آگاه: در ماههای گذشته، عدم شفافیت منابع مالی کار دست مدیران منوتو داده بود؛ معضلی که دستاندرکاران این شبکه سلطنتطلب برای برطرف کردن آن به زمان و فکر جدید نیاز داشتند. گویی بودن در برهه زمانی حساسی که کشور ما در مقابل اقدامات تروریستی و جنایتکارانه رژیم اسراییل، ساکت نمانده و دست به تحقق وعدهاش برای دومین مرتبه زده و همراهی و همبستگی بینظیر مردم را نیز پشتوانه این ظلمستیزی کرده است، موجب شده تا شبکهای مانند منوتو احساس کند که جایش در میدان رسانهای خالی است. درنهایت با وجود تعطیلی یکباره و نیز اعلام کمبود بودجه، بار دیگر از حالت تعطیل به فعال درمیآید تا در جنگ نرم فعلی تلاشش را برای حفظ آنچه در تصور مردم ما مذموم و منفی است به کار گیرد. حالا اما به نظر میآید این شروع دوباره با طرح دقیقتری نسبتبه گذشته انجام شده است. شبکه منوتو در اطلاعیهای که در روزهای گذشته مبنیبر بازگشتش به ماهواره منتشر کرد، استمرارش در پخش برنامهها را به خرید اشتراک ازسوی ایرانیان خارج از کشور وصل کرده تا خود را بیش از پیش به بودجهای دولتی یا خصوصی بینیاز بداند و در قامت یک شبکه سراپا خصوصی به مخاطبان پیشین و تازهاش معرفی کند.
تطهیر و سفیدشویی با پول مردم
موضوع بودجه و تامین هزینه این شبکهها، شکاف اصلیای است که نگاه مردم را بهسوی حقیقت این رسانهها میکشاند. با همین زمینه، چه ایدهای بهتر از اینکه با اعلام وابستگی به پول مردم ایران، برایشان برنامه بسازند؟ از طرفی، خود را به رسانهای در خدمت و متعلق به مردم نشان داده و تلاش میکنند جایگاه بهتری بیابند و از سویی هم انگار میخواهند یکبار برای همیشه به منتقدان موضوع تامین بودجهشان پاسخی گمراهکننده دهند و با طرح بودجه مردمی از محل فروش اشتراک، برچسب وابسته نبودن به منابع مالی و سیاسی را به خود بزنند. با این حال ما میدانیم که تامینکنندههای مالی در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور دیرزمانی است که به شکست خود در مواجهه با ایران اذعان کردهاند و تنها برای لحظهای حیات بیشتر دستوپا میزنند؛ دروغهای تاریخمصرفگذشته خود را به خورد مخاطبان میدهند و تلاش میکنند در فهرست منابع اخبار باقی بمانند. حیات آنها با پربازدید شدنهای آنی و لحظهای اخبار بیپایه و اساس با کلیدواژههایی خاص و در همین سطح ادامه مییابد.
جستوجوی کارکردهای ماهواره فارسی در تاریخچه آن
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از برنامهسازان از کشور خارج شدند و در آمریکا و اروپا ساکن شدند. آغاز کار با برنامهسازی برای ایرانیان خارجنشین بود و بعد سراغ مردم داخل کشور رفتند. شروع کار با برنامههای محدودی آغاز شد، چند ساعت در روز برای انجام این کار فرصت داشتند تا برای مهاجران ایرانی حاضر در سراسر آمریکا از طریق یک تلویزیون کابلی، برنامههای سرگرمیمحور تولید کنند و نیز اخبار روز را با آنها در میان بگذارند. با پیشرفت تکنولوژیهای رسانهای و افزایش جمعیت ایرانیان حاضر در آمریکا و اروپا و نیز ایجاد نیاز در مخاطبان داخل کشور برای دسترسی به برنامههای رسانهای و نمایشی متفاوت و سرگرمکننده (براساس روند جهانی آن)، این شبکهها از تصمیمی جدی برای ساخت برنامههای جدید و پخش در قالب شبکهای ۲۴ساعته پردهبرداری کردند.
«امید ایران»، «جامجم»، «تپش»، «آیتیان» و... از اولین و معروفترین شبکههای لسآنجلسی در بستر ماهواره و در زمان خودشان بودند که بهصورت شبانهروزی در این زمینه کار میکردند. حیات اقتصادی آنها براساس موجودیت نوستالژیکی که از زمان انقلاب و سالهای پیش از آن در ذهن اقلیتی از مردم مانده بود، ادامه یافت. این برنامهها از تنوع زیادی برخوردار نبودند و بیشتر در قالب گفتوگوها، کلیپهای موسیقی و پخش فیلمفارسیهای قبل انقلابی سروصدا به پا میکردند و توجه مخاطب را بهسوی خود میکشاندند. درواقع تنها سلاح این شبکهها تطهیر دوران پهلوی و زیباسازی نوستالژی گذشته و مصرف آن تا سرحد امکان بود.
برخوردهای تعصبآمیز از نوع ممنوعیت ازسوی نهادهای ناظر داخلی و نیز نبودن آلترناتیو (جایگزین) مناسب و برنده در شبکهها و رسانههای داخلی، درنهایت موجب شد تا تصویر ماهواره در نظر بسیاری از اقشار متوسط و رو به بالای گروههای شهرنشین و حتی گروهی از روستانشینان به نحو دیگری ثبت شود و مشابه منبع بینهایتی از سرگرمی و اخباری که هیچجای دیگر تکرار نمیشود، ماندگار شود و این خود موجب برجسته شدن این رسانه در ذهن قشر قابلتوجهی از مردم شد. در واقع، عنصر تازگی در آن زمان برگ برنده این رسانهها که با نام ماهواره میشناختیمشان، شده بود. در سالهای بعد اما با بالا رفتن کیفیت برنامههای تلویزیونی در ایران و همینطور رشد سریع اینترنت، اوضاع بهطور کلی تغییر کرد و این شبکهها کمکم برگ برنده اصلی و نیز مرجعیت کاذبی را که به دست آورده بودند از دست دادند؛ رسانههای یکسویه و سنتی جایشان را به رسانههای اجتماعی داده بودند و مردم حالا خودشان میتوانستند رسانه خودشان را داشته باشند، همین امر در نهایت موجب شد تا شناخت مردم از رسانهها به نحوی زیر و رو شده و دید تازهای بیابند. حیات اقتصادی اغلب شبکههای اینچنینی با وجود رقبای حاضر داخلی و نیز شبکه جهانی وب محدود شد و درنهایت عمر بعضی از آنها برای همیشه به پایان رسید؛ برای مثال، شبکه باسابقه «جامجم» لسآنجلس با سالها فعالیت در میان ایرانیان ساکن آمریکا و تولید و پخش برنامههای سرگرمکننده و همینطور فعالیت در حوزه برپایی جشنها و کنسرتهای متنوع وقتی در معرض ورشکستگی قرار گرفت، از جامعه ایرانیان آمریکا خواست که برای باقی ماندن این شبکه در مارکت تلاش کنند و اجازه بسته شدن درهای آن را ندهند ولی درنهایت این تقاضا به نتیجه قابل انتظار منتهی نشد و آنها نیز بهناچار، در رسانه را بستند.
پوستاندازی بهناچار
در میان شبکههای بهاصطلاح سیاسی ماهوارهای، هیچ رد و نشانی از راهبرد مشخص در میان نبود، این شبکههای فارسیزبان از هر لحاظ نیاز داشتند، پوست بیندازند و حتی محل استقرار خود را به جایی بیرون از آمریکا ببرند. در ابتدا فارسیوان و سپس منوتو این وظیفه را برعهده گرفتند. شبکه منوتو و در پی آن، منوتو۲ از سال۲۰۱۰ با مدیریت کیوان عباسی روی آنتن رفت. این شبکه در ابتدا چندان اهمیتی برای اخبار سیاسی قائل نمیشد و هویت خود را با برنامههای سرگرمکنندهای نظیر «چراکه نه؟»، «بفرمایید شام» «مجله تصویری منوتو پلاس»، «دکترکپی»، «سالیتاک»، «سکو» و از همه مهمتر «آکادمی موسیقی گوگوش» تعریف میکرد. استفاده از برند خواننده لسآنجلسی موجب شد تا در همان ابتدا نگاه تعدادی از ایرانیان داخل و خارج کشور بهسمت این شبکه جلب شود و آنها موجودیتی به نام منوتو و محصولات رسانهایاش را جدی بگیرند. به واقع برنامههایی نظیر آنچه نام بردیم، امکانی بودند که صاحبان اصلی این شبکهها بتوانند بهواسطه آنها از آب گلآلود ماهی بگیرند و راه را بر تحلیلهای سیاسی و برای ایرانیان باز کنند. این رویه با صبر و حوصله جواب داد و تعدادی از مردم داخل و خارج از کشور را پای برنامه اتاق خبر منوتو که مهمترین بخش این شبکه بود نشاند.
در نهایت، این برنامههای سرگرمیمحور بودند که از اتاق خبر منوتو و فرآیندهای رسانهای جنگ نرم آن حمایت کرده و به نوعی فرآیند پوششی آن را به عهده داشتند تا از علاقهمندان برای حضور در این برنامهها استفاده کنند و اگر تمایل داشتند وارد منوتو شده و در آن برای خود جایی پیدا کنند. سازوکار منوتو برخلاف بسیاری از شبکههای فارسیزبان خارج از کشور پوششی حرفهای داشت و همین نیز موجب شده بود بسیاری از کارشناسان حوزه رسانه نسبت به فعالیتهای این شبکه حساس شوند و این سوال را مطرح کنند که چرا این شبکه با وجود امکانات خوب سختافزاری و نرمافزاری هیچ تبلیغی در برنامه پخش خود ندارد، آن هم در شرایطی که شبکههای لسآنجلسی دخل و خرجشان با هم نمیخواند و برای ادامه دادن به کمک مالی مخاطبان نیاز داشتند. سوالی که مردم را تا حدی نسبت به آنچه این شبکه به آنها ارائه میکرد، حساس کرد این بود که چرا باید این شبکه برای ملت ایران با صرف هزینههای گزاف برنامه تولید کند؟
جذب سرمایه جنگ نرم
حسن اعتمادی، یکی از بنیانگذاران شبکه منوتو و پدر رها اعتمادی، مجری و برنامهساز اصلی این شبکه در دوره اول کاری منوتو عنوان کرده بود که این شبکه بالغ بر ۲۰۰کارمند دارد و بودجه این کارها از عهده شخص برنمیآید. کیوان عباسی و رها اعتمادی برای اولینبار با اسپانسرهای شبکه منوتو در آمریکا دیدار کردند و بودجه لازم را برای راهاندازی تلویزیون به دست آوردند. اعتمادی در بخش دیگر صحبتهایش بیان میکند که کیوان عباسی بهدلیل سالها کار در تلویزیون آزادی با فضای رسانه و جذب حامی مالی آشنا بوده و همین دلیلی شده تا او بهسمت دریافت بودجه فراوان از سمت پنتاگون یا همان دولت آمریکا ترغیب شود. درواقع حامی و پشتیبان اصلی شبکه منوتو دولت آمریکا بود؛ چون امیدوار بود این شبکه بتواند با اثرگذاری در جنگ نرم میان ایران و غرب نقش ویژهای ایفا کند.
پردهای که برافتاد
مشارکت چند میلیونی مخاطبان این شبکه در زمان پخش آکادمی گوگوش، ایدهبرداری تقلیدی شبکه نمایش خانگی از برنامه بفرمایید شام و نیز ورود سبک زندگی غربی به مدل زیست ایرانی، همه و همه نشانی از این بود که اهداف شبکه مذکور درحال بار دادن است. سالهای بعد اما در میانه اتفاقات دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸، منوتو مرزها را کنار زد و آشکارا از مشی سلطنتطلبانهای که داشت، پردهبرداری کرد. حالا خبری از تاکید بر فرهنگ ایران و لزوم احترام به تفاوتهای موجود میان قشر مذهبی و غیرمذهبی کشور نبود و گردانندگان این شبکه واضحتر از آنچه فکرش را میکردیم بهسمت رادیکال شدن رفتند. با ساخت مستندهای مختلف از یکسو و تاکید بر رواج رفتارهای ضد فرهنگ و مقابله با فرهنگ ایرانی و اسلامی از سوی دیگر، اعلام کردند که در زمین کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل بازی میکنند. منوتو یکی از مهرههای تاثیرگذار غرب در جنگ نرم با ایران بود، «ایراناینترنشنال» وقتی وارد رقابت با این شبکه شد، منوتو مخاطبان هدفش را پیدا کرده بود و او میبایست روی طیف دیگری از مخاطبان سرمایهگذاری میکرد. رویکرد منوتو با ساخت برنامههای رویاپردازانه و ساخت و پخش روایات جعلی از دوره پهلوی اول و دوم بیشتر روی طیف خیالپرور شاهدوست برنامهریزی شده بود. اینترنشنال از طرفی با دست گذاشتن روی ظرفیتهای قومی و قبیلهای تمام تلاشش را برای ایجاد شکاف بیشتر میان اقوام ایرانی متمرکز کرده بود. این رویه با تولید برنامههایی نظیر «دورهمی» و «خندوانه» در صداوسیما و عرضه محصولات متفاوت فکری در قالب شبکه نمایش خانگی تا حدود زیادی مختل شد ولی تغییرات اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی و وضع نابسامان مردم در تامین معاش زندگیشان موجب شد بسیاری برای رو آوردن به منبعی غیرداخلی به سمت تماشای برنامههای مخرب این دو شبکه جلب شوند.در ادامه، وقایع سال۱۴۰۱ اوج تلاش رسانههای فارسیزبان بود؛ آنها در قالب جنگ ترکیبی هرچه داشتند رو کردند اما نتیجه اقدامات این دو شبکه برای برنامهسازانش راضیکننده نبود. با آغاز مذاکرات عادیسازی روابط میان ایران و عربستان سعودی، اسپانسر اینترنشنال تغییر کرد و اسرائیل وظیفه رسیدگی به امور را برعهده گرفت. شبکه منوتو اما پایش در تله شفاف نبودن منابع مالی و پوشش ضعیف رسانهای اتفاقات ۱۴۰۱ گیر کرد و مقبولیتش را در بین قشری از طرفدارانش از دست رفت و عاقبت چراغش در یازدهم بهمن ۱۴۰۲ و در پی عملیات طوفان الاقصی و هزینهبر بودن مواجهه با نتایج آن از طرف تامینکنندههای غربی خاموش شد. حالا صرف اعلام بازگشت این شبکه بعد از وقایع مهم و تاریخی اخیر، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد اما باید منتظر ماند و خط ادامه فعالیت این رسانه نخنماشده را تماشا کرد.