حرم امام هشتم
-
روایت محرم
روایتی از چایخانه امام کرامت در روز عاشورا
کل سال را منتظر رسیدن به هشتم محرم بودم و درکنارش هم به سوم امام فکر میکردم که قرار است نذری سه ساله را در سال چهارم و نذری قدیمیتر را که ارثیه مادربزرگ است ادا کنم با قیمت سرسامآور مواد غذایی. مثل همیشه تمام پولهایم را با کمک مادر خرج نذری کردهام، تلفن همراهم زنگ خورد و عزیزی مرا به مشهد دعوت کرده است، آنهم به خدمت در حرم امام هشتم(ع) هرچقدر با خود فکر میکنم میبینم که هزینههای سفر برایم سنگین تمام میشود.