آگاه: تا پیش از خواندن کتابی که نامش را همان اول گفتم، اگر از من درباره نادر ابراهیمی میپرسیدند میگفتم او یک عاشق واقعی است. او کسی است که «یک عاشقانه آرام» را نوشته و آدمهای بسیاری را عاشق کرده است. نادر ابراهیمی برای من جملههای پر از استعاره و خیال و بویِ تازه عشق بود تا وقتی که کتاب «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» را خواندم. بعد از خواندن این کتاب تازه فهمیدم نادر ابراهیمی چقدر عشق به وطن داشته است. فهمیدم او چه جهان و چه وابستگیِ عظیمی به خاکِ عاشقخیزِ ایران داشته و ما اندر خم عاشقانههای او ماندهایم. عشق واقعی را با خواندن این کتاب او باید فهمید.
ابراهیمی در بخشی از این اثر میآورد: «به فرزندان خود، اگر به راستی خواهان خوشبختی عمیق آنها هستید و اگر میخواهید که در قلبهاشان همیشه مهری باشد، عطوفتی، صفایی، شوقی و سلامت آرامش بخشی، حب الوطن را بیاموزید...» کتاب «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ»، تجلیِ زیبایی از وطنپرستی نادر ابراهیمی است. این کتاب سفرنامه کوتاه اما پربار نادر ابراهیمی است از حضور در جبهه دفاع مقدس؛ سفرنامهای که در آن با همان بیان شاعرانهاش وجب به وجب جبهه را به تصویر کشیده است.
کتاب، شامل تعدادی از یادداشتهای نادر ابراهیمی، از سفر به جبهه جنوب، در فروردین ۱۳۶۵ است اما بخش جذاب ماجرا آنجاست که در این سفرِ کوتاه با ابراهیم حاتمیکیا، کمال تبریزی و آهنگران همسفر میشود و با حضور در خرمشهر، جزیره مجنون و... با روحیات و خواستههای رزمندگان ایرانی همراه میشود و شگفتزده و مبهوت به دنیای صمیمی و پر از صفا و اخلاص آنان قدم میگذارد. قلم نادر ابراهیمی در این کتاب هم مانند سایر آثارش پر از استعاره و خیال و ایهام و آرایه است؛ طوریکه انگار وسط تانکها و موشکها و باروتها کسی گلی کاشته باشد.
در بخش دیگری از کتاب، مناظره درونی نادر ابراهیمی با روشنفکرانی که بهخاطر جنگ وطن را ترک کردهاند، آمده است. او در این مناظره فرضی، افکار روشنفکری (شبهروشنفکری) را در مقابل آرمانهای رزمندگان، حقیر و پست میشمارد و از زبونی شبهروشنفکران شکایت میکند. او معتقد است، کسی که امروز برای وطن نجگند، هیچکجای زندگی برای هیچ چیزی نخواهد جنگید. ابراهیمی از روشنفکران میخواهد ترس را بپذیرند و قبول کنند که بهخاطر ترس رفتهاند نه بهخاطر انقلاب. حسن ختام کتاب هم اشعار و نوای آهنگران است که ابراهیمی او را سرودخوان جنگ خطاب میکند. نادر ابراهیمی در این گزارش کوتاه و سفر چندروزه، ما را با شخصیتهایی از جبهه آشنا میکند که در کمتر کتابی میتوانیم به آن دست پیدا کنیم؛ شخصیتهایی مثل عمو حسن، گلابی، باقری و... که هرکدام از آنها دنیایی پر از عشق به خدمت و عشق به رفتن هستند؛ آدمهایی که نه از اجبار، بلکه با انتخاب و اراده به خط مقدم میروند. ابراهیمی در بخشی از این سفرنامه به معنویات پشت سنگرها هم پرداخته و بسیار تکرار میکند که نوایی که اینجا بیشتر از همیشه شنیده میشد حسین حسین بود... و به راستی، اینها از آقایشان حسین علیهالسلام چه میخواهند؟
ممکن است وقتی کتاب را میخوانید با خود بگویید که چقدر ابراهیمی پراکندهگویی کرده اما باید بدانید این جزو ویژگیهای قلم اوست و در کنار این پراکندهگوییها نثری بهشدت روان دارد. اما کتاب با مرثیهای برای آنچه گذشته به پایان میرسد: «من میدانم، یک روز جنگ تمام میشود. تمامِ تمام و تو برایمان معنی خواهی کرد واژه هموطن را، همراه را همسفر را همسنگر را همدرد را همگام و همصدا را... و تمام کلمههایی را که با هم آغاز میشود. یک روز جنگ تمام میشود. یک روز...»
۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۹
حانیه اخلاقی- خبرنگار فرهنگی: تا پیش از خواندن کتاب «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» هروقت نام نادر ابراهیمی را میشنیدم یاد تک جملههای عاشقانه و رمانتیکی میافتادم که در صفحات مجازی دست به دست میشد. جملههای رمانتیکی که بیشتر برگرفته از «چهل نامه کوتاه به همسرم» بود و دلهای خشکِ آدمها را سبز میکرد.