آگاه: قضاوت در مورد منصوری سخت است و شاید ساخت مستندی از زندگیاش پاسخ بخشی از سوالات و ابهامات را بدهد. مستند «مشتزنی در رینگ ترجمه» به کارگردانی حنیف شهپرراد و تهیهکنندگی آریان عطارپور قرار است به زندگی و فعالیت حرفهای منصوری بپردازد و چندی دیگر در جشنواره سینماحقیقت اکران خواهد شد. بخشی از گفتوگوی عطارپور، تهیهکننده این فیلم مستند با خبرگزاری کتاب ایران را در ادامه میخوانید:
درباره مستندی که در حال تولید آن هستید توضیح بدهید. چه شد که تصمیم گرفتید به سراغ موضوع و شخصیت ذبیحالله منصوری بروید و چرا این نویسنده را برای محور اثر خود انتخاب کردید؟
من و حنیف سالها بود که یکدیگر را دورادور میشناختیم؛ اما فرصتی پیش نیامده بود که با یکدیگر کار کنیم، تا اینکه حنیف از من دعوت کرد تا در برنامهای به نام «گنجینه» که از شبکه مستند پخش میشد و هر هفته مستندهای شاخص تاریخ سینمای مستند ایران را پخش میکرد به اتفاق هم کار کنیم. من به عنوان نویسنده و پژوهشگر حضور داشتم و ایشان تهیهکننده برنامه بود. تقریبا دو فصل از این برنامه را با هم کار کردیم. در کنار آن حنیف در یک برنامه دیگر درباره شخصیتهای برجسته تاریخ معاصر ایران مثل محمد قاضی، دکتر معین و منوچهر انور، فیلم ساخته بود. از همانجا رفاقت ما بیشتر شد، چون در جریان کار، مدام با هم در ارتباط بودیم. در آن روزها که کار کردن کمی سخت شده بود، با هم فکر کردیم چه کاری انجام دهیم که هم موضوع به روزی داشته باشد، هم فصل مشترک دغدغهها و علایقمان باشد و هم اثری باشد که امکان ساختش در وضعیت موجود امکانپذیر باشد.
استاد فرهاد ورهرام، کتاب «دیدار با ذبیحالله منصوری» را به دست حنیف رسانده بود و حنیف به فکر افتاده بود تا مستندی بر اساس مصاحبههای این کتاب بسازد. بحث کتاب پیش آمد و من اظهار علاقه کردم تا با هم روی این موضوع تحقیق کنیم. شروع کردیم و در اولین گام پیش از آنکه سرمایه مشخصی در دست داشته باشیم با آقای اسماعیل جمشیدی، روزنامهنگار پیشکسوت مصاحبه کردیم. ایشان همان کسی است که کتاب «دیدار با ذبیحالله منصوری» را گردآوری کرده است. بعد که پروژه شکلی منسجمتر به خود گرفت من تهیهکنندگی آن را عهدهدار شدم و ایشان کارگردانیاش را.
کمی درباره این کتاب هم توضیح میدهید؟
آقای جمشیدی جزو معدود افرادی است که با ذبیحالله منصوری مصاحبه کرده. او طی سه، چهار سال، چند بار با منصوری به گفتوگو پرداخته و این مصاحبهها را بعدا در قالب یک کتاب منتشر میکند. در ویرایشهای بعدی کتاب، مقالاتی از دیگران درباره منصوری به کتاب افزوده میشود. در نهایت این مجموعه تبدیل میشود به کتابی ارزشمند درباره زندگی و آثار منصوری که ما از آن به عنوان یکی از منابع اصلی پژوهشمان استفاده کردیم. فیلم ما شکلی تلفیقی دارد؛ به این معنی که ما بخشهایی از مصاحبههای آقای جمشیدی با آقای منصوری را با حضور دو بازیگر در نقش ایشان بازسازی کردهایم.
ذبیحالله منصوری از آن آدمهای عجیب و بحثبرانگیزی است که بعضیها او را به شدت نقد میکنند و بعضی دیگر جنبههای مثبت کارش را میبینند. رویکرد شما نسبت به او در مستند چه بوده است؟
سعی ما در مستند، نگه داشتن جانب انصاف است. خواستیم نه در دام ستایش بیحد بیفتیم و نه در ورطه قضاوت تند، بلکه تصویری واقعی و متوازن از او ارائه دهیم. اما به نظر من، برای چنین موضوعی، فارغ از پژوهشهای ما، لازم بود تا اجازه دهیم نظرات افراد صاحبنظر و صاحباندیشه در اثر برجسته شود. افرادی که با آنها مصاحبه کردیم، طیف وسیعی را دربر میگرفتند، از همدورهایها و همکاران منصوری بودند تا مترجمان شناختهشدهای مثل جناب اسدالله امرایی. هر یک دیدگاه منحصربهفرد خود را داشتند. ما تلاش کردیم اینها را روبهروی هم قرار داده و ساختاری دیالکتیکی به فیلم بدهیم. این نظرات الزاما در تعارض مستقیم با یکدیگر نیستند، اما هرکدام زاویهای متفاوت از یک واقعیت را برجسته میکنند.
فکر میکنم با گسترش فضای مجازی و قدرت گرفتن شبکههای اجتماعی، وجهه منفی و منتقدانه نسبت به منصوری بیشتر شده است؟
گذر زمان حتی روی خوانش متداول از آثار بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات تاثیر میگذارد؛ چه برسد به نویسنده و مترجمی مثل منصوری که شهرتی درونمرزی دارد. نمیخواهم بگویم گذر زمان باعث شده تا آثار او منقضی شوند، بالاخره ناشرانی که همین امروز کتابهای او را منتشر میکنند، حتما ارزیابیهای دقیقی از بازار کتاب و میزان مخاطبانش دارند و به قول معروف دودوتا چهارتایشان را کردهاند و به همین دلیل است که هنوز کتابهای او را تجدید چاپ میکنند. اما حتما نقش تاریخی او تغییر کرده است. یکی از رسالتهای منصوری این بود که داستانهایی سرگرمکننده از تاریخ ایران و جهان را انتخاب و ترجمه کند که برای مخاطب عام جذاب بود و به اطلاعات عمومیاش اضافه میکرد. حالا این کار را پادکستها انجام میدهند و کتاب خواندن بیشتر به امری تخصصی تبدیل شده. دنیای نامرد هم، هر کس را دیگر به کارش نیاید، از گردونه مشاهیر روزگار حذف میکند. شاید به همین دلیل امروز از نظر برخی نقاط ضعف کار او بیشتر به چشم میآید و خدماتش فراموش شده. به هر حال او مثل هر کس دیگری فرزند زمانهاش بود.
در تحقیقاتتان مشابه شخصیتی مثل ذبیحالله منصوری را در کشورهای دیگر پیدا کردید؟
در این مورد تحقیق مبسوطی نکردیم ولی حتما روزنامهنگاران و مترجمان عامهپسند و زبده در تمام ملل صاحب اندیشه وجود دارند. اما این را هم در نظر بگیرید که نبود قوانین کپیرایت در ایران فضای عجیبی را در بازار نشر ایران به وجود آورده است. در کشورهای توسعهیافته، اضافه و کم کردن و دخل و تصرف در کتابها قواعد مشخصی دارند. مثلا همین چند وقت پیش در کتابفروشی نسخهای تلخیص شده و ساده از ایلیاد و اودیسه هومر دیدم که برای مخاطبان کودک و نوجوان نوشته شده بود. بگذریم از اینکه کپیرایت شامل آثار هومر که بیش از دو هزار سال پیش فوت کرده است، نمیشود اما سادهنویسی آثار ادبی شاخص امری جاافتاده در همهجای دنیاست. یکی از رسالتهای اصلی منصوری هم همین بوده، او یاور همیشه مومن خوانندگانش بوده، نه نویسندگانی که آثارشان را ترجمه میکرده.
در مورد زندگی ذبیحالله منصوری رازهای زیادی وجود دارد. شما در مورد شرایط زندگیاش به چه اطلاعاتی دست پیدا کردید؟
ما خیلی وارد زندگی شخصی منصوری نشدیم ولی میدانیم که به مدت ۴۰سال در حال انجام این کار بوده و از نظر تعداد مقالات و کتابهای چاپ شده، در ایران سرآمد است. منصوری هم مانند سایر مترجمان و نویسندگان ایرانی، حتما زندگی مطلقا آسوده و مرفهی نداشته است اما خوشبختانه پیش از مرگ، به عنوان پیشکسوت عرصه روزنامهنگاری مطرح و مورد احترام بوده. بالاخره هر آدمی در دوره زندگیاش دوران مختلفی را تجربه میکند و ممکن است منصوری نیز در دورههایی تنگدست و در دورههایی دیگر متمولتر بوده.
شما در مستندتان به ابهامات و سوالها درباره منصوری پاسخ دادهاید؟
این مستند در صورت انتخاب، برای اولین بار در جشنواره بینالمللی سینما حقیقت نمایش داده خواهد شد و مخاطبان مستند با تماشایش میتوانند قضاوت کنند که تا چه اندازه به این سوالات پاسخ داده شده است.
نظر شما