۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۱
کد خبر: ۱۷٬۲۳۰

اگرچه اسیران فلسطینی آزادشده از زندان‌های رژیم صهیونیستی درپی توافق آتش‌بس اخیر این رژیم و مقاومت فلسطین از آزادی خود با وجود همه آزارواذیت‌ها، گرسنگی‌ها و جراحت‌ها خوشحال بودند، اما برای تحمل دوران حبس تلاش غیرقابل تصوری کرده بودند.

ایستادگی تا پیروزی

آگاه: به گزارش وب‌سایت ۹۷۲، بعد از ظهر دوشنبه گذشته، ده‌ها هزار فلسطینی در حیاط بیمارستان ناصر خان‌یونس در جنوب غزه جمع شدند تا از اتوبوس‌های حامل اسیران فلسطینی که به‌عنوان بخشی از توافق آتش‌بس آزاد شده بودند، استقبال کنند. برخی برای استقبال از عزیزانشان آمده بودند، برخی دیگر صرفا برای تماشای این لحظه تاریخی؛ حیاط مملو از احساسات بود: شادی، اشک، غم و ناباوری.
از میان نزدیک به دو هزار اسیر فلسطینی که به‌عنوان بخشی از مرحله اول توافق آتش‌بس آزاد شدند، بیش از هزار و ۷۰۰ نفر اهل نوار غزه هستند. اسیران فلسطینی آزادشده پس از معاینه، بیمارستان را ترک کردند و در خیابان‌های ویران شده شهر قدم زدند، در حالی که همگی هنوز لباس‌های خاکستری زندان را به تن داشتند که هیکل نحیف آنها را پوشانده بود؛ سرهایشان تراشیده، ریش‌هایشان بیش از حد بلند شده و صورت‌هایشان با آثار هفته‌ها، ماه‌ها و گاهی سال‌ها رنج پوشیده شده بود. بسیاری از آنها تکرار می‌کردند: خدا ما را از اعماق قبر بازگردانده است؛ این عبارت هم عذاب حبس و هم سرخوشی آزادی آنها را به تصویر می‌کشید؛ با وجود این، برای بسیاری، آزادی با فقدانی غیرقابل تصور همراه بود.

تراژدی هیثم
در میان آنها، هیثم معین سالم ۴۳ساله، ساکن بیت‌لاهیا در شمال نوار غزه، حضور داشت؛ وی کمی بیش از یک سال قبل، در جریان حمله رژیم صهیونیستی به شهر غزه، توسط ارتش این رژیم بازداشت شده بود.
یک ماه قبل از آزادی هیثم، در ۱۰ سپتامبر (۱۹ شهریور) یک حمله هوایی رژیم صهیونیستی به چادر خانواده‌اش در منطقه به‌اصطلاح امن المواصی در نزدیکی خان‌یونس، منجر به شهادت همسر و هر ۳ فرزندش شد؛ وی فکر می‌کرد که آنها منتظر بازگشتش هستند. این آزاده فلسطینی پس از شنیدن خبر از حال رفت و امدادگران وی را به بیمارستان منتقل کردند؛ هیثم یک ماه گذشته در زندان در حال تهیه هدیه‌ای از هسته‌های زیتون برای دخترش بود و می‌خواست این هدیه را در ۱۸ اکتبر (۲۶ مهر) به مناسبت نهمین سالگرد تولد لیان، به وی بدهد. هیثم پس از آزادی اظهار کرد: هیچکس به من اطلاع نداد که خانواده‌ام هدف قرار گرفته‌اند؛ ارتش اسرائیل به خاطر رساندن اخبار بد از غزه، به‌ویژه هنگامی که خانواده‌های ما مورد حمله قرار گرفته یا کشته می‌شدند، شناخته شده است. وی گفت: من روزها را در زندان به این امید که به موقع برای جشن تولدش آزاد شوم، می‌شمردم، اما امروز، فقط پنج روز قبل از آن تاریخ، فهمیدم که او شهید شده است.

ماجرای محمد عسلیه
تراژدی هیثم منحصربه‌فرد نبود؛ در میان اسیران تازه آزادشده، محمد عسلیه ۲۸ساله نیز در اواخر ژانویه ۲۰۲۴ (اوایل بهمن ۱۴۰۲) در جریان حمله زمینی رژیم صهیونیستی به جبالیا دستگیر شده بود. حمله هوایی رژیم صهیونیستی به خانه پدری محمد در ۳۱ مه ۲۰۲۴ (۱۱ خرداد ۱۴۰۳) به شهادت پدر، مادر و ۸ خواهر و برادرش منجر شد و فقط یک خواهرش زنده ماند. محمد گفت: آزادی طعمی دارد که نمی‌توان آن را توصیف کرد؛ شادی ما فراتر از بیان بود، اما وقتی از شهادت خانواده‌ام مطلع شدم، این شادی فرو ریخت؛ یک نگهبان زندان در مورد آن به من گفته بود، اما من به این امید چسبیده بودم که این خبر صحت ندارد و این فقط شکنجه روانی است. این آزاده فلسطینی در زندان کتزیوت در صحرای نقب در بازداشت به سر می‌برد؛ وی انواع بدرفتاری‌هایی را که در طول دوران حبس خود متحمل شده بود، این‌گونه توصیف کرد: ما از غذا و آب محروم بودیم، از خواب محروم بودیم و فقط روزی یک بار اجازه استفاده از توالت را داشتیم؛ آنها ما را از هر دو مچ بسته و به دیوار یا در آویزان می‌کردند، در حالی که دست‌ها از هم باز بوده و پاها به سختی زمین را لمس می‌کرد. عسلیه گفت که این بدرفتاری حتی در روزهای آخر بازداشتش نیز ادامه داشت؛ وی اظهار کرد: دو روز پیش از آزادی، ما را سوار اتوبوس‌ها کردند و تا زمان آزادی‌مان در آنجا نگه داشتند؛ سربازان به ما گفتند که ما را به زندان دیگری به نام جهنم می‌فرستند؛ در آن مدت، اجازه خوردن و آشامیدن نداشتیم و هر کسی که با زندانی دیگری صحبت می‌کرد، کتک می‌خورد؛ آن دوره، دوره فشار روانی شدیدی بود.

قصه محمود
وضعیت محمود ابوفول، جوان ۲۸ساله اهل شمال غزه، حتی در میان انبوهی از بدن‌های نحیف که روز دوشنبه از اتوبوس‌ها وارد بیمارستان ناصر شدند، برجسته بود؛ خستگی، بیماری و شکنجه در صورت و بدنش مشهود بود. ابوفول بلافاصله پس از ورود، در اورژانس بستری و سپس به بیمارستان‌الاقصی در دیرالبلح منتقل شد؛ وی بینایی‌اش را از دست داده بود و در قسمت انتهایی پایش که در سال ۲۰۱۵ قطع شده بود، التهاب شدیدی وجود داشت؛ این نتیجه جراحت ناشی از حمله هوایی رژیم صهیونیستی به آهنگری بود که ابوفول در آن کار می‌کرد. ابوفول پس از آزادی در چادری در الزویدا در مرکز غزه، با خانواده‌اش زندگی می‌کند؛ وی تعریف کرد: من در ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴ (۷ دی ۱۴۰۳) توسط نیروهای اشغالگر در بیمارستان کمال عدوان در شمال غزه دستگیر شدم؛ من تحت شکنجه‌های وحشتناکی قرار گرفتم؛ آنها یک ابزار چوبی در دست داشتند و دائما از جلو و عقب، گاهی همزمان، به من ضربه می‌زدند که باعث شد بینایی‌ام را از دست بدهم. ابوفول معتقد است که حدود هشت ماه پیش نابینا شده است؛ وی گفت: از آن زمان تاکنون، چیزی ندیده‌ام؛ با اینکه بینایی‌ام را از دست داده بودم، بازجو به آزارواذیت من ادامه داد؛ پای قطع‌شده‌ام بارها مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت و بیش از یک بار از آن آویزان شدم؛ در یکی از بازجویی‌ها، از من خواسته شد که مستقیما روی پای قطع شده‌ام بنشینم؛ این کار بسیار دردناک بود و باعث خونریزی منجر به التهاب شد؛ من در مدت زندان هیچ دارو یا درمانی دریافت نکردم که وضعیتم را بدتر کرد؛ مجبور بودم فقط با آب آن را بشویم. ابوفول گفت که بیش از هر چیزی وضعیت خانواده‌اش از مواجهه با شرایطی که در آن قرار دارد، وی را آزار می‌دهد. وی اکنون امیدوار است فرصتی برای درمان در خارج از کشور پیدا کند؛ ارجاعش به چشم‌پزشک بارقه‌های امید را برای او روشن کرده است؛ ابوفول گفت: پزشک به من گفت که با درمان‌های خاصی، شانسی برای بازگرداندن بینایی‌ام وجود دارد، اما به دلیل فروپاشی سیستم بهداشتی و بیمارستان‌ها، این درمان‌ها در داخل نوار غزه در دسترس نیست. این آزاده فلسطینی همچنین اظهار کرد: زخم پایم نیز نیاز به درمان‌های فشرده دارد تا عفونی نشود و منجر به قطع عضو دیگری نشود؛ تنها چیزی که می‌خواهم این است که فقط یک چشمم را پس بگیرم تا بتوانم خانواده‌ام را ببینم.

فراتر از آنچه قابل تصور است
تجربه شادی ابو سیدو، خبرنگار ۳۰ساله، عمق شکنجه روانی اعمال‌شده بر بازداشت‌شدگان فلسطینی در زندان‌های رژیم صهیونیستی را آشکار می‌کند؛ ابو سیدو، ساکن شهر غزه، در ۱۸ مارس ۲۰۲۴ (۲۸ اسفند ۱۴۰۲)، در حالی که آواره شده و در بیمارستان الامل در خان‌یونس پناه گرفته بود، بازداشت شد. وی گفت: با ما بسیار بدرفتاری شد، مورد توهین، ضرب‌وشتم و تحقیر کلامی، جسمی و روانی قرار گرفتیم؛ یکی از بازجویان به من گفت که اسرائیل تمام خبرنگاران نوار غزه را کشته است؛ او گفت که سربازان هنگام بازداشت من، لنز دوربینم را شکسته بودند تا دیگر نتوانم آنچه را اتفاق می‌افتد، ثبت کنم و سپس تهدید کرد که چشم واقعی‌ام را نیز خواهد شکست؛ وی به مدت سه هفته به چشمم ضربه می‌زد تا جایی که خونریزی کرد؛ من هرگز هیچ‌گونه درمانی دریافت نکردم.
 مقام‌های زندان دو هفته پس از بازداشتش به ابو سیدو اطلاع دادند که همسر و سه فرزندش توسط ارتش رژیم صهیونیستی در غزه شهید شده‌اند؛ ابوسیدو که تقریبا در انزوای کامل از دنیای بیرون نگهداری می‌شد و معتقد بود که پس از آزادی خانواده‌ای برای بازگشت ندارد، تنها آرزوی دیدن دوباره خورشید پس از آزادی را داشت. وی گفت: من با قلبی پر از درد از زندان بیرون آمدم و تصور می‌کردم زندگی‌ام بدون خانواده‌ام چگونه خواهد بود؛ مطمئن بودم که همه آنها شهید شده‌اند. این خبرنگار فلسطینی دوشنبه گذشته آزاد شد؛ وی از شنیدن خبر زنده و سالم بودن تمام خانواده‌اش از برادرش، مبهوت شد؛ در ابتدا، وی از باور کردن این موضوع خودداری و فکر می‌کرد برادرش فقط سعی دارد که آرامش کند، اما وقتی به خانه‌اش در شهر غزه بازگشت، دید که نه تنها خانه‌اش هنوز پابرجاست، بلکه تمام خانواده‌اش نیز در داخل منتظرش هستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.