سحر رمضانعلی پور - خبرنگار گروه جامعه: جنگ همیشه برای مردم، نه فقط برای جبهه‌ها، معنایی ملموس دارد؛ نان روی سفره، صدای آژیر خطر، مدرسه‌های تعطیل، صف‌های طولانی و ترسی که در دل کودکان جا خوش می‌کند. ایران در نیم‌قرن اخیر دو تجربه جنگی شاخص را از سر گذرانده است: هشت سال دفاع مقدس (۱۳۵۹–۱۳۶۷) و جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران در ژوئن ۲۰۲۵؛ یکی طولانی و فرسایشی، دیگری کوتاه و برق‌آسا؛ اما در هر دو، زندگی مردم عادی به شدت دگرگون شد. در این گزارش با توجه به اسناد تاریخی، آمار رسمی و مشاهده میدانی به بررسی تطبیقی اثرات این دو جنگ بر جامعه ایران پرداخته‌ایم.

از مقاومت مقدس تا ایستادگی با عزت

آگاه: ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، صدام حسین فرمان حمله به خاک ایران را صادر کرد و طی روزهای نخست، بیش از ۱۲ استان ایران مورد حمله هوایی و زمینی قرار گرفت. برای مردمی که تنها یک سال و چندماه  از انقلاب ۵۷ گذشته بود، این جنگ به معنای ورود ناگهانی به دوره‌ای تازه از اضطراب و ناامنی بود. طبق آمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ایران در طول جنگ نزدیک به ۱۹۰ هزار جوان شهید شدند. ۶۷۰ هزار جانباز و مجروح و نزدیک به ۴۰ هزار رزمنده اسیر شدند. بیش از دو میلیون نفر نیز خانه و کاشانه خود را از دست دادند و آواره شدند. شهرهای خرمشهر، قصرشیرین، بستان و مهران تنزدیکا به‌طور کامل تخریب و مردم این شهرها متحمل آسیب‌های زیادی شدند.

اقتصاد جنگ‌زده و زندگی روزمره
جنگ هشت‌ساله عملا اقتصاد کشور را به سمت اقتصاد کوپنی برد. آنهایی که آن روزها را به خاطر دارند می‌دانند که برنج، روغن، قند و حتی دفتر مشق با کوپن توزیع می‌شد. در بسیاری از شهرها، خاموشی‌های شبانه اجباری بود تا هواپیماهای عراقی هدفی پیدا نکنند. کودکان دهه ۶۰ با مدرسه‌های نیمه‌تعطیل، مهاجرت‌های ناگهانی و پناه‌گرفتن در پناهگاه‌ها بزرگ شدند. آنان به یاد دارند که وقتی آژیر خطر به صدا در می‌آمد، باید درهرحال و شرایطی بودند خود را به پناهگاه‌ها می‌رساندند؛ پناهگاه‌هایی که در گوشه‌وکنار شهرها و محله‌ها با کیسه‌های شن و خاک ساخته شده بود یا زیرزمین‌هایی که تبدیل به پناهگاه شده بودند.

ندای وهم‌انگیز آژیر حمله هوایی
«توجه! علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن، این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک کرده و به پناهگاه بروید»، افرادی که این پیام را شنیده‌اند، هنوز هم با یادآوری آن شاید اذیت شوند. شما تصور کنید این روند، هشت سال در ایران عزیزمان ادامه داشت و هموطنان ما هر روز و هر لحظه این پیام را می‌شنیدند و هر روز شاهد پرپرشدن جوانان محله و شهر و کشورشان بودند.
جنگ طولانی، نوعی اضطراب مزمن به جامعه تحمیل کرد. خانواده‌های شهدا با سوگ طولانی دست به گریبان بودند و بی‌خبری از جاویدالاثرها روانی فرساینده ایجاد می‌کرد. به‌طور مثال یکی از شهیدان بهروز صبوری بود. مادرش را بارها در رسانه‌ها دیده و دلتنگی‌هایش را بارها شنیده و خوانده‌ایم. وقتی به خانه‌اش رفتیم حجله پسرش را که گوشه خانه‌اش چیده بود، نشان داد و با بی‌قراری گفت: می‌دانم که می‌آید. پیکر این شهید بالاخره اسفند سال ۱۳۹۲ پس از شناسایی، در معراج‌الشهدا تدفین شد. یا مریم محمودصفری، مادر جاویدالاثر رحمان رحمان‌زاده که هیچ‌وقت به آرزویش نرسید و نهایتا در قبر خالی فرزندش آرام گرفت. اینها خاطرات و آزردگی‌های نسل‌های گذشته این آب و خاک است و البته به یاد داریم که همزمان، مفهوم ایستادگی جمعی در میان مردم ایران‌مان پررنگ شد. روان‌شناسان اجتماعی معتقدند که این جنگ، هر چند آسیب‌زا بود  اما تاب‌آوری جمعی در جامعه را افزایش داد.

جنگ ۱۲ روزه؛ عصر جدید جنگ‌ها
زمان گذشت و رسیدیم به ۲۳ خرداد ۱۴۰۴؛ هنگامی که رژیم اسرائیل با موجی از حملات موشکی و پهپادی به مراکز نظامی و هسته‌ای ایران، جنگی برق‌آسا را آغاز کرد. طی ۱۲روز، بنا بر آمار، بیش‌از هزار شهید و چهار هزار و ۷۰۰ نفر مجروح شدند. تلفات غیرنظامیان نیز قابل‌توجه بود؛ به‌ویژه در حاشیه تهران و شهرهای جنوبی. در تهران و اصفهان، مدارس تعطیل و بازارها نیمه‌خاموش شدند. پروازها متوقف شد. بسیاری از خانواده‌ها شب‌ها را در پارکینگ‌ها یا زیرزمین‌ها گذراندند. اما برخلاف دهه ۶۰، این بار حضور شبکه‌های اجتماعی باعث شد هر انفجار و جنایت را میلیون‌ها نفر در دنیا مشاهده کنند. برخلاف هشت سال دفاع مقدس که ترس طولانی و فرسایشی ایجاد کرده بود، جنگ ۱۲ روزه نوعی شوک روانی آنی به جامعه وارد کرد. روان‌شناسان این وضعیت را اضطراب رسانه‌ای می‌نامند؛ وضعیتی که تصاویر و ویدیوهای حملات، ذهن میلیون‌ها نفر را در لحظه درگیر می‌کند. در این جنگ گرچه اقتصاد به‌طور کلی فلج نشد، اما با افزایش و جهش قیمت دلار و طلا، مردم دلهره اقتصادی را هم همزمان تجربه کردند.

درس‌هایی برای امروز و آینده
هشت سال دفاع مقدس و دفاع ۱۲ روزه، هر دوی این نکته را خاطرنشان می‌کنند که روان مردم مهم‌ترین هدف جنگ‌هاست؛ بنابراین امیدواریم که مسئولان این مرز و بوم توان و عزم خود را برای ارتقای توان روحی و روانی این ملت به کار گیرند تا درصورت وجود ناراحتی از دوران جنگ‌ها در نسل‌های مختلف، این امکان فراهم باشد که سلامت روان خود را بازیابند. 
همان‌طور که نسل دهه ۶۰ با خاطره آژیر خطر بزرگ شد، کودکان امروز با تصاویر آنلاین انفجارها روبه‌رو هستند. حالا که شکل جنگ‌ها هر روز تغییر می‌کند و در بستر نرم‌افزاری هم شاهد جنگ هستیم، با بازسازی اعتماد اجتماعی باید همین امروز به این بیندیشیم که چطور آن خاطره‌های تلخ را در ذهن کودکان و نسل حاضر از بین ببریم و برای آنان امنیت روانی تامین کنیم. مسئولان این روزها موظف‌ترند به اجرای عدالت اجتماعی و اقتصادی و روانی در ایران عزیزمان. جنگ‌ها در سرزمین‌ها آغاز می‌شوند، اما ادامه و حتی پایان آنها در ذهن و روان مردم نوشته می‌شود.

درباره آژیر  وضعیت قرمز

از سال ۱۳۶۲ که عراق به بمباران شهرها و نیروهای غیرنظامی دست زد، پخش صدای آژیر و متعاقب آن سلسله اتفاقاتی که بعد از شنیدن این صدای دلهره‌آور به‌سرعت رخ می‌داد، به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شد. در زمان حمله هوایی، پیامی از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد: «توجه! توجه! علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن، این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک کرده و به پناهگاه بروید.» بعد از این متن، سه دقیقه صدای آژیر با فرکانس‌های متناوب به گوش می‌رسید. حسین سلطانی، مجری رادیو که در زمان دفاع مقدس در مرکز اهواز خدمت می‌کرد، ابتدا متن این پیام را خوانده بود که در زمان حمله هوایی استفاده می‌شد. اما بعد از اینکه از ستاد جنگ نوار اعلام خطر برای همه مراکز استانی صداوسیما فرستاده شد، صدای او حذف شد.محمدعلی ابطحی، مدیر وقت رادیو در سال ۱۳۶۲ درباره این نوار گفت: «شنیده بودم که این نوار قبل از انقلاب در جریان یک مانور امنیتی داخلی در ارتش ضبط شده بود و سر چهارراه‌ها بلندگو می‌گذاشتند و آن را برای تمرین و اعلام آمادگی و ابراز قدرت پخش می‌کردند. جنگ که متاسفانه به صورت حقیقی آغاز شد، این نوار را به رادیو دادند.» بعد از رفع خطر، آژیر سفید پخش می‌شد که شامل یک دقیقه بوق ممتد، یک دقیقه سکوت و دوباره یک دقیقه بوق ممتد بود.

تاریخچه آژیرها از ماقبل تاریخ تا امروز

پیش از هر آژیر و سیستم هشداری، طبل‌ها بودند که انسان‌های هم‌قبیله و هم‌شهری را از وجود خطر باخبر می‌کردند. در کتاب‌های تاریخی مربوط به تمدن‌های باستانی شناخته‌شده، یکی از کارکردهای طبل‌ها وسیله هشدار و اعلام خطر ذکر شده است. حتی شواهدی مبنی بر وجود طبل‌ها در زمان‌های ماقبل تاریخ هم وجود دارد. طبل‌ها همه‌جا بودند تا دیگران را از وجود خطر آگاه کنند. اما دلیل این وفور طبل‌ها در فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف چیست؟ بیش از هر چیز، طراحی ساده آنها و صدایی که به‌راحتی تا فواصل دور می‌رفت و طنینش به‌راحتی شناخته می‌شد و البته با صدایی دیگر هم اشتباه گرفته نمی‌شد.
بعد از طبل‌ها، زنگ‌ها بودند که به صدا درآمدند. نخستین شواهد از زنگ‌ها از چین باستان به دست آمده؛ حول‌وحوش دو هزار سال قبل از میلاد مسیح. اما زنگ‌ها تا حدود سال ۵۰۰ میلادی در فرهنگ غرب فراگیر نشدند. با اینکه صدای زنگ‌ها بسیار بلند بود، اما در غرب به‌آرامی رواج یافتند تا اینکه در سده‌های میانی، با گسترش مسیحیت، زنگ‌ها یا همان ناقوس‌ها جایگزین طبل‌های کلیساها به‌عنوان سیستم هشدار یا اطلاع‌رسانی شدند. در میانه دهه ۱۶۵۰ میلادی، آتش‌نشانان نیویورکی وقتی به ماموریت خاموش‌کردن آتش می‌رفتند، از زنگ‌هایی کوچک برای مطلع‌کردن ساکنان اطراف منطقه خطر استفاده می‌کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.