۲۶ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۰
کد خبر: ۱۷٬۱۱۵

زهرا بذرافکن- خبرنگار گروه فرهنگ: ۲۲ سال چشم‌انتظاری، ۲۲ سال آمدن و رفتن فصل‌ها، ۲۲ سال قاب عکسی که روی طاقچه غبار می‌گرفت و دوباره برق می‌افتاد، ۲۲ سال بغضی که در گلوی مادری پیر می‌شکست و دوباره فروخورده می‌شد. ۲۲ سال یعنی یک عمر، یعنی جوانی رفته، یعنی موی سپیدشده پای در. مادرش، زکیه اهوازیان، سال‌ها با امید زنده بود. امیدی که شاید روزی خبری از علی‌اش بیاید. می‌گفتند علی پناهنده شده، می‌گفتند فرار کرده، می‌گفتند... و مادر فقط سکوت می‌کرد.

قصه قهرمانان هور

آگاه: ۲۲ سال، هر روز برایش مثل روزی بود که خبر مفقود شدن علی را آوردند. روزی که جنگ تمام شده بود اما جنگ در دل او تازه شروع شده بود. تا آن روز که چند تکه استخوان و یک پلاک برگشت تا به این انتظار پایان دهد. علی برگشته بود اما نه آن‌طور که مادرش آرزو داشت. او حالا یک قهرمان ملی بود، شهیدی که مظلومیتش تازه داشت روایت می‌شد و حالا سال‌ها پس از آن بازگشت، قاب تلویزیون میزبان روایتی از همین چشم‌انتظاری شده است.
این مادر صبور که دو سال قبل به فرزند شهیدش پیوست، می‌گفت: «۲۲ سال بعد خبر پیدا شدن علی را شنیدیم. ۶ سال طول کشید که شناسایی شد. روزهای سختی بود، مدام دعا، چشم‌انتظاری، گریه اما سرانجام علی پیدا شد. برای شناسایی علی از من و عارف (برادر حاج‌علی) خون گرفتند تا بتوانند حاج‌علی را شناسایی کنند، حاج‌علی نزدیک مرز ایران و عراق به شهادت رسید و ۲۲ سال در هورالهویزه زیر نیزارهای منطقه ایران محصور مانده بود اما توی خاک دشمن به شهادت نرسید. توی کشور خودمان به شهادت رسید.»

سریالی برای سردار بی‌نشان
شاید برای نسل جدید، نام «علی هاشمی» با همین سریال «پسران هور» معنا پیدا کند اما برای آنها که جنگ را زیسته‌اند، این نام همیشه با رمز و راز و حسرتی عمیق همراه بوده است. حسرت ناشناخته ماندن یکی از بزرگ‌ترین و خلاق‌ترین فرماندهان جنگ. کسی که لقب «سردار هور» را یدک می‌کشید و معمار قرارگاه سری نصرت بود؛ همان قرارگاهی که معادلات جنگ را در جنوب تغییر داد. تا پیش از «پسران هور» و البته دو فیلم سینمایی «اسفند» و «اشک هور» که در سال گذشته اکران شدند، تلاش‌ها برای به تصویر کشیدن زندگی شهید علی هاشمی بسیار اندک و محدود بود. جز چند مستند و کتاب، کار درخوری که بتواند ابعاد شخصیتی و نظامی او را برای عموم مردم بازگو کند، ساخته نشده بود. یکی از کتاب‌هایی که تا پیش از این سریال به زندگی او پرداخته، کتاب «بستر آرام هور» اثر نصرت‌الله محمودزاده است که ناگفته‌های جوانان گمنام اطلاعات عملیات خوزستان، مردم دشت آزادگان و بومی‌های هور و حتی سند مبارزات مردم گمنام جنوب عراق است، از همه مهم‌تر، سند حضور شهید علی هاشمی در قلب مردم هور است؛ تا جایی که پس از پایان جنگ، دریایی به وسعت بستر آرام هور، برای همیشه مزار روح بلند این شهید به حساب آمد.اما یک سریال تلویزیونی با قدرت نفوذ و دایره مخاطبان گسترده‌اش، قصه‌ای دیگر است. سریال «پسران هور» که نسخه سریالی و تلویزیونی فیلم سینمایی «اشک هور» است –که در جشنواره فجر سال گذشته اکران شد_ به نویسندگی و کارگردانی مهدی جعفری و تهیه‌کنندگی مجتبی فرآورده، پروژه‌ای است که ساخت آن بیش از سه سال به طول انجامید. این سریال در مرکز سریال سوره و با حمایت سیمافیلم تولید شده است. فیلم‌نامه این سریال تلاش کرده تا روایتی صادقانه و انسانی از زندگی علی هاشمی، از دوران نوجوانی در اهواز تا تبدیل شدن به یک فرمانده استراتژیست در دل نیزارهای هورالعظیم ارائه دهد. در این مجموعه رضا ثامری در نقش شهید علی هاشمی، تورج الوند، محمدرضا صولتی، باسط رضایی، مهدی کرنافی، امیر عباس‌زاده، سهند جاهد، مرتضی شاه‌کرم، ناصر عاشوری، علی زرمهری و همچنین رویا افشار و فرید سجادحسینی به ایفای نقش پرداخته‌اند تا داستانی را روایت کنند که سال‌ها در سکوت مانده بود. این سریال نه فقط یک روایت جنگی، که یک درام اجتماعی و خانوادگی است. داستانی درباره یک جوان اهوازی که می‌توانست مثل همه هم‌سن و سال‌هایش زندگی عادی داشته باشد اما به قلب یکی از پیچیده‌ترین و سرنوشت‌سازترین مناطق جنگی کشیده شد.

بن‌بست جنگ و جرقه نابغه هور
برای درک عظمت کاری که شهید علی هاشمی انجام داد، باید به شرایط جنگ در اوایل دهه ۶۰ برگردیم. پس از عملیات پیروزمند بیت‌المقدس، جنگ به بن‌بست سختی رسید. می‌گویند عراقی‌ها دست ایران را خوانده بودند و شیوه عملیات‌ها دیگر برای دشمن قابل پیش‌بینی شده بود. این بن‌بست تقریبا ۱۹ ماه (از تیر ۶۱ تا اسفند ۶۲) طول کشید و شکست در عملیات‌های والفجر مقدماتی روحیه فرماندهان را به‌شدت تحت تاثیر قرار داده بود.
در این وضعیت بود که طرح انجام عملیات در منطقه هورالهویزه مطرح شد. هور، تالابی با نیزارهای بلند و باتلاق‌های صعب‌العبور، منطقه‌ای بود که ژنرال‌های بعثی هرگز تصور نمی‌کردند ایران از آنجا دست به حمله بزند. بنابراین، منطقه‌ای کاملا بکر و فراموش‌شده تلقی می‌شد. پذیرش ایده نبرد در این جغرافیای آبی و خاکی، نیازمند جسارت استثنایی و باوری فراتر از منطق کلاسیک جنگ بود. به این ترتیب، قرارگاه سری نصرت تشکیل شد تا مقدمات عملیات در این منطقه را فراهم کند. این قرارگاه عملا مسئولیت یک عملیات غیرممکن را بر عهده گرفت.
 برای فرماندهی این قرارگاه حیاتی، سردار شهید علی هاشمی برگزیده شد. او از رزمنده‌های باتجربه خوزستان بود و سابقه تاسیس و فرماندهی تیپ ۳۷ نور حمیدیه و فرماندهی سپاه سوسنگرد را در کارنامه داشت. قرارگاه نصرت، سری‌ترین قرارگاه سپاه در طول جنگ محسوب می‌شد و مقر آن در منطقه «رُفَیع» بود. شاهکار علی هاشمی در قرارگاه نصرت، استفاده هوشمندانه از بومیان منطقه بود. نیروهای او تعدادی از بومی‌های هور از جمله تعدادی از عشایر عرب عراقی و مجاهدان عراقی بودند. این افراد با پوشیدن لباس‌های محلی، تکلم به زبان عربی و فعالیت در پوشش صیادی و ماهیگیری به قلب مواضع دشمن نفوذ می‌کردند. فعالیت‌های قرارگاه نصرت به راهبری علی هاشمی، زمینه را برای دو عملیات بزرگ و حیاتی جنگ، یعنی خیبر (نخستین عملیات آبی-خاکی ایران و منجر به تصرف جزایر مجنون) و یک سال بعد، بدر فراهم آورد. پس از این عملیات‌ها مسئولیت حفظ جزایر مجنون بر عهده خود علی هاشمی و قرارگاه نصرت ماند. حتی بعد از عملیات بدر، زمانی که جنگ از هور خارج شد، هاشمی ماموریت مهم دیگری دریافت کرد، آن هم فعال نگه داشتن هور برای فریب دشمن بود. هاشمی با جاده‌کشی، کانال‌زنی و فعالیت‌های مشهود در هور، عراقی‌ها را متقاعد کرد که عملیات بعدی باز هم در این منطقه است، در حالی که حمله اصلی (والفجر ۸) در فاو انجام شد. این امر، نقش حیاتی او را در بزرگ‌ترین فریب استراتژیک جنگ تثبیت می‌کند.

قصه یک غیبت و هزار ابهام
مظلومیت سردار علی هاشمی تنها در شهادتش خلاصه نمی‌شود؛ او دچار یک مظلومیت مضاعف پس از شهادت بود که ۲۲ سال به طول انجامید. در چهارم تیرماه ۱۳۶۷، در حالی که عراق حمله‌ای سراسری به جزیره مجنون انجام داد، علی هاشمی و یارانش در قرارگاه فرماندهی سپاه ششم مورد هدف مستقیم بالگردهای عراقی قرار گرفتند و او ناپدید شد. چون نه پیکری از او یافت شد و نه نامش در لیست اسرا بود. از آنجا که او فرمانده‌ای با اطلاعات فوق‌العاده حیاتی بود، دستور نظامی برای سکوت کامل درباره ناپدید شدن او صادر شد. هدف این بود که اگر علی هاشمی اسیر شده باشد، عراق از اهمیت او آگاه نشود و دوران سخت‌تری را در اسارت نگذراند.این سکوت نظامی در خلأ اطلاعاتی پس از پایان جنگ، ناگهان تبدیل به یک فاجعه بزرگ شد. با بازگشت اسرا و نبودن نام علی هاشمی در میان آنها، فرضیه غلطی شکل گرفت که مبنای تمام آلام خانواده‌اش شد: «نکند با صدام همکاری می‌کند؟» موتور شایعات به راه افتاد و نام سردار هور نه تنها ممنوع، بلکه ممنوعیت او قهری شد. اتهامات سنگینی نظیر همکاری با منافقین در پایگاه اشرف یا تبادل اطلاعات با صدام‌حسین، برای دو دهه شکل گرفت.  این شایعات و اتهامات، فشار بی‌سابقه‌ای را بر خانواده او وارد کرد. آنها مجبور شدند محل زندگی خود را ترک کنند اما همچنان از آوار تهمت‌ها در امان نبودند. پدر علی هاشمی در همان سال‌ها با حسرت از دنیا رفت. علی هاشمی، طراح اصلی عملیات‌های حیاتی خیبر و بدر تا زمانی که صدام زنده بود، به عنوان فردی متهم شناخته می‌شد و هیچ‌کس یارای دفاع از او را نداشت.تنها پس از ۲۲ سال بود که کمیته جست‌وجوی مفقودین، در سال ۱۳۸۹، در همان محل استقرار قرارگاه فرماندهی، پلاک و بقایای پیکر سردار را کشف کرد. این کشف به وضوح نشان داد که او در همان روز چهارم تیر ۱۳۶۷ به شهادت رسیده و زیر آوار دفن شده بود. پیکر او با شکوه تمام در اهواز به خاک سپرده شد و پرده از یک معمای ۲۰ ساله برداشته شد. تولید «پسران هور»، بیش از یک سریال جنگی، حکم یک دادنامه تصویری را دارد که به دنبال یک اعاده حیثیت عمومی و فراگیر است تا این حقیقت را در ذهن ملت تثبیت کند و نشان دهد که او شهیدی مظلوم بود که قربانی پیچیدگی‌های امنیتی و بوروکراتیک ناگزیر پس از جنگ شد.

روایتی سخت از یک قهرمان
سریال «پسران هور» از همان قسمت‌های ابتدایی توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند. شاید دلیل اصلی این توجه، بکر بودن سوژه و شخصیت اصلی آن باشد. مردم تشنه شنیدن داستان قهرمانانی هستند که کمتر از آنها شنیده‌اند. قهرمانانی که قصه‌شان تنها در سینه‌های هم‌رزمان‌شان باقی مانده است. اما روایت زندگی علی هاشمی کار آسانی نیست؛ چرا که داستان او فقط داستان رشادت و پیروزی نیست، روایت یک تراژدی بزرگ است. سختی کار اینجاست که چگونه می‌توان فرمانده‌ای را به تصویر کشید که پس از مفقود شدنش در روزهای پایانی جنگ، آماج بی‌رحمانه‌ترین شایعات قرار گرفت. چگونه می‌توان آن سال‌های سخت را برای خانواده‌اش روایت کرد. سال‌هایی که برخی به جای تقدیر از قهرمان‌شان در مقابل او قرار گرفتند. علی هاشمی نه فقط در میدان جنگ، که پس از شهادتش نیز سال‌ها درگیر نبردی دیگر بود؛ نبردی وفادارانه در سکوت. َر سریال توانسته با هوشمندی و بدون شعار، این روایت را که در لایه‌های زیرین داستان و به‌ویژه در تصویر و شرح احوالات مادر و خانواده‌اش و نیز تعامل او با هم‌رزمانش جا گرفته برای مخاطب بازگو کند. این روایت نشان می‌دهد که قهرمان شدن فقط به معنای جنگیدن در خط مقدم نیست، گاهی در تحمل زخم‌زبان‌ها و بی‌انصافی‌هاست. روایت و نام این فرمانده دفاع مقدس قربانی شرایط پیچیده روزهای پایانی جنگ شد. زمانی که جزیره مجنون سقوط کرد و او و یارانش تا آخرین لحظه مقاومت کردند و در نهایت در محاصره دشمن، در همان هوری که وجب به وجبش را می‌شناختند، غریبانه به شهادت رسیدند. پیکر او و هم‌رزمانش، ۲۲ سال در نیزارهای هور باقی ماند تا روزی که تفحص شدند و حقیقت، چون آفتابی که از پس ابرها بیرون می‌آید، بر همه آشکار شد. «پسران هور» روایتی از آشکار شدن حقیقت است؛ حقیقتی که شاید دیر به دست آمد اما بالاخره آمد.

صدای هور، پژواک حقیقت
«پسران هور» بیش از یک سریال تلویزیونی، یک ضرورت تاریخی بود. این مجموعه نه تنها یک حماسه نظامی گمنام را از زیر نیزارها بیرون کشید، بلکه یک حماسه انسانی که انتظار ۲۲ساله یک مادر و فشار بر کل خانواده بود و نیز یک مظلومیت تاریخی را به نمایش گذاشت. این سریال، نقطه پایانی بر داستان تلخ پنهان‌کاری‌ها و آغاز داستان شکوهمند رستگاری یک قهرمان ملی است. علی هاشمی مردی بود که نبردش را در گمنامی آغاز کرد و با مظلومیت کامل به پایان برد.

روایتی پر از قهرمانان گمنام
در نخستین قسمت این مجموعه، مخاطبان شاهد بازخوانی صحنه‌هایی بودند که در روایت‌های رسمی کمتر به آنها پرداخته شده است؛ صحنه‌هایی از مقاومت عشایر، ایثار نیروهای گمنام و لحظات پرالتهابی که نشان می‌دهد جنگ تنها در میدان‌های مشهور و عملیات‌های شناخته‌شده خلاصه نمی‌شد، بلکه هر گوشه از خاک جنوب ایران صحنه‌ای از حماسه بود. این تنها فرمانده این عملیات نبود که در روایت‌ها گمنام ماند، قهرمانان دیگری نیز بودند که در پی نگهبانی از این آب و خاک با هرآنچه در دست داشتند به جنگ رفتند و کمتر از آنها سخنی به میان رفته است. شیخ‌حسن سبحانی یا به تعبیری راوی زنده سریال «پسران هور» در گفت‌وگویی از این رشادت‌ها روایت می‌کند. او خودش را این‌طور معرفی می‌کند: «من حسن سبحانی هستم، از نوادگان شیخ‌مطلق سبحانی، همان فرمانده‌ای که در حماسه المنیور نیروهای عشایر را رهبری می‌کرد.» این روایت پای حوادث یک قرن پیش را به میان می‌آورد؛ روزهایی که انگلیسی‌ها برای تسلط بر جنوب ایران و منابع نفتی وارد خاک کشور شدند.
او می‌گوید مردم دشت آزادگان آن زمان پیوندی عمیق با حوزه نجف داشتند. علما برای تبیین احکام و آموزش سواد به منطقه می‌آمدند و همین ارتباط، ایمان و آگاهی مردم را تقویت کرده بود. وقتی مراجع نجف فتوای جهاد صادر کردند، عشایر بدون سلاح‌های پیشرفته اما با اعتقادی راسخ به میدان رفتند. در حوالی اهواز و حمیدیه، شبیخون تاریخی شکل گرفت؛ حماسه‌ای که بعدها به نام «جهاد المنیور» شناخته شد. «بیشتر نیروهای انگلیسی در آن حمله از پا درآمدند، تجهیزات‌شان به غنیمت گرفته شد و هزاران نفر از مجاهدان منطقه به شهادت رسیدند. یاد آنها هنوز در مزار شهدای المنیور زنده است.»
سبحانی اعتقاد دارد که آن روحیه ایستادگی هرگز خاموش نشد. او با یادآوری اوایل جنگ تحمیلی ادامه می‌دهد: «خودم کودک بودم اما به خاطر دارم پدربزرگم، حاج‌شیخ شبیب سبحانی، در پیامی رادیویی مردم را به مقاومت در برابر بعثی‌ها دعوت کرد. او شیخ کل عرب خوزستان شناخته می‌شد و سخنش را همه به‌عنوان حکم می‌پذیرفتند. درست همان‌طور که اجداد ما علیه انگلیس قیام کرده بودند، این بار هم نوادگان‌شان در کنار سردار علی هاشمی و قرارگاه نصرت به میدان رفتند.» نام شهید محمدرضا سبحانی، نوه همان خاندان بر زبانش می‌لغزد و او را نمونه‌ای از پیوند تاریخی جهاد می‌داند: «این خط خون ادامه پیدا کرد. همان جوانانی که صد سال پیش جنگیدند، در جنگ تحمیلی دوباره پرچم مقاومت را برداشتند.»
وقتی بحث به سریال «پسران هور» می‌رسد، لبخندی در صدایش پیدا می‌شود: «فیلم خوبی ساخته‌اند. در «اشک هور» بیشتر نگاه شاعرانه و مادرانه بود اما این سریال عمیق‌تر به حماسه‌ها پرداخته است. دست‌شان درد نکند؛ این کار هم سرمایه مادی و هم معنوی زیادی خواسته، اما ارزشش را دارد. ما هم هر کمکی از دست‌مان برآید دریغ نخواهیم کرد. این روایت‌ها باید برای نسل جوان بماند.» برای او، «پسران هور» فقط یک سریال نیست؛ بلکه تداوم همان حماسه‌ای است که با خون اجدادش در المنیور آغاز شد و در کنار سردار هاشمی در هورالعظیم ادامه یافت. روایتی از تاریخ که نشان می‌دهد مردم این دیار هرگاه پای دین و وطن به میان آمده، یکپارچه زیر پرچم اسلام ایستاده‌اند.

چرا علی هاشمی یک فرمانده متفاوت بود؟
شاید یکی از مهم‌ترین جنبه‌های شخصیتی علی هاشمی که او را از بسیاری از فرماندهان دیگر متمایز می‌کرد، نگاه غیرکلاسیک و خلاقانه او به جنگ و توانایی بی‌نظیرش در برقراری ارتباط با مردم بود. او یک فرمانده پشت‌میزنشین نبود. یک جوان خاکی و خوش‌اخلاق اهوازی بود که زبان مردم کوچه و بازار را به‌خوبی می‌فهمید. بزرگ‌ترین هنر او جذب و سازماندهی نیروهای بومی و عشایر عرب منطقه دشت آزادگان و هور بود. در دورانی که شاید برخی با نگاهی غیردوستانه به مرزنشینان می‌نگریستند، علی هاشمی به شکلی عمیق از طریق فرهنگ و معنای غیرت با آنها ارتباط گرفت. او با آنها نان و نمک خورد، به زبان‌شان صحبت و به آنها اعتماد کرد. در مقابل، عشایر منطقه نیز او را چون فرزند خود پذیرفتند و به وفادارترین نیروهای او در شناسایی منطقه تبدیل شدند. این همان هوش اجتماعی و درک فرهنگی بالایی بود که او را به یک فرمانده کاریزماتیک و محبوب تبدیل کرد. او فهمیده بود که پیروزی در هور بدون کمک هورنشینان ممکن نیست. این نگاه استراتژیک و انسانی، امروز می‌تواند برای ما یک درس بزرگ باشد. درسی درباره اهمیت مردم، فرهنگ و اعتماد در تامین امنیت و کسب پیروزی. علی هاشمی فقط یک فرمانده نظامی نبود، او یک سرمایه اجتماعی بود که توانست قلب‌ها را با خود همراه کند و این شاید بزرگ‌ترین راز موفقیت سردار هور باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.