آگاه: نجفی که در بین تالیفاتش کتاب ارزشمند «ساحت معنوی هویت ملی ایرانیان» را به رشته تحریر درآورده است و به عنوان یکی از سرآمدان حوزه مطالعات هویتی ایرانیان در تعریف هویت ملی تصریح میکند: «هویت به مثابه عنصر راه برنده یک ملت در طول تاریخ است. عنصری که با جان آن ملت عجین و انیس شده است و بسیار سخت میتوان این عنصر را از آن ملت جدا کرد. به این ترتیب، اساسا نمیشود به مباحث اجتماعی یک ملت پرداخت ولی به چنین عنصری توجه نکرد. این طور نیست که هر کشوری لزوما ملت داشته باشد؛ ولی آن چیزی که یک جامعه یا بخشی از مردم را به ملت تبدیل میکند، داشتن هویت است. حال سوال این جاست که هویت، علت است و سبب ملت سازی میشود، پس خود معلول چه میتواند باشد؟ به عبارت دیگر چه عامل یا عواملی هستند که هویت را شکل میدهند یا قوام میبخشند؟ در ادامه به این سئوال مهم بیشتر خواهیم پرداخت.»
در بیان علت و عوامل مقوم و سازنده هویت تصریح میکند: «اندیشمندان مختلفی درباره هویت، بهویژه در باب هویت ملی ایرانیان نظریهپردازی کردهاند. بعضی از موزاییکی بودن هویت ایرانیان صحبت میکنند و بعضی دیگر این هویت را چندگانه و فاقد یک وحدت رویه دانستهاند. برخی نیز اساس هویت ایرانیان را به طور خاص در ایران باستان جست وجو میکنند.
از دید نگارنده، اولا ایران از هویت برخوردار است. ثانیا این هویت، یک هسته و یک لایه پیرامونی دارد؛ هسته مربوط، خود سه لایه دارد که عمیقترین، جدیترین و راه برنده ترین لایه آن، عنصر شیعی ایرانیان است. لایه بعدی از این حیث، عنصر ایرانی این ملت است که از اتفاق با مولفه شیعی قرابتهای جدی دارد؛ و لایه سوم، مربوط به ایران باستان است. هر کدام از این لایههای هویتی، ظهور و بروز خاص خودشان را هم دارند. مثلا عنصر شیعی خود را در قالب توجه فراوان مردم ایران به عدالت علوی، ظلمستیزی حسینی و الگوگیری از قیام عاشورا، شوق به حرم رضوی، و به طور کلی محبت اهلبیت(ع) و نیز عنایت به کتب مفاتیح الجنان و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و... نشان میدهد. نماد لایه دوم، توجه و علاقه به دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی و غزلیات مولوی و تاثیرپذیری از آنهاست. لایه سوم نیز به شکل برگزاری رسوماتی مثل عید نوروز، آیینهایی همانند چهارشنبهسوری و سیزده به در، و به طور کلی علاقهای نسبی به پادشاهان دوران هخامنشی، خود را به ظهور و بروز رسانده است. گرچه این ظهور و بروزها، هم از حیث کیفی و هم از حیث کمی و وسعت، از دولایه قبلی راه برندگی کمتری برای ایران اسلامی داشته است.»
اما دکتر نجفی با بیان این سوال که لایه پیرامونی هویت ایرانیان چگونه محقق شده است؟ این پاسخ را مطرح میکند: «لایه پیرامونی فعلی ایران اسلامی، متأثر از غرب است با این حال، علوم غربی، فرهنگ غربی و نیز سبک زندگی غربی، در عین ورودشان به فرهنگ و جامعه ایرانی، به ذات هویتی این جامعه راه پیدا نکردهاند. این یعنی، جامعه ما غربی نشده و شیعه مانده است. گرچه ظواهر و عناصر پیرامونی غربی زیادی را داراست. سئوال دیگر این است که با توجه به رصد و مشاهده جامعه ایران، با چه ملاکی، ورود یک فرهنگ غیر به ذات هویتی جامعه را مجاز یا غیرمجاز میشماریم؟ یعنی بهطور خاص در این بحث، چه اتفاقی اگر رخ دهد ورود فرهنگ غربی به ذات هویتی خودمان را میپذیریم. برای پاسخ به این سوال، لااقل به طور تلویحی و ضمنی، باید نظریه انقلاب اسلامی را نیز بررسی کرد.» اینجاست که دکتر موسی نجفی با اشاره ضمنی به نظریه خود یعنی تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان انقلاب اسلامی را رویه تکاملیافته هویت شیعی ایرانیان تصریح میکند: «بیداری اسلامی از قرن ۱۲هجری در مناطق اسلامی آغاز شده، و در سیری تکاملی، چهار موج را پشت سر گذاشته است. این بیداری، به هویت تاریخی ایرانیان ضمیمه شده است. افول پس از شکوه دوران صفویه در ایران و رخوت به وجود آمده در ممالک اسلامی طی یکی دو قرن، که منافی با روح قرآن و دین و حاصل هجمههای سخت و نرم و پروژهسازی غرب برای شرق است. آرام آرام سبب شد نوعی بیداری در جهان اسلام شکل بگیرد.
موج اول، ناظر به شمال آفریقا و کشور مصر است که در ادامه به جنگهای ایران و روس میرسد. پرسش از علل شکست در برابر روسیه، آن هم در دوران قاجاریه که حکام ایران، فرهیختگی و ریشه فرهنگی- تاریخی خاصی ندارند، خود از نقاط عطف تاریخ معاصر ما به حساب میآید. اصولا ما چرا شکست خوردیم؟ چون ظرفیتهای بومی و هویتیمان آشکار و آزاد نشده بود؛ یا چون از غرب الگو نگرفته و مثل آنها نشده بودیم؟ بدین شکل بود که دوگانه عقلانیت شیعی و عقلانیت مدرن پدید آمد.
موج دوم، ناظر به مواجهه اقتصادی با غرب و استعمار است. جدیترین واقعه مرتبط با این موج، فتوای تحریم تنباکوست که هم استبدادستیز است و هم ضد استعمار. تحریم کالاهای خارجی و تشویق به تولید و مصرف کالاهای داخلی هم از دیگر وقایع این دوره است. استعمار در ایران، بعد از این واقعه مجبور میشود جریان عقلانیت شیعی را وارد معادلات خود کند. در واقع عنصری که قدرت دوهزار ساله تاریخ ایران (شاهنشاهی) را تضعیف کرد، عنصر ولایت بود و نه دموکراسی غربی. هویت شیعی ایرانی با عنصر ولایت، تاریخ ایران را به پیش برد.
موج سوم معطوف به عرصه سیاست است. نهضت مشروطه، تلاشی است در جهت نظامسازی که از دل جریان عقلانیت شیعی و البته با همراهی آزادی خواهان صورت میپذیرد. اگرچه این تلاش ناقص ماند؛ تاریخ ایران شیعی معاصر را به پیش برد. پس از اختلافات درون جریان عقلانیت شیعی و به حاشیه رفتن این جریان، عقلانیت مدرن، میداندار ماجرا میشود و امتداد این میدانداری به حاکمیت یکی از مستبدترین شاهان ایران یعنی رضا شاه میانجامد. طرح مسئله نظری - فکری دوران مشروطه، در ابتدا به خوبی شکل گرفت؛ ولی در ادامه، شأن و منزلت خود را در کشاکش نزاعهای سیاسی از دست داد که اگرچنین نمیشد، تاریخ ما به یمن هویت راه برندهاش، پیوستگی خود را بهتر حفظ میکرد.
شکلگیری دوران پهلوی در تاریخ معاصر، هم زمان است با شکلگیری موج فرهنگی ایران شیعی. فرآیند مدرنیزاسیون در ایران رسما آغاز شده بود؛ فرآیندی که بیشتر از آنکه طبیعی باشد یک پروژه بود. دین ستیزی، تاسیس دانشگاه و نهادهای مدرن، رشد فمینیسم و برخی امور دیگر، همه و همه، به نحوی بر ایران و فرهنگ ایران تحمیل شد و توسعهای بیبنیاد را رقم زد. این توسعه، حاصل روند طبیعی مدرن شدن نبود؛ نه عمیقا مدرن بود و نه طبعا بومی و شیعی و ایرانی. همین جاست که در ابتدا موج فرهنگی و سپس موج تمدنی، جوانه میزند؛ گویی باید همهجانبه بیدار شد. مسئله به نحوی نیست که بتوان هویت را فقط با مواجهه نظامی، یا اقتصادی یا حتی سیاسی، زنده و پویا نگه داشت. انقلاب اسلامی، حاصل این بیداری اخیر است؛ بیداری از جنس فرهنگ و به معنای دقیقتر، از جنس تمدن.»
اینجا نویسنده کتاب «تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی» در تبیین و تعریف این تمدنی که در بالا گفت، متذکر میشود: «البته تمدن اسلامی به معنای تمدن تکامل یافته، هنوز تحقق نیافته است؛ ولی تمدن اسلامی، دیگر ایدهای انتزاعی نیست. به تعبیر دیگر، فرهنگ اسلامی این قوت را داشته است که در برهههایی از تاریخ، ظرفیتهای تمدنی از خود بروز دهد. تمدن اسلامی قرون اولیه، اگرچه تمدنی ناقص، ولی به هر حال اسلامی است. در دوران صفویه نیز چنین اتفاقی افتاد. همین رگههای تمدنی است که به تدریج در قیام تنباکو، نهضت مشروطه و بهویژه در انقلاب اسلامی، رنگ و بوی تمدنیتری به خود میگیرد. در واقع، روح جاری در این حرکت تاریخی و تطورات هسته متکامل شونده و هویت راه برنده، از جنس ایجاب بوده است؛ گرچه به دلیل ابتلا به عالم مدرن، اقتضائات خاصی به همراه داشته و ظهور و بروز سیاسی - اجتماعی آن در نسبت با غرب معنا پیدا کرده است. همه مفاهیم متولد شده در دنیای امروز، ذاتا غربی نیستند؛ اگرچه منشا زایش و بروز و ظهور مفاهیمی مثل تجدد، تاریخ، آزادی، قانون، و ... عالم غرب بوده، ولی بسیاری از آنها در بستر انسانیت و نیز نظام اندیشهای دین، قابل شناخت و توضیح است. از همین رو است که هویت شیعی ایرانی، با قدرت هاضمهاش، به مرحله نظامسازی رسید.»
نجفی به تفسیرهای مختلفی که در مورد انقلاب ایران و ابعاد آن صورت گرفته نیز اشاره میکند و این نکته را هم تصریح میکند که هنوز برخی از جریان انقلاب اسلامی تفسیری مدرنیستی یا ژست مدرنیستی دارند: «البته بعضی، انقلاب اسلامی را یک انقلاب مدرن میدانند؛ چون اولا در عالم مدرن اتفاق افتاده است، ثانیا بعضی از شعارهایش مانند آزادی، در مقابله با دیکتاتوری و در جهت دموکراسی بوده است. ثالثا اساسا امر دیگری هم در کار نیست که بخواهد قلب تپنده یک انقلاب باشد؛ سنت که مربوط به گذشته است و کاری از او بر نمیآید.
بعضی دیگر ممکن است آن را یک انقلاب پست مدرن تلقی کنند که در واقع یک انتقاد یا اعتراض جدی به وضعیت مدرن دنیای امروز است. برخی شعارها و آرمانهای انقلاب، ممکن است به زعم برخی، متضمن مضامین پستمدرن نیز باشد؛ ولی انقلاب اسلامی، نه مدرن است و نه پست مدرن. اگر سنت را امری زنده و پویا تلقی کنیم که در هر عصری میتواند به ظهور و بروز مشخصی برسد، دیگر در این محذور نخواهیم بود که انقلاب، امری است مدرن یا پست مدرن. انقلاب برخاسته از سنت است و در عین حال خواستار تجدد و نو شدن، ولی نه تجددی از جنس مدرنیته.»
و در نهایت تفسیر دکتر نجفی از بحث تمدنی و هویت ایرانیان اینگونه است: «به مدد توضیحات اشاره شده، افق تمدنسازی انقلاب اسلامی را چنین میتوان تصویر کرد؛ هسته هویتی ایران شیعی که اکنون بارورتر از قبل شده است، این هاضمه و قابلیت را در خود دارد که پیرامون هویتی، خود را نیز بازسازی کند. پیرامونی که اکنون غربی است؛ مثل سبک زندگی، علوم انسانی، معماری و هنر، ... . اگر انقلاب اسلامی از این افق تهی شود، بیمعنا میشود و اساسا ماموریت دیگری ورای خود نمیبیند. پس تمدن نوین اسلامی، برای آینده انقلاب اسلامی، یک انتخاب از میان چند گزینه نیست؛ بلکه امتداد تاریخی آن است. مگر آن که از معنا تهی شود و در عمل دیگر انقلاب اسلامی وجود نداشته باشد.»
اما باتوجهبه اینکه موسی نجفی یکی از لایههای مهم هویت ایرانیان را هسته شیعی آن تلقی میکند در باب نسبت انقلاب اسلامی ایران و قیام عاشورا به نکته مهمی اشاره میکند: «اولین موردی که این دو واقعه را _عاشورا و انقلاب اسلامی_ را به یکدیگر مرتبط میکند خود لفظ واقعه است. من در اینجا بین واقعه و حادثه تفاوت میگذارم. وقایع مثل اتوبانهای بزرگ هستند که حوادث مثل خیابانهایی از آنها منشعب میشوند. در واقع وقایع هستند که به حوادث معنا میدهند. در واقعه عاشورا هم حوادث زیادی داریم؛ مثل اسارت اهلبیت، شهادت امام حسین(ع) و... اگر واقعه قیام امام حسین(ع) نباشد، آن حوادث معنا ندارد. پس هم انقلاب اسلامی و هم عاشورا وقایع مهمی هستند که هر دو مسیر تاریخ را عوض کردهاند.»
نجفی در توضیح حرکت امام خمینی(ره) در ابتدای نهضت و نسبت آن با ماجرای عاشورا هم میگوید: «در دوران معاصر هم، مصادف شدن حرکت انقلابی امامخمینی(ره) با سالروز عزاداری امام حسین(ع) همان حالت را پیش آورد؛ بدین معنا که امام(ره) در یکی از سخنانی که در دهه۴۰ انجام دادند، رژیم پهلوی را به بنیامیه تشبیه کردند. معمولا رهبران انقلاب هنگامی در پیشبرد اهداف انقلابیشان موفق میشوند که بتوانند نسبت میان تاریخ و سنت خود را با حرکتی که آغاز کردهاند تبیین کنند. بنابراین دلیل اینکه امام(ره) توانستند در سال۴۲ موفق به یک قیام بزرگ شوند این بود که اثبات کردند رژیم پهلوی همان بنیامیه است. این قرابت در ذهن مردم ایران بسیار اثر گذاشت. این همان استفاده از قیام عاشوراست که دشمنشناسی را در طول تاریخ جریان داده است.»
در نهایت و در جمعبندی کلی مسئله عاشورا، هویت شیعه و انقلاب اسلامی موسی نجفی متذکر میشود: «اگر عاشورا بالاترین علت و نماد هویتیابی شیعه است و انقلاب اسلامی نیز متاثر از فرهنگ و ارزشهای عاشورایی است، میتوان این نتیجه را به وضوح ادراک نمود که انقلاب اسلامی مهمترین ماهیت وجودیش هویتبخشی و هویتیابی شیعی در سطح ملی و بینالمللی و تمدنی میباشد.»
منابع:
انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی (موج چهارم بیداری اسلامی)، ناشر: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی، ناشر: آرما
بصیرت تاریخی: اصول شناخت تاریخ تحولات معاصر ایران، ناشر: آرما
انگاره تعالی؛ فرانظریه فهم تحولات ایران در تناسب با گفتمان ترقی، ناشر: آرما