آگاه: اگر عدالت، میزان نظام است، رحمت، روح آن به حساب میآید. بر پایه آموزههای اهلبیت علیهمالسلام، حاکم اسلامی، موظف است همچون پدری مهربان در برابر امت و شمشیری بران در برابر ظلم و جهالت، به اداره جامعه بپردازد. امیرمؤمنان (علیهالسلام) در عهدنامه شریف خود به مالکاشتر، عدالت را بهمثابه ستون خیمه حکمرانی دینی معرفی میکند؛ آنجا که میفرماید: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ... فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» این ترکیب تمدنی، در سیره اجرایی شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی، به زیبایی تجسد یافت. این عدالت، ترکیبی است از قاطعیت مدیریتی و رأفت ولایی؛ امری که در فقهالاداره اسلامی، در قالب قاعده «توسعه و تضییق ولایی» نیز مورد بحث قرار گرفته است. در منطق شهید صدر (رضواناللهعلیه)، عدالت امام نه انفعال در برابر مظلوم و نه مصلحتاندیشی در برابر ظالم است؛ بلکه حضور مستمر امام بهمثابه شاهد، نذیر و دلیل بر مردم. (المیزان فی تفسیر القرآن، جلد پنج، ذیل آیه ۴۱ سوره نساء). شهید رئیسی، در دو موقعیت کلان قوه قضاییه و ریاستجمهوری، با همین الگوی فقهی و تمدنی، مظهر یک «عدالت ولایی» بود؛ عدالتی برخاسته از رحمت و برخاسته از صلابت. او نه در دام تندرویهای بیبصیرت افتاد و نه در گرداب محافظهکاریهای مصلحتزده غرق شد. او در اجرای عدالت؛ با قاطعیت با مفاسد اقتصادی و کانونهای تبعیض برخورد کرد و در عین ملاطفت با طبقات ضعیف بهویژه مستضعفان، همانگونه نشست که امیرمومنان کنار یتیمان مینشست. در واقع صورت عینی همان هندسهای بود که آن حضرت در نهجالبلاغه ترسیم فرموده بود. در نگاه فقهالاداره که یکی از شاخههای فقه تمدنی است و از بطن سیره نبوی و علوی استخراج میشود، حکمران صالح و مدیر عادل، هرگز مامور به قساوت نیست؛ بلکه مامور به «توازن» است: بین «هیبتِ عدل» و «رأفتِ الهی» و بلکه امین بر نفوس و ارواح مردم است. از همین رو، عدالت او باید لبریز از حکمت، خالی از شائبه و آمیخته به عطوفت باشد. رئیسی شهید، در لحظه صدور حکم قاطع، همان قدر الهی مینمود که در لحظه دستبوسی یک پدر شهید و این نشان از تجلی رحمت فقهی در ساختار اجرایی دارد. حضرت امام خمینی در نامه به مسئولان نظام پس از انقلاب فرمود: «حاکم اسلامی اگر فاقد قاطعیت در عین رأفت باشد، اسلام را به دست خائنان میسپارد.» رئیسی شهید، مصداق این کلام بود. قاطعیتش نه از سر تندخویی که از سر دیانت بود و رأفتش نه از جنس محافظهکاری که از سرچشمه محبت به خلق خدا میجوشید. در روزگار اختلاط واژهها، او تعریف جدیدی از عدالت در حکمرانی به میدان آورد؛ عدالتی ماخوذ از فقه و مجسم در قدرت. مولای متقیان علی (علیهالسلام) در نامه به مالکاشتر، ملاک عدالت را نهتنها در قاطعیت که در نسبت با دلهای مردمان دانست: «وَلْیَکُنْ أَحَبَّ الأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ...». شهید رئیسی، همین میانه نازک و دشوار را با صلابت طی کرد؛ نه به نام رأفت، از قاطعیت کاست و نه به اسم عدالت، از رأفت گسست. ازاینرو، شهادتش نه فقط فقدان یک رئیسجمهور، بلکه فقدان یک نسخه عملیاتی از عدالت ولایی در میدان حکمرانی بود؛ الگویی که با ترکیب صداقت، شجاعت، رأفت و قاطعیت، توانست نسخهای از «امامت اجرایی در عصر غیبت» را به ظهور رساند. و این همان راهی است که باید ادامه یابد؛ راه حکمرانیای که در آن، فقه، نه فقط ناظر بر عبادات که معمار اعتماد اجتماعی و ضامن حیات تمدنی امت است. و این راز ماندگاری او در دل مردم است؛ زیرا عدالتی که بوی شمیم ولایت دهد، نه میرماند که میرباید؛ نه میهراساند که میپالاید.
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۳
کد خبر: ۱۲٬۹۶۸
در منظومه فقه حکمرانی شیعه، عدالت نه یک شعار بلکه یک راهبرد اجرایی؛ نه صرفا اجرای بیانعطاف قانون، بلکه برقراری توازن حکیمانه میان قاطعیت در حدود و رحمت در سلوک؛ نه صرفا مفهومی قضایی، بلکه ساختاری برای تنظیم مناسبات قدرت و جامعه است.
نظر شما