نگاه «آگاه» به زندگی حرفه‌ای رضا ارحام‌صدر را بخوانید

رگ لبخند مردم در دستان شکرپاره اصفهان

خلأ بنیان‌گذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران پرنشدنی است
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۸

الناز برکاتی _ خبرنگار گروه فرهنگ: مردم اصفهان از دیرباز به حس ناسیونالیستی و وطن‌پرستی شهره بوده‌اند و بنابراین مشخصه مشاهیر و بزرگان ادب و هنر دیارشان را از جان و دل دوست و پاس داشته‌اند. زمانی که این حس اصفهان‌پرستی را با شوخ طبعی ذاتی مردمان این دیار که برگرفته از ریشه‌های تاریخی این شهر است، درآمیزیم به‌علت محبوبیت «رضا ارحام‌صدر» می‌رسیم؛ شخصیتی محبوب که مردم برای مراسم تشییع پیکرش با چشمانی گریان به خیابان‌ها رفته بودند. بزرگ‌ترین علت محبوبیت ارحام صدر که تئاتر را همچون بسیاری دیگر از ایرانیان هنرمند از دوره دبیرستان آغاز کرده بود، این بود که رگِ لبخند آنها را خوب بلد بود، همین موجب می‌شد که مردم به برخی مسائل و مشکلات اجتماعی که از آن درد می‌کشیدند، هم بخندند. صدر پس از آنکه در دو گروه تئاتر معروف اصفهان عضو شده بود، گروه تئاتری خودش را به راه انداخت و با نگاهی طنازان مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه را به نقد می‌کشید.

آگاه: رضا ارحام‌صدر در ۱۲اردیبهشت‌ماه ۱۳۰۲ خورشیدی، در محله پاقلعه اصفهان چشم به جهان گشود. وی دانش‌آموخته رشته فلسفه از دانشگاه اصفهان بود و از پایه‌گذاران تئاتر حرفه‌ای در این شهر محسوب می‌شد. صدر، استاد بداهه‌گویی و بدعت‌گذار مکتب اصفهان در تئاتر کمدی محسوب می‌شود و با قاطعیت می‌توان وی را بنیان‌گذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران دانست. او برای نخستین‌بار در دوران دبیرستان پا به صحنه نمایش گذاشت، در جشن سالانه دبیرستان ادب معمولا سه شب نمایش برای معلمان و والدین و بزرگان شهر اجرا می‌شد اما زمانی که ارحام در نمایش «رفیق ناجنس» حضور یافت، استقبال‌ها به حدی گسترده بود که به مدت هفت شب بلیت فروخته و نمایش اجرا شد. در سال۱۳۲۷، ناصر فرهمند اولین تئاتر حرفه‌ای را در اصفهان تاسیس و از ارحام‌صدر برای همکاری دعوت کرد. این تئاتر در دروازه‌دولت اصفهان و ساختمانی که هم‌اکنون به شهرداری تبدیل شده است، قرار داشت. تمام تلاش وی آن بود که نمایش کمدی از حالت فکاهی محض خارج شود و به انتقاد از مسائل سیاسی و اجتماعی نیز بپردازد. سپس با سرمایه‌گذاری علی ‌صدری (پسرعموی ارحام‌صدر) گروه تئاتر سپاهان شکل گرفت، ولی پس از مدتی، ناصر فرهمند همراه گروهی از بازیگران از این گروه جداشده، گروه تئاتر اصفهان را شکل دادند. ارحام‌صدر به همراه نصرت‌الله وحدت در گروه تئاتر سپاهان ماند و با افزوده شدن بازیگران زن به این مجموعه، فعالیت گروه به اوج رسید. پس از مدتی ارحام صدر از این گروه جدا شد و بعدتر گروه نمایشی ارحام را در محل سینما پارس (مولن روژ) واقع در محله جلفای اصفهان پایه‌گذاری کرد.

طنازِ نصف جهان 

او در تئاترهای بسیاری همچون «مست» و «من می‌خوام» نقش ایفا کرد و در آثار سینمایی بسیاری نیز به فعالیت پرداخت. گرچه سال‌هاست تئاتر اصفهان سلطان کمدی خود را به چشم ندیده ولی چشم‌انتظار ارحام‌صدر ماند، ارحام‌صدر چشم و چراغ این شهر بود. گویی مردمِ نصف جهان طنازی خود را از بداهه‌گوییِ صدر به ارث برده‌اند، چراکه شوخی‌هایش هنوز بر سر زبان اصفهانی‌هایی که او را می‌شناسند هست و خاطراتش در اذهان باقی مانده است. زمانی‌که در تئاتر ارحام‌صدر، استاندار حضور می‌یافت، امکان نداشت که مشکلی را روی صحنه به استاندار اصفهان تذکر ندهد. زمانی که مخاطبش جوانان بودند با شوخی و طنز ویژگی‌های اخلاقی را به آنها گوشزد می‌کرد یا اینکه تیغ تیز طنزش هر آنکه را به تماشای او نشسته بود حتی برای لحظه‌ای کوتاه از خواب غفلت بیدار می‌کرد. چه کسی تئاترهای ارحام‌صدر را از یاد می‌برد. آنها که دیده‌اند برای آنهایی که ندیده‌اند با آب و تاب تعریف می‌کنند. تئاتر خصوصی اصفهان با ارحام‌صدر رونق یافته بود به‌طوری‌که اهالی شهرهای دیگر به اصفهان می‌آمدند و شب را در ماشین خود سر می‌بردند تا فردا بتوانند تئاتر ارحام‌صدر را ببینند. تئاترهای ارحام اگر چندین بار هم دیده می‌شد خسته‌کننده نبود و متفاوت‌تر از قبل بود، چیزی که خلأ آن در نمایش‌های امروزی بسیار حس می‌شود. یکی از محاسن کارهای ارحام‌صدر، استفاده از لهجه شیرین اصفهانی در اجراهایش بود که نه‌تنها برای اصفهانی‌ها جذاب و دل‌نشین بود، بلکه مردم شهرهای دیگر نیز به لهجه اصفهانی علاقه‌مند شده و جذب صدا و بیان زیبای او می‌شدند.

نقشی درام برای گوشزد به مسئولان 

شخصیت اجتماهی ارحام یکی از ویژگی‌های برجسته او بود که همه نزدیکانش و کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند به آن اشاره می‌کنند. مقبولیت اجتماعی و احترام متقابلی که میان او و مردم برقرار بود از نکات برجسته شخصیت اوست؛ مردی که در اکثر تئاترها نقش نوکر را بازی می‌کرد، اما در بیرون همه او را به چشم یک فرد امین و فروتن می‌نگریستند. طنزی که از دل ارحام برمی‌خاست بر دل مردم می‌نشست، چراکه سخن از دل می‌زد. کنایه‌های منعکس‌کننده مشکلات شهر، بداهه‌ای درمورد اوضاع زمان، صحبتی در مورد وضعیت اجتماعی و سخنانی که از همنشینی با مردم بیرون می‌آمد و این دیالوگ‌ها بود که مردم را در تماشای تئاتر ارحام‌صدر به‌سوی خود می‌کشاند. او نقش درام بازی نمی‌کرد اما اگر هم لباس درام بر تن می‌کرد برای رساندن صدای مردم به گوش مسئولان مربوطه بود. 

هنری بی‌کران 

شکرپاره اصفهان، در ۴۷سال فعالیت تئاتری خود در ۱۷۶نمایش و چند فیلم سینمایی ازجمله «شب‌نشینی در جهنم»، «یک اصفهانی در نیویورک»، «‌جعفرخان از فرنگ برگشته» به کارگردانی علی حاتمی، فیلم «نصف جهان» اثر مرتضی عاملی، سال۸۳ در مستند «شکرپاره» و سال۸۴ در فیلم ویدئویی «درسا» از محسن دامادی به ایفای نقش پرداخت.

خلئی جاودان 

حسن علیرضایی که با نقش میرزا رضا کرمانی در سریال بانوی عمارت به شهرت رسید، از شاگردان او است. ساخت مهمانسرای عباسی ازسوی بیمه ایران در زمانی که صدر، مدیرعامل بیمه ایران در استان اصفهان بود، محقق شد. رضا ارحام‌صدر به‌دلیل کهولت سن در ۲۴آذرماه ۱۳۸۷ در ۸۵سالگی در منزلش از دنیا رفت و پیکر وی در قطعه نام‌آوران باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد. مراسم تشییع او اما در میان انبوهی از جمعیت و باشکوه هرچه تمام‌تر برگزار شد و برای همیشه خلأ فقدان طنازِ نصف جهان برجای ماند؛ خلئی که پس از گذشت سال‌ها همچنان پر نشده و هیچ نمایشی جای خالی تئاترها و شوخی‌های دلنشین او را پر نکرده است. سال‌هاست که تئاتر کمدی از رونق افتاده و نمایش‌هایی هم که در این ژانر به اجرا درآمده‌اند اغلب رو به ابتذال رفته و درون‌مایه پرمغزی در قالب طنز بیان شود، نداشته‌اند. در سال‌های اخیر، عرصه نمایش کمدی در گردابی فاقد از نمایشنامه‌هایی با طنز فاخر، بیان مناسب یا اجرای درست، دست و پا می‌‎زند. مهم‌ترین مشکلات در عرصه تئاتر در زمان کنونی حتی در سطح کشور، فقدان نمایشنامه‌های مناسب است؛ موضوعی که به کار اساسی و زیربنایی نیاز دارد. بنیان‌گذار مکتب کمدی انتقادی که بعدها به مکتب تئاتر اصفهان مشهور شد، موسس گروه هنری ارحام‌صدر در سال۱۳۴۳ نیز بوده است. نمایش «جادوی شهرزاد» نوشته شهناز روستایی و کارگردانی احمد دهقان، روز پنجشنبه ۱۳اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج به اجرا درآمد و به این استاد تقدیم شد. در خلاصه این نمایش آمده است: «هزار شب از ورود شهرزاد به کاخ ملک گذشت و ماجرا رسید به شب هزار یکم...»