دکتر مصطفی آجرلو، مدرس ارتباطات و تبلیغات رسانه‌ای که در کارنامه خود مدیرکلی روابط عمومی سازمان ملی استاندارد را هم دارد، معتقد است روایت اول لزوما آن روایتی نیست که زودتر منتشر می‌شود.

آگاه: هرچند ما نافی مقوله مهم سرعت در خبر نیستیم اما آن روایت برتر را باید به‌عنوان روایتی فراگیر بشناسیم. روایتی که به‌درستی خبری که به آن قصه‌ای تبدیل می‌شود که همه اجزای آن داستان کامل است و مخاطب این را می‌تواند بفهمد.


اگر یک رسانه بخواهد از مرجعیت برخوردار باشد، الزامات آن چیست و چه ابزاری نیاز دارد؟
وقتی صحبت از رسانه می‌شود، ابتدا باید تولیدکننده و مصرف‌کننده آن را شناخت. تولیدکننده رسانه باید به بستر انتشار خود پایبند باشد و علاوه بر آن، باید به یک مغز ابزار فعال ملزم شود. به همین دلیل به مغز ابزار، اتاق فکر و اتاق خبر گفته می‌شود. این دو اتاق باید در کنار هم عمل کنند. در شرایط کنونی، در رسانه‌های کشور، بیشتر از اینکه اتاق فکر وجود داشته باشد، اتاق خبر داریم. تعداد تحریریه‌ها و گروه‌های خبری بیشتر از تعداد اتاق‌های فکر است. این مسئله در تمامی رسانه‌های کشور قابل بررسی است. اگر بخواهیم تعداد میزهای انتشار را بسنجیم، رسانه‌های بزرگ‌مان به اندازه کافی اتاق فکر ندارند. این در حالی است که در رسانه‌های بین‌المللی، به ازای هر یک اتاق یا طبقه اتاق خبر، حداقل یک یا دو اتاق فکر وجود دارد. این اتاق‌های فکر مسئول تهیه محتوای خام و آماده‌سازی آن برای مخاطبان هستند.
دوم، باید مخاطب را بشناسیم. رسانه‌ها باید آگاه باشند که مخاطبان معمولا دو نوع مختلف دارند: اول، مخاطب فعال؛ یعنی فردی متفکر، هوشمند و مصرف‌کننده‌ای که به‌دقت پیام‌ها را دریافت و تجزیه و تحلیل می‌کند. دوم، مخاطب منفعل که لزوما سوگیری خاصی ندارد و ممکن است پس از دریافت پیام، هیچ واکنشی نشان ندهد. شناخت مخاطب در فرآیند تبدیل محتوای خام به محتوای اثرگذار، نقشی بسیار مهم دارد. متاسفانه در شرایط کنونی، با پدیده خام‌فروشی محتوا مواجه‌ایم که در بسیاری از مواقع به آن توجهی نمی‌شود.
نسبت مرجعیت و روایت اول را توضیح دهید و بگویید این نسبت در چیست؟ 
این کلمه روایت اول که الان خیلی از آن استفاده می‌شود، جزو کلماتی است که متاسفانه به‌درستی فهم نشده و مرتب افراد از آن استفاده می‌کنند و این به‌درستی فهم نشدنش و استفاده مکررش ازسوی افراد منجر به خطاهای جدی می‌شود. یکی از این خطاها این است که باز اجازه نمی‌دهیم به اینکه محتوا آماده ارسال شود و آن‌طوری که باید به دست مخاطب برسد؛ اعم از مخاطب هوشمند و مخاطب متفکر. برعکس، آن غذا را آماده نشده در اختیار مخاطب قرار می‌دهیم. اینجا رسانه رسمی دیگر هیچ فرقی با رسانه اجتماعی ندارد. به همین دلیل است که ما آن چیزی که الان از آن به‌عنوان مرجعیت یاد می‌شود و شما دارید به کار می‌برید، مرجعیت نیست. یکی از دلایلی که باعث کمرنگ‌شدن مرجعیت رسانه‌ها شده در شرایط کنونی، نظام مصرف رسانه‌ای کشورمان است، به‌رسمیت‌شناختن بیش‌ازحد رسانه‌های اجتماعی. از کلمه به‌رسمیت‌شناختن بیش‌ازحد استفاده می‌کنم، نه از جدی گرفتن. بیش‌ازحد رسانه‌های رسمی، رسانه‌های اجتماعی و حتی رسانه‌ها در کشور به رسمیت شناخته می‌شوند. این خود اثرگذار است در بین مخاطبانی که هوشمند هستند و فضای رسانه‌ای را می‌شناسند و باعث می‌شود که بیش از مرجعیت رسانه‌های رسمی که قوه عاقله و مجوز انتشار دارند، دارای گذرگاه‌های قانونی هستند، تابلوهای رسمی دارند، اثر بگذارند و موجب کاهش مرجعیت‌ آنها شود.
روایت اول لزوما آن روایتی نیست که زودتر منتشر می‌شود. هرچند ما نافی مقوله مهم سرعت در خبر نیستیم اما آن روایت برتر را باید به عنوان روایتی فراگیر بشناسیم. روایتی که به‌درستی خبری که به آن قصه‌ای تبدیل می‌شود که همه اجزای آن داستان کامل است و مخاطب این را می‌تواند بفهمد و اصطلاحا همه سوال‌های خودش را از ابهامات خود از آن رویداد برطرف کند. بدون بهره‌برداری از ویژگی‌های اصلی‌اش، به دست مخاطب برسد، عوارض ایجاد می‌کند. چنانچه خوردن غذای خام هم خیلی وقت‌ها ممکن است به‌درستی به عمل نیامده‌اش عوارضی ایجاد کند. و اینجا من نقدم بر آن بهره‌برداری و درست فهم کردن کلمه روایت اول است.
حالا اگر بخواهیم به جای کلمه روایت اول، روایت برتر را بگذاریم، دستیابی به روایت برتر نیاز به چه ابزاری دارد و چه باید کرد تا روایت برتر دشمن پیشی بگیرد؟ 
وقتی روایتی به روایت برتر تبدیل می‌شود خودبه‌خود پیشی گرفته است. روایت برتر یعنی فهم خودش را از حیث اراده منتشرکننده برداشت کرده، یعنی من می‌خواهم رویداد را منتشر کنم و در آن ملاحظات و اراده خودم را برداشت کنم. ابزار لازم هم هوشیاری و درک مخاطب است. سوم، باید از آن زمینه‌های اتاق فکر برخوردار باشد. یعنی من بتوانم مواجهه‌های لازم را شناسایی کنم، ابهاماتی را که مخاطب با آن مواجه می‌شود شناسایی کنم. خیلی وقت‌ها به جای اینکه رفع ابهام کنند، مساله جدید برای مخاطب ایجاد می‌کنند. خیلی وقت‌ها خبرها به‌جای اینکه رفع ابهام کنند و اراده منتشرکننده را محقق کنند، از انتشار خبر زمینه را برای سوگیری‌ها و بهره‌برداری‌های جدید از سوی رسانه‌های رقیب ایجاد می‌کنند و در همان نقطه می‌ایستند. در اینجور مواقع، اگر روایت برتر نباشد و روایت صحیح نباشد و روایتی دقیق نباشد، دقیقا به عکس خودش تبدیل می‌شود و به‌عنوان یک فرصت، یک تهدید و به‌عنوان یک نقطه آسیب شناخته می‌شود.

چگونه می‌توان افکار عمومی را در مقابل روایت‌های اول یا همان روایت برتر دشمن مصون ساخت؟ 
مصون‌سازی لزوما با افزایش دقیق، به‌روز و برخط سواد رسانه‌ای است. یکی از مهم‌ترین معضلات نظام اطلاع‌رسانی کشور، عدم شناخت اخبار و اطلاعات نادرست است. باید توجه داشته باشیم که واژه‌های «خبر» و «اطلاعات» باید به‌دقت مورد استفاده قرار گیرند. وقتی از «اطلاعات غلط» صحبت می‌کنیم، جامعه باید آگاه باشد که این موضوع تنها محدود به اخبار سیاسی نیست. اطلاعات نادرست می‌تواند شامل تحلیل‌های غلط اقتصادی باشد که ممکن است جامعه را به انحراف بکشاند. سوگیری‌ها و اطلاعات نادرست، حتی شبه‌علم، می‌تواند سلامت اجتماعی و روانی افراد را تحت‌تاثیر قرار دهد. مسائلی مانند فیشینگ، حباب فیلتر، محتوای هدایت‌شده و کلیک‌بیت (طعمه کلیک) نیز وجود دارند که جامعه باید نسبت‌به آنها هوشیار باشد. افراد باید با این اصطلاحات آشنا شوند و درک کنند که محتوای هدایت‌شده و حمایت‌شده چه معنایی دارد. افزایش سواد رسانه‌ای و اجتماعی می‌تواند به مصون‌سازی جامعه کمک کند.
وقتی مرجعیت رسانه‌های اجتماعی نسبت‌به رسانه‌های رسمی افزایش می‌یابد، این معضل بزرگی است. رسانه‌های رسمی برای حمایت از محتوای خود به‌سمت رسانه‌های اجتماعی و سلبریتی‌ها گرایش پیدا می‌کنند. اگر در جوامع محلی مطالعه‌ای انجام دهیم، خواهیم دید که اینفلوئنسرها و بلاگرها در بسیاری از مواقع تاثیرگذارتر از خبرنگاران محلی هستند. این یکی از نقاط آسیب‌زاست؛ چراکه رسانه‌های اجتماعی به طور غیرمنصفانه‌ای مورد توجه قرار می‌گیرند. وقتی یک رسانه مجوز انتشار دریافت می‌کند، باید مهارت‌ها و مسئولیت‌های قانونی را رعایت کند. اما گاهی اوقات می‌بینیم که بلاگرها به لحاظ اقتصادی و اجتماعی از خبرنگاران محلی قوی‌تر عمل می‌کنند. این مسئله باعث آسیب‌پذیری جامعه نسبت‌به روایت‌های متنوع و گاه نادرست می‌شود.

در این راستا، وظیفه بالا بردن سواد رسانه‌ای مردم بر عهده چه کسانی است؟ آیا تاکنون اقداماتی در این زمینه انجام شده است؟ 
سواد اجتماعی از خانواده آغاز می‌شود و رسانه‌ها نقش مهمی در این فرآیند دارند. باید بدانیم که ابزارهای تکنولوژی به‌سرعت درحال پیشرفت هستند و سواد رسانه‌ای نیز باید همگام با این تغییرات ارتقا یابد. در گذشته با رسانه‌ها آشنا بودیم اما امروزه با تکنولوژی‌های پیشرفته و آسیب‌های جدیدی مواجه هستیم که در محیط خودمان بروز می‌کند. این آسیب‌ها لزوم توجه بیشتر به رسانه‌ها و ضرورت به‌روزرسانی مداوم آنها را نشان می‌دهد. 

آیا مرجعیت رسانه‌ای همچنان برقرار است؟ برخی کارشناسان و تحلیلگران سیاسی بر این باورند که صداوسیما مرجعیت رسانه‌ای خود را از دست داده است. آیا شما با این نظر موافقید؟ و اگر موافقید، به چه دلیلی این مرجعیت از دست رفته است؟
من شخصا معتقد نیستم که صداوسیما مرجعیت خود را کاملا از دست داده باشد. در بحران‌ها، مردم ناگزیرند به شبکه خبر مراجعه کنند، حتی اگر روایت برتری نداشته باشد. این موضوع به نوع رویداد و نحوه مواجهه با آن بستگی دارد. مرجعیت به معنای مراجعه به منبع خبری در زمان بحران است و نشان‌دهنده این است که وقتی یک بحران شکل می‌گیرد، افراد به‌دنبال اطلاعات معتبر هستند. بااین‌حال، باید توجه داشت که رسانه‌های اجتماعی نیز به‌عنوان منابع خبری جدی باید موردتوجه قرار گیرند. این رسانه‌ها فضای انتشار محدودی دارند و در مواجهه با رسانه‌های رسمی مانند تلویزیون، قدرت آنتن‌دهی آنها شکننده است. در زمان بحران‌ها، مانند زلزله، ممکن است دسترسی به بسیاری از رسانه‌ها دشوار شود. در چنین شرایطی، رادیو می‌تواند یکی از رسانه‌های کلیدی باشد؛ زیرا برای کارکردن به اینترنت یا ترافیک خاصی نیاز ندارد و می‌تواند اطلاعات را به‌سرعت منتقل کند؛ بنابراین، ما باید به قدرت رسانه‌ها اشراف داشته باشیم و همزمان تکنولوژی رسانه‌های رسمی را نیز در نظر بگیریم تا بتوانیم به بهترین نحو با چالش‌های موجود مواجه شویم.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.