آگاه: در عین حال، تمایل نیروی خارجی به سلطهگری، روز به روز افزایش پیدا میکرد و هیچ چارهای جز تدارک طرح راهبردی مشخص برای مهار نظام سلطه باقی نمانده بود. از این رو بود که در مقاطعی از تاریخ ایران، بخش زیادی از توجه کارگزاران سیاسی، معطوف به حل همین مسئله شد.
در نخستین گام، عباس میرزای قاجار مدعی راهگشایی شد و چاره را در تولید قدرت نظامی یافت. او معتقد بود تنها با اتکا به قدرت نظامی میتوان مقابل دشمن خارجی ایستادگی کرد. همانطور که خود دشمن نیز با اتکا به همین قدرت نظامی خود توانسته اینگونه ما را تضعیف کند. خود عباس میرزا اگرچه توفیق چندانی برای اعمال این راهبرد پیدا نکرد اما در سالهای بعد امیرکبیر، در قامت نخستوزیر ایران، مسیری مشابه آنچه عباس میرزا ترسیم کرده بود، در پیش گرفت. راهبردی که نهایتا امیرکبیر نیز از پیگیری آن عاجز ماند. وقتی امیرکبیر برای پیشبرد طرح بازیابی قدرت نظامی ایران، نیاز به همراهی عمومی پیدا کرد و از مردم یاری طلبید، دشمن خارجی، افکار عمومی را به سمت خود جلب کرد و امیرکبیر را جنگافروز نامید. اینگونه بود که معدود کارگزاران ملی قاجار باوجود تشخیص منشأ ناکامی همیشگی حاکمیت مرکزی مقابل دشمن، نهایتا در تقویت قدرت نظامی ایران و تضعیف متقابل نظام سلطه ناکام ماندند. در تحلیل علت این ناکامی میتوان گفت عباس میزرا و امیرکبیر برای پیشبرد اهداف مترقی خود، متکی به نیرویی نبودند که بتواند زمینههای ایستادگی همه جانبه مردم مقابل دشمن را فراهم کند و فضای عمومی را به حفظ منافع ملی متعهد سازد. در ادامه فرآیند تاریخی تحلیل مسئله نظام سلطه، نوبت به چارهاندیشی محمدعلی فروغی رسید. فروغی برای نجات تمامیت ارضی ایران از چنگال نظام سلطه، این راه حل را پیشنهاد میداد:
باید با حفظ بیطرفی و احترام نسبت به تمامیت ارضی سایر دولتها، احترام متقابل دولتهای روس و انگلیس را به تمامیت ارضی ایران جلب کرد و مانع اتخاذ هرگونه موضع منفی این دولتها علیه تمامیت ارضی و استقلال دولت ایران شد. راه حلی که بطلان آن از همان ابتدا مشخص بود. چون دولت ایران هیچگاه به تمامیت ارضی سایر دولتها بیاحترامی نکرده بود که حالا بخواهد با ترک این رفتار، احترام متقابل دشمنان خارجی را جلب کند! البته در جریان جنگ جهانی دوم، ناکارآمدی ایده فروغی عملا آشکار شد. جایی که دولت ایران باوجود اعلام بیطرفی و اظهار احترام نسبت به تمامیت ارضی تمام کشورها، به تصرف متفقین درآمد و حجم انبوهی از تلفات مالی و جانی بر کشور تحمیل شد. در میان این چارهاندیشیهای ناموفق، انقلاب ایران با ارائه الگوی مقاومت اسلامی، موفق به ایستادگی مقابل نظام سلطه شد و روند تاریخی نقض تمامیت ارضی ایران را به طور کامل متوقف کرد. در دهههای بعدی انقلاب، حاج قاسم سلیمانی با امتداد ایده مقاومت به بیرون از مرزها، ایران را از حمله دشمن دور نگه داشت. تحرکات تهدیدآمیز نظام سلطه را در بیرون مرزها متوقف کرد و اجازه نداد که ایران بار دیگر در معرض تهدید حمله نظامی قرار بگیرد. با مقاومت حاج قاسم و یارانش، قدرت نفوذ ایران از محور ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه ادامه پیدا کرد و برای سومین بار، قدرت نفوذ ایران تا مدیترانه گسترش پیدا کرد. این یعنی خط دفاعی ما دیگر شلمچه نیست، مرز دفاعی ما جنوب لبنان با اسرائیل است و عمق دفاع استراتژیک ما تا کنار مدیترانه و بالای سر اسرائیل رسیده است. حاج قاسم سلیمانی با بازیابی ایده مقاومت در قالب گفتمان مدافعان حرم، تبدیل به معلمی شد که مفاهیم مکتب مقاومت را به سایر نقاط جهان منتقل میکند و در ضمن آن، کشور خود را از خطر دور نگه میدارد.
۱۱ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۲
کد خبر: ۱۹٬۳۴۷
در طول چند دهه حکومت سلسله قاجار و پهلوی، جامعه ایران همواره از اعمال سلطه نیروی خارجی رنج کشیده است. در این مقاطع بحرانی، روزی نبود که مردم ایران از حفظ تمامیت ارضی کشور مطمئن باشند و با خیالی آسوده به زندگی بپردازند.
نظر شما