آگاه: اهمیت جشنواره سینماحقیقت بهخاطر این است که در طی برگزاری آن، پایگاه مستقلی از مستندسازان سینمایی تشکیل میشود. بسیاری از کارگردانان، کار خود را با مستند آغاز میکنند و به همین جهت، وجود سازوکاری برای تمرکز روی این هنرمندان و آثارشان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بهکرات دیده شده که کارگردانان سینمای مستند، با تشویق در این جشنواره، تولیدات کیفی بعدی خود را پیش برده و حتی موفق شدهاند تا به سینمای بلند داستانی ورود کنند. بنابراین سینماحقیقت، یک سکوی پرش مناسب برای استعدادهای فراوان این حوزه است.
یک جشنواره بیحاشیه
از سوی دیگر، سوژههایی که در فیلم مستند مورد پرداخت واقع میشود، تفاوتهایی بنیادین با آنچه در فیلمهای کوتاه و آثار بلند داستانی دستمایه قرار میگیرند، دارند و همین ساختارشکنی در طرح سوژه و پرورش آن، خلاقیتی را رقم میزند که مخاطبان را به پیگیری آن مجاب میکند. همین ظرفیت سبب شده تا برخی عناوین نظیر «سینمای سفارشی» یا «نگاه حمایتگرانه از برخی مضامین»، از ساحت سینمای مستند و جشنواره آن زدوده شده و مخاطبان، به دلیل اصالت این نوع سینما و بافت مستند آن، مخاطب چنین رویدادی میشوند که این مهم، در کمتر رویداد سینمایی دیده و تجربه شده است.
نکته مهم دیگری که در مورد این جشنواره مطرح است آنکه سینمای مستند بهواسطه ذات خود، همواره از جانب مراکز مدیریتی سینما در کشورهای مختلف، مورد حمایتی ویژه قرار میگیرد. این جشنواره، یک محفل رقابتی برای کسانی است که اگر نتوانستهاند بهصورت مستقل، اثر خود را تولید کنند، با تکیه بر ظرفیتهای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی موفق به ساخت فیلم شده و حالا در یک آوردگاهی که مبتنی بر نگاه آزاد است، مورد محکی جدی قرار میگیرند.
همچنین این رویداد بهمانند دیگر جشنوارههای سینمایی کشور، از حواشی کمتری برخوردار بوده و فرآیند مردمی بودن آن، از استحکام فزایندهای برخوردار است همچنانکه مراحل استقبال از آثار، خرید بلیت آثار و رایگیری مردمی ازجمله بخشهایی است که با کمترین حاشیه، روال معمول خود را طی کرده و به سرانجام میرسانند. حالا که نقاط قوت و مثبت جشنواره را گفتیم، خوب است که به نقاط ضعف آن هم بپردازیم. بیشترین نقدی که تقریبا هرسال به فیلمهای راه یافته به جشنواره مطرح است، اینکه کیفیت آثار پایین است و قابل قبول برای یک جشنواره نیست.
دغدغه اگر تبدیل به تصویر نشود، به چه درد میخورد؟
بسیاری از آثاری که در سینماحقیقت روی پرده قرار گرفتند، چندان اتفاق چشمگیری در تصویر نیستند. سوژههایی که مهماند و حتی اگر در کوچه و خیابان یا راهروهای دانشگاهها از هرکسی درباره اهمیت آن بپرسید، بدون هیچ شکی ابروها را بالا میاندازند و موضوع مدنظر مستند را بسیار مهم میدانند. همین اتفاق در اتاق سازمانهای سینمایی هم رخ میدهد. طرحها نوشته میشوند و اهمیت آنها چشم مدیران را میگیرند. آثار ساخته میشوند و تشویقهای کمرمق هم از تماشاگران گرفته میشود. هیات داوران هم اگر لطف و مرحمتشان شامل حال یکی از سازندگان بشود، آثار مذکور میتوانند جایزه بهترین مستند در فلان بخش از سینماحقیقت را هم بگیرند اما واقعیتش این است که در مستند، دغدغه اگر تبدیل به تصویر نشود و تماشاگر را با خود همراه نکند، به هیچ دردی نمیخورد.
نمایش حجم عظیمی از آرشیو، نریشنهای فراوان، دور بودن از زبان مخاطب، نبود قصه و تکراری بودن بسیاری از موضوعات مطرح شده از جمله اصلیترین ضعفهای مستندهای نمایش داده شده در جشنواره سینماحقیقت است. نکته دیگر اینکه در چند سال اخیر به واسطه مشکلات اقتصادی پیش آمده و اینکه تعداد فیلمسازان مستقل کم شده است بسیاری از مستندهای ساخته شده وابسته به یک نهاد دولتی هستند و این یعنی ساخت مستند با سوژه سفارشی.
حضور پرتعداد آثار تولیدی مرکز در جشنوارهای که دبیر آن مدیرعامل همان مرکز است، مصداق بارز تعارض منافع نهادی است. این تعارض منافع در جشنواره «سینماحقیقت» به اوج خود میرسد. وقتی که دبیر جشنواره و مدیر تولید فیلمها زیر نظر یک مدیریت واحد عمل میکنند، خروجی جشنواره نه بر اساس کیفیت هنری، بلکه بر اساس تایید عملکرد مدیریتی چیده میشود. در این صورت، آثار مستقل در جشنواره کم هستند و این سوال پیش میآید که پس بودجههای میلیاردی مرکز کجا هزینه شده است؟ برای فرار از پاسخگویی، جشنواره مهندسی میشود تا ویترینی برای تولیدات خود مرکز باشد.
نهادهایی نظیر مرکز گسترش باید در الگوهای استاندارد جهانی، نقش تسهیلگر و تنظیمگر را ایفا کنند. وظیفه چنین نهادهایی، تزریق بودجه به بدنه سینما از طریق مکانیزمهای شفاف و شوراهای مستقل، برای توانمندسازی بخش خصوصی است. اما شواهد نشان میدهد که این مرکز در سالهای اخیر دچار دگردیسی شده و به یک کمپانی فیلمسازی دولتی تبدیل شده است. مدیران این مرکز به جای راهبری کلان، خود به رقیب فیلمسازان تبدیل شدهاند. آنها مستقیما سفارش میدهند، تولید میکنند و در نهایت، در جشنوارهای که خودشان داور و میزبان آن هستند، به تولیدات خودشان جایزه میدهند.
مقایسه مدل حکمرانی «سینماحقیقت» با فستیوالهای معتبر جهان، عمق این شکاف ساختاری را آشکار میکند. اصل تفکیک در جشنوارههایی مانند ایدفا (IDFA) هلند یا هات داکس (Hot Docs) کانادا، نهاد برگزارکننده جشنواره از نهادهای تولیدکننده کاملا مستقل است. برای مثال، هات داکس اگرچه ممکن است فیلمهای تولید شده توسط هیات ملی فیلم کانادا (NFB) را که نهادی دولتی مشابه مرکز گسترش است، نمایش دهد، اما NFB مالک یا برگزارکننده جشنواره نیست و هیچ تضمینی برای حضور آثارش ندارد.
استقلال هنری در استانداردهای فدراسیون بینالمللی انجمنهای تهیهکنندگان فیلم (FIAPF)، شرط اعتبار یک جشنواره است. در ایران، یگانگی جایگاه مدیر عامل مرکز تولیدکننده و دبیر جشنواره، این استقلال را از بنیاد نفی میکند. تداوم این مدل مدیریتی، سه پیامد مخرب برای سینمای مستند ایران به همراه دارد: بیاعتباری بینالمللی، تکصدایی فرهنگی و مرگ بخش خصوصی مستقل. برای بازگرداندن اعتبار به مهمترین رویداد مستند کشور، تغییر ریلگذاری از تصدیگری به تسهیلگری یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
پیام وزیر برای «حقیقت»
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی به نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران سینماحقیقت به تبیین مسئولیتهای سینمای مستند پرداخت.
متن کامل پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این شرح است: جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» اکنون در نوزدهمین سال برگزاری خود ایستاده است؛ دورهای که میتوان آن را سن بالندگی یک رویداد دانست؛ رویدادی که نه در عدد سالهای برگزاریاش، بلکه در روح جستوجوگر و نگاه رو به آینده آن میتوان حمیت جوانی را دید؛ روحی که اساس سینمای مستند بر آن استوار است.
سینمای مستند زمانی تاثیرگذار خواهد بود که با جسارت و دقت به سراغ واقعیت برود؛ ویژگیهایی که از یک نیروی جوان، پرسشگر و مسئول انتظار میرود. روایت مستند باید ظرفیت آن را داشته باشد که مسائل امروز جامعه ایران و مسائل روز بینالمللی مانند بیعدالتیها و ظلمها را صریح بیان کند، زوایای کمتر دیدهشده را آشکار سازد و مخاطب را به گفتوگوی عمیقتری با جهان پیرامون خود دعوت کند.
«سینماحقیقت» در این سالها با قوت جوانی فیلمسازان خود، توانسته است فضایی بسازد که در آن تجربهها و دیدگاههای گوناگون کنار هم قرار بگیرند و مسیر رشد سینمای مستند ایران را غنیتر کنند. در عین حال باید این نکته را به خودم، مدیران سینمای مستند و مستندسازان جوان عزیزمان یادآور شوم که همه دیدگاههای مختلف در خط قرمزی به نام «ایران» معنا پیدا میکند؛ سرزمینی که چندماه قبل، در هجوم بدکرداران تباهاندیش، جمعی از بهترین جانهای خود را از دست داد و خانوادههایی را تا ابد داغدار کرد. بدون شک، وجود چنین تصاویر بدیعی برای روایت تاریخی درست از آنچه بر این ملت گذشته است، مسئولیت اجتماعی سینمای مستند را در سال جاری و سالهای آتی، صدچندان میکند.
امید دارم نوزدهمین دوره جشنواره بینالمللی سینماحقیقت، در پرتو همکاری همه سلیقههای این گونه مهم سینمایی، گامی شایسته در تقویت جایگاه سینمای ارزشمند مستند بردارد.
نظر شما