آگاه: او که مدتی نمایندگی امام(ره) در امور حج و سالها نمایندگی ایشان و امامت جمعه شهرستان خمین را برعهده داشت، یکی از افراد مورداعتماد و وثوق بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران محسوب میشد. متن زیر مصاحبهای است که در بهار سال۱۳۹۰ در مسجد احمدیه نارمک تهران که پایگاه اصلی مرحوم جلالی خمینی بود صورت گرفت. طبیعتا شناخت امامخمینی(ره) از زبان کسی که از ابتدای نهضت مردم ایران پابهپای ایشان حرکت کرده است حلاوت و شیرینی دیگری دارد. روحش شاد
بهعنوان شخصی که سالها در کنار امام(ره) بودهاید و از شاگردان و همراهان ایشان محسوب میشدید، این شخصیت بزرگ و کمنظیر را چگونه تحلیل میکنید.
بهعنوان کسی که سالها در محضر امام(ره) تلمذ کرده و از کودکی ایشان را درک کردم، آنچه از شخصیت ایشان متوجه شدم این بود که امام یک انسان ممتاز و استثنائی در عرصه عمل، علم، زهد، فهم و زیرکی محسوب میشد. ۱۴۰۰سال اسلام غریب بود؛ این عنایت خدا بود بر یک نفر که بعد از ۱۴۰۰سال غربت اسلام، بیاید و یک چنین کاری را انجام دهد و حکومتی بر مبنای ولایت فقیه بهنام جمهوری اسلامی تشکیل دهد که مظهرش ولایت و قانون اساسیاش قرآن باشد. بسیاری از علمای قدیم آمدند و بحثهایی راجع به ولایت و حکومت اسلامی کردند مثل سیدجمالالدین اسدآبادی، شیخ انصاری و... اما آن کسی که بیاید و این مقوله را به منصه ظهور رساند، کسی جز امامخمینی(ره) نبود. بحمدالله این عنایت خدا بر این انسان الهی بود که برای رضای خدا و به شیوه جدش حسینبنعلی(ع) قیام کرد.
درمورد ریشه اصلی جاذبه امام(ره) و بسیج کردن تودههای مردمی باید تصریح کنم که به معنای واقعی ریشه جاذبه امام(ره) اولا و بالذات به پایبندی ایشان به اصول اسلام اصیل بازمیگردد که در همه ابعاد وجودی ایشان آشکار بود و دیگر اینکه حامی و طرفدار واقعی مردم خصوصا قشر مستضعف و محروم بودند. همین مؤلفهها به عنوان عوامل جذب مردم موجبات دفع برخی از افراد نااهل را هم فراهم آورد.
بهطورمثال درمورد پایبندی امام(ره) به اسلام واقعی بنده این را باجرأت میگویم که ما چندین سال در خدمت امام بودیم و در درس ایشان شرکت میکردیم. یکبار من ندیدیم که غیبت کنند و اگر کسی هم پیش ایشان غیبت میکردند، بلافاصله تذکر میدادند.
یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد امام توجه به مردم بود بهطوری که ما در اکثر برههها ما شاهد این مسئله بودیم. درواقع دو مؤلفهای که امام(ره) را پیروز کرد، اول عنایت و فضل خداوند بود و آن ذاتیاتی که خود این مرد داشت و دوم پشتیبانی مردم بود.
شخصیت و عملکرد امام(ره) به گونهای بود که در طول مسیر حرکتشان در سال۴۱ به بعد تا آخر عمرشان افرادی جذب یا دفع میشدند. چرا بهمرور زمان برخی از امام(ره) فاصله گرفتند؟
علتش این است که امام(ره) یک مؤمن واقعی، یک انسان ولایی و طرفدار محرومان بود. تمام توجهش به خدا بود و دلش میخواست اسلام پیش برود و مردم به سعادت دست یابند. این جاذبه امام(ره) بود. افرادی که این فکر و عقیده را داشتند آمدند و ماندند. آنهایی که اسلام میخواستند آن هم اسلام ناب و نه اسلام آمریکایی، اینها گرد امام(ره) جمع شدند؛ البته عدهای دیگر هم اسلام و حکومت اسلامی و مستضعفین را نمیخواستند و بهدنبال چپاول بودند که این جماعت بهتدریج از دور امام(ره) پراکنده شدند.
نکته مهم دیگری هم که در جذب و دفع افراد، سیاست استکبارستیزانه امام(ره) بود. امامخمینی(ره) از اول تا روزهای آخر عمرشان از مشی استکبارستیزانهشان کوچکترین عدولی نداشتند و همین باعث شد تا برخی از افرادی که تاب و تحمل این قضیه را نداشتند بهتدریج با ایشان زاویه پیدا کنند. در اینجا لازم میدانم این نکته را هم اشاره کنم که به عقیده من، درحالحاضر تنها کسی که به بهترین وجه راه و خط امام(ره) را دنبال میکند حقیقتا رهبر معظم انقلاب است. خط رهبری را صددرصد همان خط امام خصوصا در مقولات ذکرشده یعنی پایبندی به اسلام ناب، طرفداری از مردم و استکبارستیزی میدانم.
اگر بخواهیم جداشدگان از راه امام(ره) را تبارشناسی کنیم این افراد و گروهها از کدام طیفها بودند و عقبه فکری و نظری ایشان چه بود؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، شاخصههای خط امام(ره) به گونهای بود که عدهای بهتدریج از آن دور و تاب ادامه دادن نداشتند. اما در ریشهشناسی جدا شدن از خط امام(ره) باید دو علت دیگر را هم لحاظ کرد که به کسانی برمیگردد که بعد از انقلاب از مسیر رهبری فاصله گرفتند و آن اینکه همه کارهای امام(ره) برای خدا بود و هیچ توقعی هم نداشت. میگفت به من بگویید خدمتگزار به مراتب بیشتر خوشحال میشوم تا به من بگویید رهبر. در همین اوضاع و احوال یک عدهای هم آمدند که فکر میکردند به مقامی میرسند. یک نفری در قم که از شاگردهای امام(ره) هم بود میگفت من عاشق امام هستم. مرحوم اشراقی به ما میگفت که حواستان جمع باشد این حقه است. آدم فاضل و باسوادی بود ولی مدتی بعد از پیروزی انقلاب طوری شد که کاملا از مواضع قبلیاش برگشت. حالا چه انتظاری داشت؟ اینکه قاضی یا امام جمعه و... بشود ولی نشد. آخر کار به جایی رسید که رفت عراق همگام با صدام؛ همینی که میگفت بدون عشق امام(ره) خوابم نمیبرد در رادیو و تلویزیون عراق شدیدترین توهینها را به امام(ره) میکرد.
نمونه دیگر اینکه آن موقع که در زندان ساواک بودم، یک شب دیدم که سرباز در سلول را باز کرد و یک نفر را به داخل هل داد و انداخت کنار ما. باتوجهبه اینکه زندان تاریک بود پرسیدم که کیست؟ وقتی خودش را معرفی کرد فهمیدم یکی از علمایی است که بعد از مرحوم فلسفی از منبریهای خوب و مسلط تهران محسوب میشد که علیه نظام حاکم هم سخنرانیهای بسیاری صورت داده بود. در زندان ساواک هم چنان شجاعانه با ماموران ساواک ستیز و مقابله میکرد که همه را تحتتاثیر قرار داده بود. اینچنین آدمی بعد از انقلاب نمیدانم چه انتظاری داشت که بهطور کامل از مواضع انقلابیاش برگشت و خدا به او رحم کرد که از دنیا رفت.
از آن طرف، افراد بسیاری بودند که در طول زندگیشان جذب شخصیت امام(ره) شدند؛ مرحوم طیب حاجرضایی از آن جمله بود. بعد از انقلاب هم افرادی هستند که از این جهت آمدند در راه انقلاب، افرادی که حتی در ابتدا اهل نماز هم نبودند، اما واقعا خط امام را ادامه دادند.
در عرصه سیاسی کشور برخی مدعی هستند که خط امام(ره) را باید از رفتار و اندیشههای آنها جستجو کرد؛ درحالیکه هر کدام هم مرام و مسلک خودشان را دارند. چه شاخصهایی برای شناخت صحیح راه امام خمینی(ره) وجود دارد؟
به نظر من، خط اصیل امام همان اسلام ناب محمدی است که رهبر انقلاب هم مکررا از آن یاد کردند و نیز طرفداری از مستضفین. انسان نباید خودش را به جهالت بیندازد، مگر اینکه دنبال پست و مقام باشد. کسانی که چنین ادعاهایی دارند یا خط امام(ره) را نفهمیدند یا واقعا خودشان را به نادانی میزنند و میخواهند به نفع دیگری برسند و از نظرهای دیگری استفاده کنند.
خط امام(ره) خطی است که طرفداری از اسلام، طرفداری از محرومان، مردم و مبارزه با استکبار از مشخصههای بارز آن است. این خط امام است.
مجددا تاکید میکنم که درحالحاضر بهترین تفسیر از خط اصیل امامخمینی(ره) همین خطی است که شخص رهبر انقلاب اسلامی پیش گرفتهاند و به بهترین نحو در حال پیمودن آناند. استکبار باور نمیکرد این انقلاب به این نقطه برسد و تصورش این بود که بعد از رحلت امام(ره) دیگر کار نظام تمام است. الان بیش از دو دهه از ارتحال امام(ره) گذشته و روزبهروز انقلاب قویتر و بهتر در عرصه بینالملل عمل میکند. این نشان از آن است که خط اصیل امام ادامه یافته است.
در همان روزهای مبارزه کسانی بودند که تاب همراهی با حرکت امام را نداشتند. بنده وقتی از زندان آزاد شده بودم، بعضی از مدرسین و روحانیون آمده بودند منزل ما و میگفتند آقای جلالی شما میخواهید چه بکنید؟ یعنی روزی میشود شاه در این مملکت نباشد؟ باورشان نمیشد. به من میگفتند شما چگونه میخواهید مبارزه کنید؟ با چه چیزی؟ امام تنهاست نه پول دارد نه لشکر دارد؛ این مرد چگونه میخواهد مبارزه کند؟
روش سیدجمالالدین اسدآبادی این بود که به کاخها برود و با سلاطین صحبت کند، بلکه اینها را برگرداند اما نشد و آخر هم او را کشتند. امام(ره) روشش این بود که مردم را باید روشن کرد؛ یعنی حقیقت و واقعیت را به مردم گفت؛ نتیجه هم گرفت، نهتنها ما نتیجه گرفتیم، بلکه دنیا نتیجه گرفت. خیلیها شیوه امام(ره) را پیش گرفتند.
یک روزی ما به همراه چند نفر از دوستان خدمت امام(ره) بودیم. امام(ره) یک نگاهی به همه کرد و فرمود امامحسین(ع) در کربلا فرمودند من اصحابی بالاتر از اصحابم در تاریخ نیافتم ولی من باید بگویم که من ملتی بهتر از ملت ایران در تاریخ ندیده بودم.
در زمان تبعید امام به ترکیه، حاج احمدآقا نامهای به ایشان راجع به خانوادهاش و نیز وفاداری ملت ایران نوشت. امام(ره) در جواب نامه پس از احوالپرسی از خانواده نوشت: «جانم فدای ملت ایران.»