۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۲
کد خبر: ۱۲٬۵۹۴

خرد کردن غول سنگی

هنر تجزیه جنگ ترکیبی دشمن

علیرضا موذنی _ آگاه مسائل بین الملل

جنگ‌ها دیگر آن طنین مهیب گلوله و زره‌پوش را ندارند. جنگِ امروز، آرام، چندلایه و بی‌صدا پیش می‌رود؛ اما تاثیر آن گاه از یک حمله نظامی مستقیم نیز مخرب‌تر است.

آگاه: جنگ ترکیبی که آمریکا علیه ایران طراحی کرده، نمونه‌ای پیچیده از همین نبرد است: ترکیبی از فشار اقتصادی، تحریف رسانه‌ای، ارعاب روانی، تهدید دیپلماتیک، نفوذ فرهنگی و عملیات اطلاعاتی. در این میدان، ترامپ و همفکرانش تلاش دارند با ساختن یک «صحنه واحد و بزرگ»، تمرکز، توان و انرژی کشور را درگیر یک نبرد فرسایشیِ بی‌انتها کنند. اما هنر دفاع هوشمندانه در این میدان، دقیقا در نقطه عکس قرار دارد: تبدیل آن جنگ بزرگ به مجموعه‌ای از نبردهای کوچک، موردی و قابل‌کنترل. همان راهبردی که رهبر انقلاب نیز در سخنرانی‌ها و تدابیر خود بر آن تاکید دارند؛ شکستن حمله ترکیبی به لایه‌هایی جداگانه و مدیریت مجزای هر لایه.

کاهش پیچیدگی، افزایش کنترل
وقتی دشمن همه‌چیز را با هم به صحنه می‌آورد- تحریم، عملیات روانی، فشار داخلی، ناامنی منطقه‌ای و تحریکات قومیتی- هدفش ایجاد یک جنگ حل‌نشدنی و متداخل است. راه مقابله، ابتدا درک دقیق این پیچیدگی است و سپس تقسیم آن به اجزا. مثلا تحریم را باید از حوزه عملیات روانی منفک کرد؛ نفوذ فرهنگی را از تهدید امنیتی جدا دید؛ و مسائل اقتصادی را بی‌ارتباط با پروژه ناامیدسازی رسانه‌ای بررسی نکرد. این تفکیک تحلیلی، امکان شکل‌گیری گروه‌های تخصصی برای هر حوزه را فراهم می‌کند؛ یعنی به‌جای یک قرارگاه کلی، پنج قرارگاه تخصصی داشته باشیم که هرکدام مسئول یک جبهه جنگ ترکیبی باشند.
مشخص است که همه حملات دشمن در یک سطح رخ نمی‌دهند. برخی در سطح شناختی‌اند (مثل القای ناکارآمدی)، برخی در سطح میدانی (مثل اغتشاشات) و برخی در سطح عاطفی- روانی (مثل ساختن چهره‌ای خوفناک از آینده). برای مقابله با هر سطح، باید ابزار متناسب همان لایه را به‌کار برد. به‌عنوان‌مثال، در لایه‌شناختی نیاز به چهره‌های فکری و دانشگاهی داریم؛ در لایه عاطفی، به هنر، روایت‌سازی و نمادسازی نیاز است؛ در لایه میدانی، به امنیت هوشمند و حضور میدانی مردم. ساختار پاسخ، باید هم‌سطح با ساختار حمله باشد.
یکی از هوشمندانه‌ترین راهکارها، تقسیم نبرد به بازه‌لایه‌های مقاومتی است. به جای یک فضای شلوغ و درهم، مردم و نهادها باید همواره در لایه خود در حالت «آماده‌باش کلی» باشند تا فرسایندگی جنگ دشمن به حداقل برسد. این یعنی باید به شکل لایه‌ای و هدفمند وارد فازهای مقاومت شد. مثلا یک‌لایه تمرکز بر تقویت افکار عمومی در برابر جنگ روانی، لایه دیگر تمرکز بر بی‌اثرکردن فشار اقتصادی و در لایه دیگر تمرکز بر انسجام فرهنگی. این‌گونه، جامعه خسته نمی‌شود و هر گام دفاعی یا تهاجمی نیز نتایج قابل‌سنجشی به همراه خواهد داشت.
در جنگ‌های ترکیبی، یکی از خطاهای مرسوم، پاسخ‌های شتاب‌زده و کلی به حملاتی است که گاه موردی و حساب‌شده‌اند. مثلا وقتی دشمن تنها یک اقلیت قومی را هدف می‌گیرد یا فقط بر یک رویداد اقتصادی موج‌سازی می‌کند، پاسخ باید «به همان میزان دقیق و قاطع» باشد. استفاده از ابزار رسانه‌ای هدفمند برای یک منطقه خاص، گفت‌وگو با نخبگان همان حوزه، یا حتی اقدام نمادین از سوی مسئولان مرتبط می‌تواند این نوع حملات را در نطفه خنثی کند. این همان جنگ موردی است؛ جنگی که بدون بزرگ‌نمایی بحران، آن را از ریشه می‌خشکاند.
در تمام این فرآیند، نقش رهبری راهبردی نظام تعیین‌کننده است. ویژگی بارز مقام رهبری در مقابله با جنگ ترکیبی، نگاه چندبعدی، صبورانه و عمیق است. ایشان هم‌زمان چند سطح از درگیری را می‌فهمند و به‌جای واکنش شتاب‌زده، روندها را می‌سنجند و تصمیم‌های نقطه‌ای اتخاذ می‌کنند. توصیه‌های مکرر به تقویت امید، تمرکز بر تولید، حمایت از روایت ملی و پرهیز از دوقطبی‌سازی‌های بیهوده، همه در راستای همین تفکیک هوشمند میدان جنگ است. لذا جنگ ترکیبی ترامپ و جریان غربی علیه ایران، یک میدان درهم‌تنیده و پیچیده است. اما پیچیدگی این جنگ، الزاما به معنای شکست‌ناپذیری آن نیست. اگر بتوانیم این جنگ را «بشکافیم»- به لایه‌ها، زمان‌ها و موارد جداگانه تقسیم کنیم- می‌توانیم با تمرکز، مهارت و هوشمندی بر هر جبهه، کنترل را باز پس بگیریم. راه نجات، نه در جنگ بزرگ‌تر، بلکه در «جنگ‌های کوچک هوشمندانه» است؛ همان‌گونه که در دفاع مقدس نیز پیروزی از دل عملیات‌های محدود اما عمیق به دست آمد. این هنر، امروز بیش از همیشه به یک راهبرد ملی بدل شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.