۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۹
کد خبر: ۱۶٬۲۳۰

چرا تحول در آموزش و پرورش معطل مانده است؟

یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر

دکتر نصیبه سادات حسینی ـ پژوهشگر، مدرس حوزه و دانشگاه

تحول در آموزش و پرورش، از جمله نیازهای مبرم هر جامعه‌ای برای حرکت رو به جلو و دست‌یابی به توسعه پایدار است. نهاد آموزش و پرورش، به مثابه سنگ بنای تربیت نسل‌های آینده، نقش کلیدی در شکل‌دهی به هویت، اندیشه و رفتار شهروندان ایفا می‌کند.

یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر

آگاه: این نهاد، فراتر از انتقال صرف دانش و مهارت، مسئولیت خطیر پرورش انسان‌هایی متفکر، مسئولیت‌پذیر، خلاق و متناسب با نیازهای روز جامعه را بر عهده دارد. نسلی که بتواند با چالش‌های پیش رو مقابله کرده، راه‌حل‌های نوآورانه بیابد و در نهایت، ضامن پویایی و سلامت جامعه در ابعاد مختلف باشد. اما در کمال تأسف، سال‌هاست که شاهد کندی و حتی توقف این فرآیند تحولی هستیم؛ پدیده‌ای که نه تنها از تحقق اهداف عالی آموزشی باز می‌ماند، بلکه به چالش‌های جدی در تربیت نسلی متفکر و مسئولیت‌پذیر دامن می‌زند. این یادداشت، در پی واکاوی علل ریشه‌ای "معطل ماندن تحول در آموزش و پرورش" است و تلاش دارد تا با تشریح موانع مختلف، راهکارهای احتمالی برای خروج از این وضعیت را مورد بررسی قرار دهد.

بحران مبانی و رویکردهای معرفتی
یکی از دلایل اصلی تعلل در فرآیند تحول، بحران در مبانی نظری و رویکردهای معرفتی حاکم بر نظام آموزش و پرورش است. هرگونه تحول عمیق و پایدار، مستلزم بازنگری و بازتعریف در فلسفه و اهداف بنیادی آموزش است. نظام آموزشی هر جامعه، باید بر اساس جهان‌بینی، ارزش‌ها و نیازهای بومی آن جامعه شکل گرفته باشد. متأسفانه، در بسیاری از موارد، به جای اتکا بر فلسفه‌های بومی و جهان‌بینی‌های اصیل که ریشه در هویت فرهنگی و دینی جامعه دارند، شاهد غلبه رویکردهای وارداتی، سکولاریستی یا تقلیل‌گرایانه هستیم. این رویکردها، اغلب فاقد انسجام درونی بوده و نتایج مطلوبی را به بار نمی‌آورند. این بحران در مبانی معرفتی، پیامدهای متعددی از جمله: عدم انسجام در محتوا، روش‌های تدریس ناکارآمد، انتظارات متناقض از خروجی‌های آموزشی، توقف تحول در سطح ظواهر در پی خواهد داشت.

موانع فرهنگی، اجتماعی و نقش خانواده
تحول در آموزش و پرورش تنها یک فرآیند صرفاً نهادی یا فنی نیست، بلکه به شدت با بستر فرهنگی و اجتماعی جامعه در هم تنیده است. جامعه، به عنوان محیطی که نظام آموزشی در آن فعالیت می‌کند، دارای ارزش‌ها، هنجارها، انتظارات و مقاومت‌های خاص خود است. در این میان، عدم توجه کافی به بافت فرهنگی جامعه و ارزش‌های خانواده‌محور، می‌تواند هرگونه طرح تحولی را با شکست مواجه کند. 

فقر معرفتی اکثر معلمان و پیامدهای آن
یکی از دلایل اساسی و نگران‌کننده در تعلل تحول، وضعیت معرفتی و توانمندی‌های فکری معلمان است. معلم، در هر نظام آموزشی، ستون فقرات تحول محسوب می‌شود. اگر معلمان به لحاظ فکری، معرفتی و توانمندی‌های تربیتی در سطح مطلوبی نباشند، هرگونه تلاش برای تحول، صرفاً بر روی کاغذی بی‌اثر خواهد بود.
   ضعف در برگزاری دوره‌های ضمن خدمت: متأسفانه، سیاست‌های غلط در حوزه آموزش و پرورش، به ویژه در برگزاری کلاس‌های ضمن خدمت، به جای ارتقاء عمق معرفتی و بینش جامع دینی و هستی‌شناسانه معلمان، بر انتقال سطحی اطلاعات، ارائه آمارهای ظاهری یا آموزش نظریه‌های روانشناسی عمدتاً غربی تمرکز کرده است. این رویکرد، منجر به فقر معرفتی معلمان در حوزه‌های بنیادین فکری و دینی شده است.
  ناتوانی در پاسخگویی به شبهات دانش‌آموزان: معلمانی که خود دچار شبهات فکری، تردیدهای معرفتی و کمبود مبانی عمیق دینی و هستی‌شناسانه هستند، چگونه می‌توانند به سوالات پیچیده، گاه ریشه‌دار و گاه سطحی دانش‌آموزان پاسخ دهند؟ دانش‌آموزان در دوران نوجوانی و جوانی، دورانی که اوج پرسشگری و کنجکاوی فکری است، به راهنمایی نیاز دارند که بتواند با منطق، دانش و عمق، به سوالات آن‌ها پاسخ دهد. فقدان این توانمندی در معلمان، باعث می‌شود تا دانش‌آموزان برای یافتن پاسخ به منابع نامعتبر مراجعه کرده یا در گرداب شبهات گرفتار شوند.
  انتقال تردیدها و سردرگمی فکری: این ضعف معرفتی، نه تنها توانایی معلم را در ایفای نقش تربیتی و راهنمایی فکری دانش‌آموز کاهش می‌دهد، بلکه می‌تواند به شکلی ناخواسته، منجر به انتقال تردیدها، ناامیدی‌ها و شبهات فکری معلم به نسل جوان شود. به جای تربیت نسلی با ایمانی راسخ، درک عمیق از هستی و قطب‌نمای فکری روشن، نسلی سردرگم، فاقد هویت فکری و مستعد انحراف تربیت می‌شود.
  ایجاد شکاف معرفتی: این فقر معرفتی در میان غالب معلمان، در حقیقت، شکافی عمیق میان نسل جوان و مبانی فکری، ارزشی و اعتقادی جامعه ایجاد می‌کند. این شکاف، روند طبیعی انتقال ارزش‌ها و تربیت نسلی متناسب با هویت جامعه را مختل کرده و فرآیند تحول فرهنگی و فکری را به شدت کند می‌سازد.
 تحول در آموزش و پرورش یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است که تعلل در آن، می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری برای آینده جامعه، در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی به دنبال داشته باشد. تربیت نسلی ناکارآمد، فاقد تفکر انتقادی، مستعد انحرافات فکری و ناآگاه از هویت خود، جامعه را به سمت افول و عقب‌ماندگی سوق خواهد داد. برای خروج از این وضعیت، نیازمند یک رویکرد جامع‌نگر، مبنایی و متناسب با هویت فرهنگی و دینی جامعه هستیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.