۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۵

دکتر محمد آقاسی علاوه‌بر تجربه فعالیت در مطبوعات مختلف کشور، دبیری ستاد فرهنگ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در هیات‌رییسه و معاونت نظارت و ارزیابی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت هیات‌مدیره و ریاست مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، مدیریت دفتر نیازسنجی و مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران را در کارنامه خود داشته و از شهریور ۱۴۰۱ در کسوت مدیرکل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها مشغول به کار است. 

آگاه: یک رسانه اگر بخواهد از مرجعیت برخوردار باشد الزامات آن در چیست؟ چه ابزاری نیاز دارد؟
دنیای رسانه، دنیای ارتباطات و دنیای روزنامه‌نگاری که من اینها را تعبیر به «دنیا» نمی‌کنم، بلکه به «عالَم» روزنامه‌نگاری تعبیر می‌کنم، تغییر کرده و ما تا این را درک و فهم نکنیم و در پارادایم قبلی یا پارادایم‌های قبلی باقی بمانیم، نمی‌توانیم وضعیت فعلی را تحلیل کرده و در آن کار درست انجام دهیم. تغییر چیست؟ تغییر همین حدود شبکه‌های اجتماعی و همین تکثر روایت‌هاست. این به معنی عدم رسانه‌های جمعی و رسانه‌های گروهی، مثل تلویزیون و روزنامه‌ها، نیست؛ به این معنی است که این رسانه‌ها کمرنگ شده‌اند. در عالَم رسانه‌های گروهی، روایت اول به نظر من یک تعبیر معنادار بود، اما وقتی که روایت‌ها بسیار متکثر و متنوع می‌شود و روایت‌ها همسو و همتراز می‌شوند، قاعدتا تعبیر «روایت اول» دیگر خیلی تعبیر درستی نخواهد بود. چرا؟ چون مردم و مخاطبان این جهان، چه در ایران، چه هر کشور دیگر و چه در سطح جهانی، لزوما دیگر روایتی اولی نمی‌بینند. روایت اول معنای خاصی ندارد. بعضی‌ها ممکن است روایت اول خود را در حوزه آشپزی و سرگرمی و لذت جستجو کنند، درحالی‌که برای عده‌ای دیگر، روایت اول ممکن است در حوزه سیاست باشد. این تغییر بزرگی است که اتفاق افتاده و اگر آن را متوجه نشویم، در حوزه سیاست‌گذاری دچار مشکل خواهیم شد. در این فرآیند، روایت اول دیگر معنای خاصی ندارد و نیازمند یک نوع نگاه جدید در روزنامه‌نگاری هستیم که در آن بتوانیم تنوع و تفاوت‌ها را به‌درستی بیان کنیم. باید به روزنامه‌نگاری نوینی برسیم که در آن، چیزهای متنوع و متفاوت بیان شود.

نکته‌ای که به ذهن می‌رسد، این است که چطور در این دنیای متکثر و پر از تغییر، می‌توان روایت‌هایی مثل روایت صادق یا معتبر را پیدا کرد؟
از سال۲۰۱۶ به این طرف در دنیای ارتباطات و جهان رسانه‌ای شده، تعبیری به وجود آمده که می‌گویند ما وارد دوره «پساحقیقت» شده‌ایم. در این دوره، چیزهای غیرحقیقی بر چیزهای حقیقی غلبه می‌کنند. ویژگی‌های این دوره را که من هفته گذشته منتشر کردم، ۴۲ویژگی زمانه‌مان را بیان کرده‌ام. یکی از ویژگی‌ها این است که چیزهایی که حقیقت ندارند، در این دوره پررنگ می‌شوند. توهمات، احساسات، امور غیرمهم و حتی غیرواقعی، جای چیزهای حقیقی را می‌گیرند. برای مقابله با این وضعیت، باید توجه ویژه‌ای به کارکرد رسانه‌ها و سیاست‌های جدید داشته باشیم.
در سه سطح می‌توان به این تحولات پرداخته و برای آن راهکارهایی پیدا کرد. اولین سطح، سطح ملی است. در این سطح، سیاست‌ها باید طوری تنظیم شوند که این دوره جدید درک شود. متاسفانه در کشور ما هنوز سیاست‌گذاری‌ها، حتی آنهایی که درحال تدوین هستند، از درک این دوره جدید ناتوان‌اند. دومین سطح، رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها باید ویژگی‌ها و نقطه تمایزهای خود را آنقدر تقویت کنند که بتوانند همچنان به عنوان یک کار حرفه‌ای در این دنیای جدید جایگاه خود را حفظ کنند. اگر این کار را انجام ندهند، خود را در معرض خطر انقراض خواهند دید.
سومین سطح، سطح عمومی مردم است. به هر میزان که مردم بتوانند مسائل را با دید انتقادی نگاه کنند، به همان میزان سواد رسانه‌ای و فضای مجازی در آنها تقویت خواهد شد. اگر این سواد در میان مردم گسترش یابد، مشکلاتی که در دوره «پساحقیقت» با آن روبه‌رو هستیم، کمتر خواهد شد. این وظیفه‌ای است که برعهده همه ماست.
در نهایت، باید بگویم که در دوره حاضر، دیگر نمی‌توان به معنای کلاسیک از «روایت اول» صحبت کرد. در واقع، در این دوره، روایت‌ها به سرعت و در حجم زیاد منتشر می‌شوند و حتی اگر شما زودتر از دیگران یک روایت را مطرح کنید، ممکن است به محاق برود و کنار زده شود. دلیل این موضوع، اهمیت چیزهای دیگری است که در این دوره ظهور پیدا می‌کند. از نظر من، این وضعیت که رسانه‌ها و روایت‌ها درحال تغییر هستند، وضعیت مطلوبی برای حوزه ارتباطات و روزنامه‌نگاری نخواهد بود، مگر اینکه رسانه‌ها بتوانند با این شرایط هماهنگ شوند و به‌طور حرفه‌ای عمل کنند. 

با وجود این تحولات، رسانه‌های قدیمی مثل تلویزیون و صداوسیما، چگونه می‌توانند خود را به‌سمت این تغییرات سوق دهند؟ 
اگر این رسانه‌ها کار خود را حرفه‌ای انجام دهند، همچنان در این عرصه باقی خواهند ماند و می‌توانند به‌درستی فضای موجود را درک کنند. متاسفانه دیده می‌شود از بعضی تریبون‌ها هنوز درباره نظریه کاشت صحبت می‌شود که مربوط به دهه‌ها قبل است. این نظریه یعنی رسانه چیزی می‌گوید که در ذهن مخاطب کاشته می‌شود اما یک نکته دیگر امروز مخاطب، به کاربر تبدیل شده است. قدرت کاربران در این دنیای جدید بسیار زیاد است و این افراد نه‌تنها مصرف‌کننده محتوا هستند، بلکه قادرند ذهن مخاطبان و حتی روزنامه‌نگاران را تحت‌تاثیر قرار دهند. این وضعیت، به‌طور خاص برای خبرنگاران و روزنامه‌نگاران چالش‌های جدیدی ایجاد می‌کند. اگر رسانه‌ها بتوانند به‌طور حرفه‌ای و با درک درست از این تحولات عمل کنند، می‌توانند همچنان نقش مهم خود را ایفا کنند.
مثلا فرض کنید وقتی که یک خبرنگار یا روزنامه‌نگار چیزی را از توییت‌ها در تلویزیون می‌خواند، یعنی چه؟ یعنی فرد رسانه‌ها همچنان قدرت زیادی دارند و برای جلب توجه مخاطب، مطالب خود را به گونه‌ای ارائه می‌دهند که به‌راحتی توجه آنها را جلب کنند. این مسئله در حوزه رسانه و ارتباطات نکات مهمی دارد. کسی که حرفه‌ای باشد، باید بتواند درک کند که در این شرایط، چگونه خود را با واقعیت‌های جدید منطبق کند. مهم‌ترین نکته این است که انطباق با تغییرات جدید به این معنا نیست که رسانه‌های گروهی از بین رفته‌اند، بلکه به این معنی است که باید به‌طور هوشمندانه با شرایط جدید هماهنگ شوند. رسانه‌ها باید بتوانند به‌درستی در این فضا عمل کنند و متناسب با نیازهای جدید، روش‌های جدیدی را در کار خود به‌کار بگیرند. نکته‌ای که وجود دارد این است که اگر ما روزنامه‌نگاران و خبرنگاران نتوانیم این فضای جدید را درک کنیم، در نهایت با مشکلات جدی مواجه خواهیم شد.

 پیش‌بینی شما در زمینه ورود هوش مصنوعی به دنیای رسانه‌ها چیست؟
نکته مهم همین ورود هوش مصنوعی به دنیای رسانه است. به نظر می‌آید با ظهور هوش مصنوعی، ما با تغییرات جدی‌تری در این عرصه روبه‌رو خواهیم شد. این هم اشکالی ندارد. اشکال اصلی این است که ما از همین الان باید به خبرنگاران و روزنامه‌نگاران خود آموزش دهیم که چگونه در یک همزیستی سالم با هوش مصنوعی، حرفه‌ای را که دارند ادامه دهند. این موضوع بسیار مهم است. ما باید بیشتر بر کدهای اخلاقی و کدهای حرفه‌ای تاکید کنیم، زیرا زمانی که تکنولوژی‌های جدید وارد می‌شوند، احتمالا برخی شغل‌ها از بین می‌روند، کما اینکه هر تکنولوژی جدید معمولا باعث ازبین‌رفتن تعدادی از شغل‌ها می‌شود. اما نکته اینجاست که این تکنولوژی‌ها همچنین شغل‌های جدیدی نیز به وجود می‌آورند؛ به‌عبارت دیگر، یک فضای جدید ایجاد می‌شود که ما می‌توانیم کارهای نو و جدیدی در آن جای دهیم.
مهم این است که روزنامه‌نگاران ما باید این حوزه را به‌عنوان یک رقیب ننگرند، بلکه باید آن را به‌عنوان یک ابزار مفید و رفیق در نظر بگیرند و بتوانند به‌طور مسالمت‌آمیز از آن استفاده کنند. حالا حوزه سیاست‌گذاری نیز باید به این موضوع به‌طور جدی نگاه کند. اگر سیاست‌گذاران باز مسئولیت را از خود رفع کنند و باز هم هوش مصنوعی را فیلتر کنند، نمی‌توانیم آینده خوبی برای این فضا پیش‌بینی کنیم. دوره‌ای خواهد رسید که مجبور خواهیم شد با مشکلات جدی روبه‌رو شویم. این فضای جدید اهمیت زیادی دارد، اما اگر بخواهم دقیق‌تر در مورد آن صحبت کنیم، باید از متخصصان هوش مصنوعی سوال کرد، من خودم برخی مطالعات را انجام داده‌ام اما ترجیح می‌دهم در این زمینه تخصصی صحبت نکنم. بااین‌حال، از منظر کلی می‌توانم بگویم که قطعا تغییرات جدی در این حوزه به‌وجود خواهد آمد.

به بحث سواد رسانه‌ای اشاره کردید. سواد رسانه‌ای چگونه باید منتقل شود؟ یعنی مثلا آیا رسانه‌ها باید این را به مردم آموزش دهند یا دولت و وزارت آموزش‌وپرورش باید در این زمینه اقدام کنند؟ 
به نظر من، سواد رسانه‌ای مهم است اما مهم‌تر از آن سواد فضای مجازی و سواد اینترنت است. تا زمانی که اینترنت برای مردم یک چیز اضافی یا یک ابزار زاید محسوب شود، نمی‌توان واقعا آن را درک کرد. ما نسلی داریم که به‌نوعی نی‌تیو (شهروند بومی) اینترنت هستند. حالا  نام این نسل‌ها را شاید به اسم‌های مختلف بگذارند، ولی اینها دیگر به‌طور واقعی شهروند دیجیتال محسوب می‌شوند. ما با پدیده مردم دیجیتال روبه‌رو هستیم، یعنی انسان‌هایی که دیگر بدون اینترنت نمی‌توانند زندگی کنند. من و شما شاید در سن‌وسالی باشیم که دوران بدون اینترنت را تجربه کرده‌ایم، اگر اینترنت قطع شود یا جایی دسترسی به آن نداشته باشیم، این را می‌فهمیم، اما نسل جدید به‌طور کامل با اینترنت بزرگ شده‌اند و بدون آن شاید نتوانند به زندگی ادامه دهند.
لذا، این نسل خودشان به‌طور خودآگاه یاد می‌گیرند که چطور باید در این فضای جدید رفتار کنند اما آنچه مهم است، آموزش سواد رسانه‌ای نیست که فقط از طریق کلاس‌ها یا دروس مدرسه انجام شود. تبدیل این موضوع به یک مبحث درسی در آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، به‌ویژه در قالب یک کتاب سواد رسانه‌ای، اقدام عمیقی نیست و تاثیر چندانی ندارد. ما باید کاری کنیم که تمام اقشار مردم، به‌ویژه کسانی که به اینترنت دسترسی ندارند یا در شرایط اقتصادی ضعیف‌تری هستند، بفهمند که زندگی در دنیای اینترنتی به چه معناست و چگونه باید در این فضا زندگی کنند. این آموزش به همدستی و همکاری از سوی دولت، رسانه‌ها، و نهادهای آموزشی نیاز دارد.
درحال‌حاضر، در هیچ‌کدام از این نهادها اقدامات جدی و موثری در این زمینه صورت نگرفته است و به نظر می‌رسد که ضعف جدی وجود دارد. سیاست‌گذاری‌ها و تعابیر متعدد و متنوعی که در زمینه سواد رسانه‌ای در فضای آموزش‌وپرورش وجود دارد، اشتباهاتی را در بردارد که باید به آن توجه شود. آموزش در مدرسه و دانشگاه از یک طرف و اطلاع‌رسانی درست ازسوی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران از طرف دیگر، به بازنگری جدی نیاز دارد. اگر این بازنگری انجام نشود، این فضا تغییر نمی‌کند و ما با چالش‌های جدیدی روبه‌رو خواهیم شد.