آگاه ـ زهرا بذرافکن- سرویس فرهنگی آگاه: چند روزی است که ویدیویی از درگیری یک روحانی و خانمی در فضای مجازی فراگیر شده و دست به دست میچرخد. این اتفاق مشخصا ابعادی دارد که رسانهای شدنش آن را به یک درگیری معمولی و قابل بحث در سطح عموم تقلیل داده است. اگر فضای مجازی را نگاهی بیندازیم در صفحات بیشتر افراد همراه با یک اظهار نظر و تحلیل منحصر به فرد به اشتراک گذاشته شده است. به همین جهت، در این گزارش به روند بزرگنمایی و کوچکنمایی ابعاد یک موضوع در رسانه و تحریف واقعیت از طریق جهتدهی به معنای انگاشتی در اذهان کاربران فضای مجازی پرداختهایم.
پایمالی اعتبار موارد حقوقی و کیفری
این اتفاق فارغ از آن که به فضای مجازی کشیده شده است یا نه، قطعا ابعاد حقوقی و کیفری را در بر میگیرد که به هر ترتیب سیستم قضائی کشور به آن رسیدگی خواهد کرد. با این حال از این موضوع نمیشود چشمپوشی کرد که مداخله گسترده مردم در موضوع، نتیجهای جز ایجاد حساسیت در سطح عمومی و تاثیر پایدار در میزان رضایت عمومی ندارد. در همه جای دنیا فضای مجازی آن قدر هنجارمند نیست؛ در واقع قوانین هنوز نتوانستهاند شکاف حاصل از اختلاف میزان آزادی عمل و گسترده بودن این فضا را پرکنند. علاوه بر آن بیش از سه دهه از در دسترس بودن عمومی اینترنت میان همه مردم جهان نمیگذرد، سرعت رشد هم آن قدر زیاد هست که فرهنگ و دیدگاه هنجاری جا میماند. در نهایت در فضای مجازی خرده فرهنگهایی حاکم است که شکستن آنها هم خیلی شق القمر نیست.
بازنشردهندگان زیر ذرهبین
به طور ویژه در دو پلتفرم «ایکس» و «اینستاگرام» گستردهترین واکنشها به این موضوع شکل گرفت و ویدیوی آن بارها و بارها دست به دست شد. بازنشر دهندهها را در مرحله اول میتوان به دو دسته تقسیم کرد: کاربرانی که در به اشتراکگذاری ویدیو هر بار معنایی را بازتولید کردند و کاربرانی که فقط وظیفه دست به دست کردن را به عهده گرفتند. مشخصا افراد زیادی و با تخصص و تجارب با ربط و بی ربط دست به قلم برای تولید تحلیل و اظهارنظرهای شخصی و تک بعدی شدند. این دو نوع کنش و واکنش را به وضوح میتوان به ایدههای مشخصی نسبت داد.
گروهی از کاربران فضای مجازی بر دوش خود وظیفهای حمل میکنند با عنوان «من هم باید نظری دهم»؛ تفاوتی نمیکند اتفاق در چه سطحی باشد و چه ارتباطی با آنها داشته باشد. از تلاقی دو وضعیتِ داشتن تعداد قابل توجهی دنبالکننده در شبکههای اجتماعی و موظف دانستن خود به ابراز نظر تخصصی، وضعیتی پدید میآید که در آن شخص با توهم مرجعیت در آن حوزه، شروع به تولید روایتهای شخصی از رخدادی میکند که روحش هم از آن بی خبر است.
این امر در سطح دنبالکنندهها چیزی را برمیانگیزد در مایههای همان احساس وظیفه اما این بار انجام وظیفه برای نشر و اشتراکگذاری بیشتر است. ارتباط میان چنین فردی با دنبالکنندهها از نوع عمودی و بالا به پایین است؛ یک چیزی شبیه به ابلاغ کردن بخشنامه و موظف کردن دیگران به عمل به آن. مخالفها هم که تکلیفشان معلوم است؛ غالبا همان ابتدای کامنت (نظر) گذاشتن به انواع جرایم متهم و بعد بلاک (مسدود) میشوند.
موج مهمتر از فرد است
شناختن نحوه کارکرد موج مهم است. موجها معمولا از یک ریشه بلند نمیشوند، بلکه از منابع موازی برمیخیزند و در ادامه با حفظ نیروی اولیه تا مدتی ادامه مییابند بعد هم محو میشوند. این که کی موجی محو شود بسته به خوراک رسانهای و حجم بازنشر فعالانه دارد. یعنی صرف اشتراکگذاری ویدیو، اینجا به امتداد موج کمکی نمیکند، این که یک ارزش افزوده و معنایی شخصی هم به آن بیفزایی محرک خوبی است. نکته مهم اینجا است که کاربران معمولی زمانی به چنین موضوعاتی برخورد میکنند که موج رسانهای آن از پیش ایجاد شده و حالا انتخاب در دوراهی پیوستن و نپیوستن است. چرا غالبا کاربران معمولی به این امواج میپیوندند؟ ساده است؛ برای آن که کاربری با دنبالکنندههای زیر هزار نفر آن هم در میان میلیونها کاربر دیگر، فکرش را هم نمیکند که چند نفر مانند خودش تحت چنین موجی دست به بازنشر زده و پیوستهاند و حالا بی آن که بدانند در لشگری هستند که از کم و کیف آن خبر ندارند. از آن گذشته، خیلی بد میشود که در صفحات همه افراد نزدیک این ویدیو دیده شود اما ما چیزی درباره آن نگوییم. تصور کنید در جمعی هستید که دارند درباره موضوعی تخصصی صحبت میکنند که شما هیچ ایدهای درباره آن ندارید. احتمال آن که شما هم اظهار نظر کنید خیلی کم است؛ چون میترسید دیگران به شما بخندند یا بفهمند در این باره چیزی نمیدانید. حالا اگر بتوانید حرفی بزنید و شانستان را امتحان کنید و بعد اگر عکسالعملها را دوست نداشتید، بتوانید آن را پاک کنید چطور؟ این وضعیت همان چیزی است که در فضای مجازی امکان زدن خیلی از حرفها را در میان کاربران این گروه فراهم میکند. در نهایت اثری که مجموع این اظهار نظرها و موضعگیریها ایجاد میکنند، همان است که منتج به فراگیری با آمار بالای یک موضوع در این فضا برای مقطعی کوتاه میشود.
نیشتری به عواطف جمعی
در بررسیهای کیفری و حقوقی هر دو طرف این دعوا را مقصر شناختند اما کاربران چه کردند؟ آنها شروع به موضعگیریهای بدون استدلال و طرفداری کور از یک سوی دعوا کردند. اگر کمی در فضای یک سوی ماجرا بچرخید متوجه خواهید شد که نظرتان کم کم جلب میشود و ممکن است شما هم به یک سوی دو قطبی بپیوندید. این همان اثری است که معنادهی به روایات با بهره از عاطفه و احساسات جمعی در این فضا رقم میزند.
ارجاع این موضوع به آموزش سواد رسانهای و هنجارسازی و فرهنگسازی درست برای این فضا، چیزی نیست که در این لحظه پاسخگوی ما باشد یا کارکردی در سطح معضلی اکنونی داشته باشد اما در نهایت به مثابه راه حل به همین گزینهها میرسیم ولی با خروجی چندین ساله، چیزی که در حال حاضر در این فضا نجاتبخش است، اجتناب از نظردهیهای نسنجیده و افراطی است که با دست گذاشتن روی نقاط حساس جمعی، دیگران را هم برمیانگیزد تا به جمع دعواکنندگان مجازی بپیوندند.