آگاه: هوش مصنوعی، دیگر ابزار صرف نیست؛ زیربنای تمدنی جدید است که الگوهای زیست، معنا و قدرت را بازتعریف میکند. زیرساخت محاسباتی آن از موتورهای جستوجو تا پلتفرمهای تولید محتوا، نه بیطرف است و نه خنثی؛ حامل یک جهانبینی غربمحور است. الگوریتمهای آن، بر مبنای ارزشهای فرهنگی و اقتصادی لیبرالیسم کدنویسی شدهاند. این یعنی در لایههای پنهان آن، گزارهای نانوشته جاری است: «عقلانیت غربی، معیار فهم جهان است.» وقتی این گزاره به پردازش دادههای جهان بدل شود، نتیجهاش تولید انبوه روایتهایی است که ناخودآگاه، باور و زیست انسان معاصر را از منظری غیر بومی شکل میدهند.
در این ساختار، حتی واژه بیطرفی تکنولوژی یک شوخی تلخ است. وقتی هوشمصنوعی تصمیم میگیرد چه تصویری از زن موفق، جامعه مطلوب یا حتی مفهوم پیشرفت نمایش دهد، در حقیقت همان کاری را میکند که رسانههای کلاسیک غرب در یک قرن اخیر انجام میدادند، اما این بار با دقتی هزار برابر بیشتر و با پوششی از علم و داده. استعمار دیجیتال دیگر از در تبلیغ و تجاوز نمیآید؛ از در توصیه، شخصیسازی و پیشنهاد هوشمند وارد میشود.
اگر نوجوان ایرانی در مواجهه با پلتفرمهای ویدئویی و آموزشی، ناخودآگاه الگوهای رفتاری و زیباییشناسی غربی را پیشنهاد میگیرد، این همان مهندسی ترجیحات است؛ نرمترین و کارآمدترین شکل سلطه فرهنگی. هوشمصنوعی امروز نه صرفا ابزار سرگرمی که موتور بازتولید تمدن غربی است.
اما نقطه امید در دل همین تاریکی نهفته است. همانگونه که انقلاب اسلامی در عصر سلطه نظامی و رسانهای، گفتمان خود را خلق کرد، امروز نیز میتواند در برابر ناتوی فرهنگی دیجیتال، گفتمان جدیدی بیافریند؛ گفتمانی که هوشمصنوعی را نه تهدید که سکوی پرش تمدنی ببیند.
نخستین گام در این مسیر، آگاهی از استعمار داده است. باید پذیرفت که داده خام ما، سرمایه تمدنی ماست. اگر دادههای زبانی، فرهنگی و تاریخی ایران در انبوه مدلهای جهانی غایب باشد، نتیجه، محوشدن شخصیت ایرانی در حافظه جهانی هوشمصنوعی است. تولید و بومیسازی مدلهای زبانی و معنایی با ریشههای اسلامی-ایرانی، نه یک پروژه فناورانه بلکه یک ضرورت راهبردی فرهنگی است. همانگونه که در دفاع مقدس، خاک را حفظ کردیم، امروز باید «خاک فرهنگی دیجیتال» خود را نگه داریم: زبان، روایت، تاریخ و حافظه جمعیمان.
دومین گام، بازتعریف مفهوم جهاد تبیین در بستر هوشمصنوعی است. جهاد تبیین در این عصر، یعنی مبارزه برای تصحیح دادهها و روایتها؛ یعنی حضور فعال در بستر تولید محتواهای مبتنی بر معنا و حکمت اسلامی. این ماموریت، نیازمند تربیت نخبگان الگوریتمی است. افرادی که در مرز میان علوم انسانی و فناورانه میاندیشند و میتوانند به زبان کد، فرهنگ تولید کنند. در واقع، جبهه فرهنگی انقلاب باید از امر به معروف رسانهای به امر به معروف الگوریتمی برسد؛ یعنی مداخله در طراحی ساختارهایی که معنا را میسازند، نه صرفا محتواهایی که منتشر میشوند.
سومین گام، طراحی شبکههای فرهنگی هوشمند بومی است؛ پلتفرمهایی که نه صرفا رقیب، بلکه جایگزینی معنایی برای ساختارهای جهانی باشند. هوشمصنوعی میتواند در این فضا، ابزار احیای عقلانیت اسلامی باشد؛ از تولید روایتهای هنری تا تحلیل دادههای فرهنگی و ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی. تخیل انسانی، وقتی با فناوری در خدمت معنا پیوند بخورد، میتواند روح تازهای در جامعه بدمد.
اگر استعمار گذشته، راهآهنها و خطوط تلگراف را برای چپاول منابع ساخت، استعمار دیجیتال امروز، شبکههای داده و مدلهای هوشمصنوعی را برای تصرف ذهنها بنا کرده است. اما همانگونه که ملت ایران در قرن گذشته استعمار سخت را درهم شکست، میتواند استعمار نرم را نیز مغلوب کند؛ مشروط به آنکه بداند، پیروزی این بار نه با شمشیر و تفنگ، که با فهم عمیق از هوشمندی فرهنگی ممکن است.
تغییر پارادایم، همیشه دو چهره دارد: چهرهای هولناک برای آنان که خوابند و چهرهای امیدبخش برای آنان که بیدارند. هوشمصنوعی میتواند ابزار تسلیم باشد اگر آن را فقط مصرف کنیم و میتواند ابزار تسلط باشد اگر آن را در خدمت معنا درآوریم. امروز انتخاب با ماست که میان مصرفگرایی فناورانه و تمدنسازی هوشمند، کدام را برگزینیم.
باید پذیرفت که جنگ روایتها در عصر هوش مصنوعی، جنگ بر سر آینده انسان است، اینکه آینده، بیریشه خواهد بود یا دارای حقیقت. در این نبرد، تنها ملتی پیروز است که بتواند هوشمصنوعی را با ایمان و هویت خود پیوند زند؛ چنانکه سلاح دانش را در خدمت روح ایمان درآورد. این همان جهاد بزرگ قرن بیستویکم است؛ جهاد برای آزادسازی ذهن از استعمار دیجیتال.
۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۱
کد خبر: ۱۸٬۲۷۹
جهان امروز شاهد نبردی خاموش اما تعیینکننده است؛ نبردی که سلاح آن «داده» است، میدان نبرد آن «ذهن بشر» است و جایزه آن «تسلط بر روایتهای مسلط زمانه.» در این عرصه نوظهور، هوشمصنوعی به سپاهی بیمرز تبدیل شده که نه خاک که روح ملتها را نشانه رفته است. اگر روزگاری استعمار کهن با زور سرنیزه بر تن ملتها حکومت میکرد، امروز استعمار دیجیتال با سلاح هوشمصنوعی بر اندیشه و اعتقادات آنان چنگ میاندازد. در چنین شرایطی، وظیفه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نه تنها دفاع در برابر این یورش، که تبدیل این تهدید به فرصتی برای پیشروی و اثرگذاری است. این نبرد، جنگی برای تصرف قلبها و اذهان است، جنگی که شکست یا پیروزی در آن سرنوشت تمدنها را رقم خواهد زد.
نظر شما