستان و گلستان دو اثر شاخص در میان آثار سعدی هستند و در دوره ادبیات تعلیمی قرار دارند، اما شهرت سعدی بیشتر به خاطر غزلیات اوست. سعدی شاعری جریان‌ساز در غزل فارسی است و در سیر تطور غزل جایگاهی ویژه دارد. جایگاه سعدی در غزل را می‌توان با جایگاه مولانا در عرفان و فردوسی در حماسه مقایسه کرد. سعدی، شاعر قرن هفتم است یعنی زمانی که بیش از یک قرن از آغاز بالندگی غزل گذشته است. در ابتدای این جریان در شعر، فخرالدین عراقی و در میانه آن پیش از سعدی شاعرانی چون سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی حضور دارند که همگی در شکل‌دادن به غزل سبک عراقی نقش بسزایی داشته‌اند. مسلما صحیح نخواهد بود اگر ظهور شاعری چون سعدی را جدا از یک جریان ادبی فرض کنیم. در یک نگاه کلی می‌توان عراقی را آغازگر این سبک از غزل‌سرایی، سعدی را اوج و حافظ را پایان‌بخش آن دانست. همچنان که اشاره شد سعدی در غزل، بی‌شک به شیوه شاعران پیش از خود نگاهی داشته و ویژگی‌های سبک عراقی که در شعر متقدمان تکوین‌یافته است به شکلی پخته‌تر در غزلیات او متبلور شده‌اند، اما هرگز نمی‌توان به این سبب سعدی را پیرو شاعری دانست چرا که این ویژگی‌ها در شعر سعدی بسیار کامل‌تر از آنچه پیشتر در شعر دیگر شاعران بوده‌اند، رخ می‌نماید. کم نیستند غزل‌هایی که سعدی آنها را به استقبال از غزل‌های سلمان ساوجی یا عراقی سروده است؛ چنان‌که حافظ غزل‌های بسیاری را به استقبال از سعدی سروده است و مقایسه لطیف میان این غزل‌ها خالی‌ازلطف نیست و به نحوی سیر تحول غزل فارسی را در آنها می‌توان دید.

کمترین لفظ، بیشترین معنا
از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار سعدی که مورد توافق اغلب سعدی‌شناسان است، بلیغ بودن کلام اوست که البته تعاریف متعددی از آن می‌شود. اینکه کلام آراسته به صنایع لفظی باشد یا سخن گفتن به اقتضای حال، از مصادیق بلاغت هستند که البته این ویژگی‌ها در کلام سعدی وجود دارند؛ اما وقتی می‌گوییم کلام سعدی بلیغ است به این معناست که او از کمترین لفظ، بیشترین معنا را گرفته است و هیچ‌گونه حشو و زوایدی در کلامش جای ندارد.
می‌توان به جرات گفت در تمام کتاب گلستان به‌ندرت به عبارتی برمی‌خوریم که زاید بر معنی یا خالی از معنا و نگاهی ژرف صرفا در پی پُر کردن کلام باشد، حال‌آنکه در غالب متون نثر فنی که مبتنی بر صناعت‌اند، پیرایه‌ها بر کلام فزون‌اند و سنگینی می‌کنند و از همهمه تصاویر و استعارات، معنا توان نفس‌کشیدن ندارد. زیبایی سخن سعدی، زیبایی طبیعی است که هنر با آن ممزوج شده و در آن پنهان است، نه اینکه صناعت به کلام آجیده شده باشد. از این روست که نظم و نثر سعدی به هر اندازه که در هنرپردازی در اوج است ساده، ملموس و طبیعی و هنر شاعری و سِحر حلال به حقیقت همین است.  
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.