آگاه: نامش شاید دیگر خلافت نباشد. شاید دیگر پرچمش آن سیاه سنگین نباشد. اما ایدئولوژی؟ هنوز هست. دقیقا مثل آتش زیر خاکستر یا شاید اگر بخواهم بهتر بگویم، مثل هیزمهایی که برای زمستان بعدی کنار گذاشتهاند. یکبار سال ۲۰۱۹، با دوستم «رنا» رفتیم حلب برای گزارش میدانی. در کوچههایی که هنوز زیر خرابیها نفس میکشیدند، مردی را دیدیم که میگفت داعش رفته، ولی نوهام هنوز با کابوس اللهاکبرهای آنها از خواب میپرد. راستی هیچکس نمیپرسد این بچهها بعد از جنگ چه میشوند؟ آنهایی که بیپدر، بیمادر، با ذهنی شستهشده بزرگ میشوند. کی به فکرشان است؟ همینها میشوند سوختِ پروژه بعدی. بله، غربیها گفتند مبارزه با تروریسم. ولی بیایید صادق باشیم، این مثلا بازیگران بزرگ میدان داعش را شکست ندادند، فقط در ظاهر از «محور جغرافیایی» حذفش کردند. نه اینکه خواسته باشند حذفش کنند، نه! فقط به خاطر اینکه نتوانستند از وجودش دفاع کنند. حالا ولی همانها بازیگرانی هستند در سایه، باز هم با پول، باز هم با ایده، باز هم با رسانه. ما؟ گیر افتادهایم میان شعار و خون. اینکه فکر کنیم دوران گروههای تکفیری تمام شده، سادهلوحی است. جریانهای تروریستی - وقتی به هدف اول نرسیدند - فقط پوست عوض میکنند. مثل گرگهایی که از صخرهها به دشت میآیند. همان چنگال، همان گرسنگی، فقط این بار شاید لبخند هم بزنند. البته نباید نقش برخی کشورها را فراموش کنیم. چرا هنوز برخی مرزهای ترکیه در شمال سوریه، تبدیل به گذرگاههای خاموشِ بازماندههای همین گرگصفتان شده؟ چرا در کلامشان طنین همان حرفها شنیده میشود؟ اسرائیل و آمریکا؟ نه فقط تماشاگر که گاهی تسهیلگر. گاهی حتی... لازم نیست بگویم چرا که خودتان بهتر میدانید. فقط این را بگویم که اگر ناامنی پروژه باشد، آنها مهندساند. اگر «امنیت مصنوعی» طراحی شود، آنها معماری میکنند. اینجا در بیروت، مادرها هنوز از صدای موتورسیکلت میپرند. هنوز یادشان هست که بارها مرگ سوار همانها آمد. تکفیریها شاید ظاهری تمام شده باشند، اما فلسفهشان در هوا پخش است. در پیامرسانها. در چترومها. در ویدیوهایی با هشتگهای تنفرانگیز. جمهوری اسلامی ایران چه میکند؟ اگر بخواهم واقعبین باشم، بخشی از پایداری منطقه، مدیون سیاست پیشدستانه امنیتی ایران است. اما مسئله آنجاست که این سیاست اگر بازتعریف نشود، نمیتواند نسل تازه تهدید را تشخیص دهد. باید یادمان باشد دشمن بعدی، همان دشمن قبل نیست که فقط لباسش فرق دارد، اینها اینبار آمادهترند، مجهزترند و به خون تشنهتر. اینها گرگ زخم خوردهاند. یک حرف آخر : ما مردم، ما اهالی این سرزمینها، خوب بلدیم فرق «امنیت واقعی» را با امنیت تصنعی بدانیم. پس سعی نکنید تسلیم را برایمان با مذاکره و توافق کادوپیچ کنید.
۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۳
کد خبر: ۱۵٬۰۴۵
علیرضا موذنی ، آگاه مسائل سیاسی: میدانم خستهای. همه ما خستهایم. این سالها آنقدر خون، آوار و تصویرِ «کودکِ مرده در آغوش مادر» دیدهایم که مرز میان واقعیت و کابوس را گم کردهایم؛ ولی چیزی که هنوز در سایه کوچههای به ظاهر آرام منطقه میلولد و میخزد که هنوز نفس میکشد و زنده است، نهتنها در کوچههای ویرانِ دیرالزور یا صنعا که شاید در دل همین سکوتی است که فکر میکنی «امنیت» است. داعش رفته؟ شاید. ولی بگذار واضح بگویم که موتور خشمِ سازمانیافته هنوز گرم است.

نظر شما