آگاه: اما نکته مهم این است که پدیدار شدن این دوقطبیها علیرغم اینکه میتواند شور و شعف انتخاباتی را بین مردم بالا ببرد و مشارکت بالایی را رقم بزند؛ ولی از سوی دیگر میتواند پیامدهایی را برای کشور بهخصوص در بعد امنیت ملی ایجاد کند و تبعات داخلی و بینالمللی را در پی داشته باشد. در بعد داخلی این امر با تخریبها و افشاگریهایی که توسط کاندیداها صورت میگیرد میتواند باعث یاس و ناامیدی مردم از مسئولان و کلیت شاکله نظام شود و در بعد بینالمللی نیز میتواند تعاملات سیاسی کشور را در دوران پس از انتخابات با سایر کشورها تضعیف کند. در مجموع میتوان گفت اینگونه دوقطبیسازیها و عدم رعایت اخلاق انتخاباتی بهواسطه تبعات امنیتی که برای مردم و کشور دارد اصلا بهصلاح نیست و کاندیداها بهجد باید از این امر خودداری کنند. بهدلیل اهمیت این موضوع گفتوگوی کوتاهی کردیم با دکتر محمد جلیلی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی تا به آسیبشناسی تبلیغات انتخاباتی بپردازیم و ابعاد مختلف چرایی اجتناب از عدم ایجاد دوقطبی در کشور و لزوم رعایت اخلاق و عدم افشاگری کاندیداها در انتخابات را به بحث بگذاریم.
مقصود از سواد رسانهای چیست و چه تاثیری بر نوع و شکل رأیدهی مردم در انتخابات دارد؟
هر کسی اگر اندکی با فضای رسانهای ایران آشنا باشد، میداند که بهخصوص از دهه۹۰ شمسی، رسانه و تبادلات دادهها اهمیت ویژهای یافته است. اگر کسی سواد و آگاهی رسانهای، یعنی درک دقیق از ذهنیتپردازیهایی که در فضای مجازی اتفاق میافتد، نداشته باشد، قطعا تصورش از واقعیت دقیق نیست. رسانهها متکفل پرداخت به این مسئله هستند که ذهنیت، گرایش و تمایلات افراد را جهتدهی کنند، یعنی هر رسانهای با هر منبعی، یکسری اهدافی را پیگیری میکند و برای جلب آرا یا انگارهسازی نسبتبه افراد حاضر در انتخابات، ایجاد ابهام و تردید یا ایجاد میل و رغبت میکند. در موضوع انتخابات نیز، ایجاد انگیزه و انگارهپردازیها، شاید دستورالعمل اصلی پروتکلهای رسانهای باشد؛ بهطور مثال، صدای تحریم انتخابات یکصدایی است که بهخصوص در چند سال اخیر به فضای رسانهای اضافه شده و تلاش دارد که نشان دهد از طریق صندوق رأی، امکان تغییر در فضای کشور وجود ندارد. این در حالی است که واقعیات ملموس سیاسی و اجتماعی چیز دیگری را نشان داده و این انگارهسازی بیشتر دستپخت رسانههاست. لذا سواد رسانهای دقیقا در اینجا موضوعیت پیدا میکند، چراکه مسئله استفاده کردن از شبکههای اجتماعی دقیقا از سال۹۰ در ایران اوج گرفته است و پیش از این در دوران فیسبوک و وبلاگها ما شاهد این پدیده یا پدیدارها نبودیم.
همچنین تحلیل رفتار کاندیداها و اینکه سبد رأی خود را چطور پیدا کرده و چه مسائلی را پیگیری کنند، منوط به این است که نگاهشان نسبت به فضای انتخابات چگونه است و این برمیگردد به اینکه در فضای رسانهای چه اتفاقی افتاده است. لذا از این منظر مسئله فریب یا خطای رسانهای مطرح شده و یک کاندیدا میتواند با نوع بازنمایی سبد رأی خود، گرایش افراد را تحت تاثیر قرار داده و در اقبال به خود و اعراض از دیگر کاندیداها، تاثیرگذار باشد.
پیامدهای دوقطبی شدن انتخابات بر منافع، امنیت و مصالح ملی چیست و چه تاثیری بر نوع انتخاب مردم دارد؟
دوقطبی زمانی به وجود میآید که جناح میاندار میان دو تفکر وجود نداشته باشد و آن دو تفکر، هیچ راه مماشات و کنار هم آمیختنی با یکدیگر نداشته باشند و کسانی نیستند که بتوانند هر دو سوی جریان را نمایندگی کنند و در موضوعات دوقطبیساز، خط میانه را نشان دهند. دوقطبی سیاسی زمانی شکل میگیرد که گفتمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو نامزد در برابر یکدیگر قرار بگیرد.
دوقطبی شدن فضای انتخابات، یک پیامد مثبت دارد و یک پیامد منفی. پیامد مطلوب آن برای حاکمیت آن است که مشارکت را بالا میبرد و افراد انگیزه بیشتری برای شرکت در انتخابات پیدا میکنند و کاندیدای انتخابشده، با رأی بالاتری انتخاب میشود. اما این یک پیامد منفی برای حاکمیت و جامعه نیز خواهد داشت. پیامدهای منفی آن برای حاکمیت این است که ممکن است طرف بازنده شکست را نپذیرفته و ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کند. چراکه در صورت دوقطبی شدن، معمولا اختلاف رأی طرفین کم بوده و معادلات را پیچیده میکند. این اختلاف کم رأی، میتواند برای طرف شکستخورده وسوسهبرانگیز بوده تا بهواسطه آن ایجاد اردوکشی خیابانی کرده و به واسطه این التهابات، بیاعتمادی به صندوق رأی شکل میگیرد. پیامد اجتماعی آن هم دور شدن دو گفتمان بوده و منجر به این میشود که مردم حاضر در دو سر طیف، راه تعامل و گفتوگو را با یکدیگر نیابند و بدین واسطه، وفاق و وحدت اجتماعی از بین برود.
یکی از کارهای نامزدها در زمان انتخابات دادن وعدههای انتخاباتی است که به واسطه آن سطح انتظارات مردم از رییسجمهوری بالا میرود و گاه پس از آنکه نامزدها بر سر کار میآیند، توانایی محقق کردن این وعدهها را ندارند. به نظر شما پیامدهای بالا بردن سطح انتظارات مردم ازسوی کاندیداها چیست؟
روندهای اخیر و تجربههای سالهای گذشته کمک کرده است که مردم واقعبینانهتر مسائل سیاسی را دنبال کنند و به این واسطه که واقعیتهای صحنه سیاسی برای مردم ملموستر شده است، مردم به این درک رسیدهاند که مسائل اقتصادی، مسائل یکشبه نیستند و سالها زمان نیاز است که مسائلش حل شود و همچنین بسیاری از پدیدارهای فرهنگی و اجتماعی در یکی دو سال قابل حل نیست و بایستههای حقوقی، جریانشناسی فکری و عقبه تاریخی دارد. لذا جامعه دریافته است که مسائل تکساحتی نیست و میبایست به صورت پیچیده به آن نگاه شود.
اما این واقعیت نیز وجود دارد که ناامیدی و یأس عمومی، از پیامدهای وعدههای عملنشده دولتهای گذشته است و این در حضور مردم در پای صندوقهای رأی نیز تاثیر میگذارد. همچنین افسردگی ناشی از برخورد با دیوار سخت حقیقت نیز از دیگر پیامدهاست، چراکه هم مخالفان حاکمیت میفهمند که براندازی یک حکومت به این راحتی نیست و هم موافقان حاکمیت به این درک میرسند که نباید تصوری فضایی از حاکمیت مستقر داشت.
پیامدهای تخریب کاندیداها و اعضای ستادهایشان علیه یکدیگر، بر تصویر مردم از حاکمیت و کارگزاران آن چیست؟ همچنین چه تاثیری بر مناسبات بینالمللی کشور میگذارد؟
شور انتخاباتی و دوقطبی که در انتخابات شکل میگیرد، علیرغم اینکه نشانه پویایی سیاسی در آن حاکمیت است، پیامدهایی را هم به دنبال دارد. وقتی طرفین علیه یکدیگر به افشاگری میپردازند، در فضای اجتماعی ناامیدی نسبتبه جناحین سیاسی شکل میگیرد. لذا اینطور به نظر میرسد که طرفین در تئوری و عمل با هم متضاد هستند، درحالیکه لزوما کسی که خوب حرف میزند، خوب عمل نمیکند. این هم منجر به شکلگیری یک فضای یأسآلود و تشنجآفرین در جامعه شده و هم منجر به بیاعتمادی به کارگزاران و افراد سیستم میشود و کلیت نظام را زیر سوال میبرد. لذا اینطور در اذهان عمومی شکل میگیرد که سیستم قابل اعتماد نیست و وقتی بهطور مثال موضوع فسادی مطرح میشود، خروجی آن این نمیشود که آقای فلانی فاسد است، بلکه کلیت سیستم متهم به فساد میشود.
در فضای بینالمللی هم اصل جدی بودن نزاعهای سیاسی و مبارزات انتخاباتی نشاندهنده پویایی سیستم است، اما افشاگریهایی که این بین صورت میگیرد، موجب تخریب وجهه بینالمللی شده و کشور را در تصمیمات و رویکردهای سیاست منطقهای و جهانی و پروتکلهای حقوقی که در سازمان ملل پیگیری میشود، دچار ضعف میکند. وقتی دولتهای دیگر بفهمند که رییسجمهوری مستقر نصف آرای مردم را داشته و نصف دیگر آن کشور کاملا با او مخالف هستند، در تصمیمگیریهایشان نسبتبه آن کشور و عقد توافقنامهها ممکن است محتاطانهتر عمل کنند.