آگاه: از اولین نکاتی که در سریال داریوش جلبتوجه میکند، ترکیب بازیگران آن و ارتباط محکمی است که با سریال پوست شیر دارد. پوست شیر، سریال موفقی بود که در همین پلتفرم و به کارگردانی جمشید محمودی ساخته و منتشر شد. این دو سریال، یعنی پوست شیر و داریوش شباهتهای معناداری با هم دارند. هر دو در ساخت موسیقی متن و در تبلیغات پیش از آغاز سریال از یک قطعه معروف از خوانندگان آنور آبی الهام گرفته و بهره بردهاند. ترکیب بازیگران نیز در هر دو با تغییراتی، یکسان است و در قصهپردازی نیز مواردی از جمله پرداختن به قصه یک پدر و دختر از شباهتهای آشکار این دو سریال است. بنابراین، میتوان تا حدی سریال داریوش را فارغ از عملکرد خودش و موفقیتی که در چشم مخاطب به دست میآورد، در سایه سریال محبوب پوست شیر دانست. این ایده در فضای سرگرمیهای دیجیتال ایران، ایده تازهای نیست و بهعلاوه ممکن است بهضرورت هم به موفقیت ثانویهای منتهی نشود. علاوهبرآن، این سریال با آثار قدیمیتر هادی حجازیفر نیز شباهتهای بسیاری دارد، از جمله نوع پردازش شخصیت قهرمان و نوع پرداخت قصه که در بیشتر آثار نیز با بازی خود حجازیفر در قامت قهرمان و با خصلتهایی مشترک میبینیم.
قصه داریوش
داستان سریال داریوش درباره زندگی مردی به همین نام است که بعد از ارتکاب به قتل در جریان یک سرقت، به ترکیه فرار میکند و حتی برای فوت همسرش نیز حاضر به بازگشت نمیشود. او حالا بعد از ۱۱سال با رضایتدادن ولیدم مقتول به ایران بازگشته و در موقعیتی بهطور کامل میان دردسرها و ماجراهای گذشتهاش قرار میگیرد. هادی حجازیفر در نقش داریوش، سحر دولتشاهی، ژیلا شاهی، مهرداد صدیقیان، عباس جمشیدیفر، رامین راستاد، محسن قصابیان، امیر نوروزی و رایان سرلک بازیگران این سریال هستند.
کارگردانی
داریوش در کارگردانی و در قسمت اول توانست خوب ظاهر شود. گرچه رنگ و بوی کلیشههای داستانی در آن احساس میشد اما توانست بهخوبی از پس قسمت اول برآید و مخاطب را به هفته بعد و تماشای یک ساعت بعدی از این قصه بکشاند. در قسمت دوم اما قصه دچار نوعی وارفتگی میشود و کمکم آنچه کلیشه میخوانیم خودش را نشان میدهد.
شخصیتپردازی
پیرو کارگردانی خوب در قسمت اول، پرسوناژ نیز در قسمت ابتدایی باورپذیر و جذاب است. شخصیتها را تا حد خوبی میتوان در قسمت ابتدایی شناخت، دیالوگهای خوبی اتفاق میافتد و عقبه بازیگران را بهدوراز زیادهگویی به مخاطب عرضه میکند. علاوه بر شخصیتپردازی در بازی نیز، کمتر گسستگی دیده میشود و بنابراین مخاطب همذاتپندارانه به میان قصه میرود. این روند در قسمت دوم با برخی صحنهها و دیالوگهای مصنوعی افت میکند و مخاطب را به شک میاندازد.
یکی از شاخصترین بخشهای سریال که هم در بازی و هم دیالوگ، مصنوعی از آب درآمده، گفتوگوی داریوش با شخصیتی است که مهرداد صدیقیان نقش آن را ایفا میکند. یکی از این گفتوگوها که بهطور دقیق معلوم نیست سکانسی جدی است یا طنز، جایی است که داریوش پسر را تهدید میکند که از زندگی دخترش و از خانهاش بیرون برود. در نهایت مشخص نمیشود که باید به این دیالوگ خندید یا نه و اینکه رویکرد سریال نسبت به رابطه این دو در ادامه به چه شکلی خواهد بود.
ترس مصنوعی
هادی حجازیفر به نحوی نقاط مقابل این شخصیت را در آثار قبلی بازی کرده است که از جمله آن میتوان به نقش او در سریال پوست شیر یا فیلم سینمایی آتابای اشاره کرد. او در پوست شیر، مرد و پدری را به نمایش میگذارد که شخصیتی با تمام ویژگیهای عام یک قهرمان است. از کسی ترسی ندارد و یکتنه به دل سختی میزند. در سریال داریوش اما قرار است او مردی باشد که خانوادهاش را دوست دارد و میخواهد برایشان هرکاری کند اما میترسد. او شخصیتی ترسو را به مخاطب عرضه میکند که برای حفظ جانش حاضر است همه کس و همه چیز از جمله تمام عمر خودش را صرف کند. این که مخاطب ایرانی با آن عقبه تاریخ روایی و اسطورهها نتواند با شخصیتی ترسو همذاتپنداری کرده و باورش کند یک طرف، این عامل ترس بهخوبی در رفتار و کلام شخصیتها ننشسته تا بیننده را به آنسوی ذهن شخصیت داریوش ببرد.
اعتراض داریوش به داریوش
از شاخصههای مهم سریال داریوش در تبلیغات، استفاده از آهنگ یاور همیشه مومن اثر داریوش اقبالی بود که با ایده نوستالژیک بودنش و اقبال فعلی مخاطبان به خوانندههای لسآنجلسی توانست موفق ظاهر شود. این در حالی بود که بعد از فراگیر شدن این موضوع و ویدیوهای تبلیغاتی سریال، داریوش اقبالی در حاشیه یکی از کنسرتهایش این اقدام را وقیحانه خواند و بهشدت به آن انتقاد کرد. با این حال تغییری در استفاده از این قطعه در سریال ایجاد نشد و حتی در یکی از سکانسهای سریال، بر روی سنگ قبر همسر شخصیت اصلی بخشی از متن ترانه همین آهنگ حک شده است.
جزیره نمایش خانگی
یکی از نکاتی که در شبکه نمایش خانگی با روند پیشرفت آن به شکل فزایندهای خودش را نشان میدهد، مجزا بودن این فضای رسانهای و تولیداتش از دیگر مدیومهای نمایشی در ایران است. بخشی از آن به عرضه محصولاتی برمیگردد که در سینماها امکان اکران آنها دستکم به صورت گسترده و مستمر وجود ندارد که محصولات نمایشی خارجی را در برمیگیرد اما بخش اعظم آن به تولیدات داخلی پلتفرمهای نمایش خانگی مرتبط است. ذائقهپروری در شبکههای نمایش خانگی بهطورکلی با آنچه در سینماها رخ میدهد متفاوت است. نگاه کنید به استفاده چندینباره از موسیقیهای خوانندههای آنور آبــــی به عنــــوان تـــم اصـــلی موسیقی متن سریالهای پرخرج و پرمخاطب. آنچه در این فضا به عنوان قلابی برای شکار مخاطب از آن استفاده میشود، آنهم در مقطعی که تولیدکنندگان دریافتهاند که مخاطب را نمیتوان تنها با ویترینی از بازیگران گران و چهره به این آثار جذب کرد، نهتنها ارزش افزودهای بر سرمایههای فعلی این مدیوم نمایشی نیست که صرفا عاریتی از هنرمندان دیگر در این برهه زمانی است. این ارزشهای رسانهای ممکن است در زمانی دیگر اینچنین مشتری نداشته باشند و بهکلی از رونق بیفتند.
نگاهی به نظر بینندهها:
استرس پایانبندی
شاید کمی خندهدار به نظر بیاید شاید هم عجیب اما در خواندن نظرات کاربران در فضاهایی که گفتوگویی درباره سریالهای ایرانی در شبکه نمایش خانگی شکل گرفته است، یک اضطراب مشترک دیده میشود که از آغاز هر سریال تا پایان آن ادامه دارد؛ این اضطراب را به تعبیری و به زبان ساده میتوان نگرانی از خرابکردن سریال در پرداخت و بهویژه در پایانبندی خواند. ذائقه بیننده شبکههای نمایش خانگی حالا با آنچه در ذهن سازنده این آثار است به واقع تفاوت میکند؛ بازیگران شناخته شده و لوکیشن و خانه و ماشینهای تازه و جذاب دیگر تنها شاخصههای جذب نظر مخاطبان نیست. آنها در پیگیری سریالها به دنبال کشف هوشمندی سازندگان در همه اقسام یک اثر سریالی هستند. گرچه سریال را درهرصورت تا انتها تماشا میکنند اما با نارضایتی از پای تماشای آن برمیخیزند و در بازتولید آن در فضاهای دیگر به آن معنایی متفاوت از آنچه مقصود سازنده هست، میدهند. از طرفی هم، تمامشدن چندین سریال در این فضا با پایانبندیهای غیرمعقول و غیرمنطقی که به ذائقه مخاطب خوش نیامده است، بیش از پیش به این نگرانی در ابتدای ازسرگیری تماشا و دنبال کردن یک سریال دامن زده است.