آگاه: او با تعریفکردن خاطرهای حرفهایش را اینطور شروع میکند: «سال۸۴ با درجه ستوان یکم درحالیکه در چهارراه سیروس مشغول کنترل و هدایت ترافیک بودم، زن سالمندی با عصبانیت جلوی مرا گرفت و از مزاحمت موتورسواران شکایت داشت. برایش توضیح دادم که نمیتوانیم با این تعداد موتورسوار برخورد کنیم و کاری از ما ساخته نیست اما او گفت شما بلد نیستید. پرسیدم: شما بودید چهکار میکردید؟ گفت یکی از این موتورسواران را چنان مجازات میکردم که آوازهاش در تمام شهر بپیچد. شما هم این کار را بکنید و ببینید دیگر کسی تخلف میکند؟!»
سرهنگ مؤمنی با خندهای تلخ ادامه میدهد: «از آن روز حدود ۲۰سال میگذرد و در این مدت اوضاع موتورسیکلتها سال به سال بدتر شده است. هرچند چنین باوری در برخی مردم وجود دارد که با زور میتوان این وضعیت را ساماندهی کرد ولی پلیس معتقد است این هدف تنها با فرهنگسازی ممکن است.»
معاون پلیس راهور تهران میافزاید: «اگر امروز به همان چهارراه سیروس سری بزنید، اوضاع بهمراتب از گذشته بدتر شده است و حتی میتوان گفت اگر ۲۰سال پیش این نقطه وضعیت ترافیکی نابسامانی داشت، حالا همه تهران چنین وضعیتی دارد.» البته او توضیح میدهد: «شرایطی که امروز میبینید صرفا نشاندهنده افزایش تخلفات موتورسیکلتسواران نیست و طبیعی است که با افزایش چشمگیر تعداد این وسایل نقلیه، بینظمی ترافیکی هم افزایش مییابد.»
او با یادآوری آمار چهارمیلیون و ۵۰۰هزار دستگاه موتورسیکلتی که روزانه در تهران تردد میکنند، ادامه میدهد: «تنها راه کنترل این نابسامانی ترافیکی، فرهنگسازی است. این کار اگر درصدی از راکبان را هم به استفاده از کلاه تشویق کند، یک گام به جلو است. در شرایطی که کاری برای فرهنگسازی موتورسواران نکردیم، نباید توقعی هم داشته باشیم.» او با اشاره به تصادفات مرگباری که در هفتسال خدمت خود در معاونت عملیات راهور تهران از نزدیک مشاهده کرده است، ادامه میدهد: «در بسیاری موارد موتورسواران جوانی که بهراحتی جانشان را در تصادفات از دست میدهند سرپرست یک خانواده هستند و چنین حوادثی آسیبهای زیادی را در جامعه دنبال دارد.»
میپرسم در کنار فرهنگسازی چه کاری میتوان برای کنترل شرایط فعلی انجام داد که پاسخ میدهد: «بسیاری از کارکنان ادارات و سازمانها با موتورسیکلت به محل کار خود رفتوآمد میکنند؛ بنابراین ادارات میتوانند اهرمی برای اجرای قانون باشند، طوری که بهعنوانمثال از ورود موتورسیکلتهایی که پلاک آنها خوانا نیست، جلوگیری کنند.»
او میافزاید: «کارکنان هر ادارهای در صورت تصادف خسارتی باید دو روز برای کارهای بیمه و دریافت خسارت کار خود را رها کنند. در صورت تصادف جرحی مثل شکستگی استخوان حدود ۴۵روز استراحت لازم است؛ بنابراین همکاری ادارات برای اجرای قانون به نفع خودشان است.»
او به شرکتهای تاکسی اینترنتی هم اشاره میکند که به بسیاری از پیکهای موتوری را بدون داشتن گواهینامه استخدام میکنند و ادامه میدهد: «در شرایطی که هدف شرکتها فقط کسب درآمد است و موتورسواران خود را حتی به داشتن کلاهکاسکت و گواهینامه ملزم نمیدانند، پلیس بهتنهایی نمیتواند بر اوضاع مسلط شود. همه تصور میکنند پلیس تنها مسئول نظمدادن به ترافیک است درحالیکه بسیاری نهادها و دستگاههای دیگر در این زمینه وظیفه دارند.» او ادامه میدهد: چندی پیش آشنایی با من تماس گرفت و درخواست کرد به موتورسواران سخت نگیریم؛ چون از طبقه ضعیف هستند و... اما همان شخص در کمتر از یک هفته سراسیمه تماس گرفت و درخواست کمک و مشورت کرد؛ چون یک موتورسوار در پیادهرو با همسرش تصادف کرده بود.سرهنگ مؤمنی این خاطره را بیان میکند تا بگوید: «بسیاری از موتورسوارانی که مردم هنگام اجرای قانون به آنها ترحم میکنند همانهایی هستند که فردا برای کیفقاپی، تصادف و مزاحمت از آنها شکایت خواهند کرد.»
۴۰ درصد موتورسیکلتهای کشور در تهران هستند
۲۰ درصد با نقص ترمز از معاینه فنی رد شدند
۵۰ درصد کشتهشدگان تصادفات موتوسواران هستند
۷۰ درصد موتوریها در تصادفات فوتی مقصر هستند
۴۰ درصد سهم موتورسیکلتها در تصادفات شهری