آگاه: یکی از کلیدواژگانی که در سخنرانی معظم له مورد توجه قرار گرفت، دفاع مشروع بود، جایی که ایشان تاکید فرمودند:
«هیچکسی بر اساس هیچ قانون بینالمللی حق ندارد به ملت لبنان، به حزبالله لبنان اعتراض کند که چرا شما از غزه، از قیام مردم فلسطین حمایت کردید؛ وظیفه آنهاست، باید میکردند. این دیگر، هم حکم اسلامی است، هم قانون عقلی است، هم منطق بینالمللی و جهانی است. فلسطینیها از خاک خودشان دارند دفاع میکنند؛ دفاع آنها مشروع است، کمک به آنها هم مشروع است.»
بهراستی دفاع مشروع چه مفهومی دارد و مصادیق آن چگونه سنجیده و احصا میشود؟ فراتر از آن، قواعد و الگوهای تثبیتشده در ذیل مفهوم دفاع مشروع، چگونه با شواهد و مستندات جاری در جنگ غزه و متعلقات آن قابلتطبیق است؟ در این خصوص مواردی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
چرا دفاع مشروع ضرورت دارد؟
دفاع مشروع یکی از موضوعات مهم و چالشبرانگیز در حوزه حقوق بینالملل است. دفاع مشروع بهصورت کلی (در حقوق بینالملل عمومی) به معنای حق ذاتی دفاع فردی یا جمعی در صورت وقوع حملهای مسلحانه به یک کشور، تا زمانی است که شورای امنیت اقدامات ضروری را برای اعاده و حفظ صلح و امنیت بینالمللی اتخاذ کند. دفاع مشروع مانند یک قاعده حقوقی و نیز بهعنوان یک اصل کلی حقوقی به رسمیت شناختهشده که مورد قبول تمام نظامهای حقوقی دنیاست. پس ما با یک اصل حقوقی مواجه هستیم که به یک قاعده تبدیل شده و هیچکس نیز در اصالت آن شک و شبههای ندارد. نکته حائزاهمیت اینکه منشور سازمان ملل متحد حق دولتها را در توسل به زور محدود و جنگ را بهصورت کامل ممنوع اعلام کرده است. اما با وجود این مسئله، حق طبیعی دولتها در دفاع از خودشان تحت عنوان دفاع مشروع را بهعنوان حق ذاتی دولتها به رسمیت شناخته است. پس ما با یک حق ذاتی مواجه هستیم.
اما سوال مهمتر اینجاست که دفاع مشروع چگونه تفسیر و تصدیق میشود. به عبارتی بهتر، آیا هر کشور، بازیگر یا دولتی میتواند اقدامات تجاوزکارانه خود را در قالب دفاع مشروع توجیه کند؟ یکی از آسیبهای گذشته و جاری در نظام بینالملل، زمانی است که جریان استکبار و رژیم اشغالگر قدس، همواره درصدد تطبیق غیرقابلتوجیه جنایات خود با اصولی حقوقی مانند دفاع مشروع و حمله پیشدستانه بودهاند. چنین قاعدهای درخصوص جنگ غزه نیز صادق است. مقامات صهیونیستی، آمریکایی و اروپایی بارها از نسلکشی غزه بهمثابه حق دفاع مشروع صهیونیستها از خود یاد کرده و در مقابل، ایستادگی غیرتمندانه مقاومت لبنان، یمن، عراق و جمهوری اسلامی ایران در کنار مردم مظلوم فلسطین را نماد جنگطلبی معرفی کردهاند.
چرا طوفان الاقصی مشروع بود؟
نقطه آغاز سنجش ادعای دروغین غرب و رژیم اشغالگر قدس درخصوص مشروع بودن نسلکشی غزه، معطوف به عملیات طوفان الاقصی است. در نگاه اول، دفاع مشروع به وضعیتی گفته میشود که بر اساس آن کشوری که مورد حمله مسلحانه قرار گرفته است مجاز به دفاع از خود طبق مقررات حقوق بینالملل است. این دفاع ممکن است جنبه فردی یا دستهجمعی داشته باشد. صهیونیستها مدعی هستند نسلکشی آشکار فلسطینیان، واکنشی در برابر عملیات طوفان الاقصی بوده و آنها حق دارند به بهانه مواجهه با حماس، همه فلسطینیان را هدف قرار دهند. حال آنکه اساسا عملیات هفتم اکتبر در واکنش به جنایات اسرائیل صورت گرفت. پس بحران جاری در نوار غزه، مبدأ و نقطه آغازی به نام عملیات هفتم اکتبر نداشته و ما با حجمی از جنایات صهیونیستها در طول سالها و دهههای پس از جنگ ۱۹۶۷ (اعراب و اسرائیل) مواجه هستیم. اما تلآویو تلاش کرد پس از وقوع عملیات هفتم اکتبر خود را مظلوم جلوه دهد. آنها (صهیونیستها) از توان تبلیغاتی و رسانهای خود درخصوص این روایتگری استفاده کردند اما دنیا این روایت را نپذیرفته است. اسرائیل نمیتواند خود را قربانی عملیات هفتم اکتبر معرفی کند، زیرا قبل از آن، سالها دست به جنایت علیه فلسطینیان زده است؛ بنابراین، طوفان الاقصی، از جنس واکنش بوده، نه کنشگری اولیه و فراتر از آن، این عملیات دفاعی مشروع ازسوی فلسطینیان در واکنش به جنایات سیستماتیک و تثبیتشده رژیم اشغالگر قدس در طول سالهای تلخ پس از اشغال فلسطین بوده است. بنابراین، مبدأ منازعه و جنگی که اخیرا در منطقه شاهد آن هستیم، نه هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ میلادی، بلکه سال ۱۹۴۸میلادی (زمان اشغال فلسطین) بوده و بر همین مبنا، طوفان الاقصی خود مصداق یک دفاع مشروع در مواجهه با جنایات دشمنان صهیونیست بهشمار میآید. این قاعده درخصوص اصل و متعلقات عملیات طوفان الاقصی نیز صادق است: جایی که کشورها و بازیگران حوزه مقاومت در مواجهه با جنایات رژیم اشغالگر قدس در غزه به میدان میآیند و توان خود را صرف مواجهه با توحش دشمن صهیونیستی و آمریکا میکنند. ازاینرو کلیت ورود گروههای مقاومت در دفاع از ملت فلسطین نیز باتوجهبه ماهیت مشروع عملیات طوفان الاقصی (در قالب دفاع مشروع فلسطینیان)، کاملا توجیهپذیر بوده و به لحاظ حقوقی کمترین خدشهای بر آن متصور نیست. فراتر از آن، جنایات رژیم اشغالگر قدس در حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه در تهران، بمباران ضاحیه جنوبی و به شهادت رساندن سید مقاومت و شهید نیلفروشان، جملگی مصداق کنشگری دشمن بوده و قطعا هر کنشی نیز به لحاظ جزایی، حقوقی و میدانی واکنشی به دنبال خواهد داشت.
روایتگری معکوس غرب از دفاع مشروع
در این برهه زمانی حساس و سرنوشتساز، شاهد روایتگری عامدانه و دروغین غرب و شبکه رسانهای مرتبط با دولتهای اروپایی و آمریکا در تحریف مصادیق دفاع مشروع هستیم؛ به عنوان مثال، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، نسلکشی صهیونیستها در فلسطین را مصداق «دفاع مشروع» دانسته و شهادت مظلومانه هزاران کودک فلسطینی را در این حملات، بیاهمیت و طبیعی قلمداد کرده بود. مقامات آمریکایی نیز مدعی هستند هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که اقدامات رژیم اشغالگر قدس در نواز غزه مصداق جنایت جنگی است. شراکت مطلق آمریکا و اتحادیه اروپا در جنایات رژیم اشغالگر صهیونیستی در نوار غزه موضوعی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. بخشی از این جنایات در میدان نبرد و بخشی در روایتگری معکوس از ماهیت جنگ غزه قابل مشاهده است. البته برگزاری دادگاه لاهه درخصوص جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه، در عین اینکه منتج به مهار صهیونیستها در جنایات اخیر نشد، اما ادعای دروغین تلآویو، واشنگتن و کشورهای اروپایی درخصوص حق دفاع مشروع آنها در مواجهه با عملیات طوفان الاقصی را زیر سوال برد. روایتگری دادگاه لاهه درخصوص جنایات مسلم تلآویو در جنگ در غزه، علاوه بر تلآویو یک بازنده بزرگ دیگر نیز دارد؛ غرب! در طول یک سال سپریشده از جنگ غزه، مقامات آمریکایی و اروپایی بارها پشت تریبونهای رسمی با استناد به کلیدواژگانی مانند دفاع مشروع، شهادت هزاران زن و کودک بیگناه و مظلوم در نوار غزه را توجیه میکردند. جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا نیز علاوه بر تشویق صهیونیستها نسبت به ادامه جنگ غزه از حق ناعادلانه وتوی واشنگتن در شورای امنیت سازمان ملل متحد بابت جلوگیری از وقوع آتشبس استفاده کرد، اما روایتگری اولیه دادگاه لاهه از جنایات صهیونیستها در غزه (باوجودآنکه هنوز به مرحله تکمیلی و نهایی نرسیده است) در تعارض مطلق با روایتگری وقیحانه غرب قرار دارد. مسموع دانستن اقامه دعوی آفریقای جنوبی و کافی دانستن شواهد و مستندات موجود بابت هشدار به رژیم غاصب صهیونیستی بابت نسلکشی و از همه مهمتر، دستور دادگاه به تلآویو بابت پایاندادن به اقداماتی که مصداق نسلکشی و جنایت تلقی میشود، قطعا با اراده صاحبان و جریانات پنهان و آشکار قدرت در غرب همخوانی ندارد.
پسزدن روایتگری صهیونیستها
یکی از مهمترین موضوعاتی که در مقطع زمانی کنونی باید مدنظر قرار داد، بیداری افکار عمومی دنیا و در نتیجه، پسزدن روایتگریهای مخدوش و معکوس صهیونیستها و غرب از ماهیت جنگ غزه است. بازخوانی دههها جنایت صهیونیستها در فلسطین و آنچه در روند اشغالگری آنها رخ داده، جایی برای تردید در خصوص ماهیت واکنشی عملیات طوفان الاقصی باقی نمیگذارد. در اینجا، فلسطینیها در مقام واکنش نسبت به جنایات سیستماتیک و مستمری برآمدهاند که منجر به شهادت صدها هزار فلسطینی از نیمه قرن بیستم تاکنون شده است. فراتر از آن، کابینه بنیامین نتانیاهو بارها (قبل از وقوع عملیات طوفان الاقصی) بر اجتنابناپذیر بودن خروج حماس از غزه و تسلط صهیونیستها بر این منطقه (اشغال غزه) تاکید کرده بود. افرادی مانند بن گویر و اسموتریچ که در کابینه رژیم اشغالگر قدس حضور دارند، یک گام از این مرحله نیز فراتر گذاشته و مدعی لزوم اشغال همزمان کرانه باختری، نوار غزه و بخشهایی از خاک اردن شدند. در چنین شرایطی فلسطینیان علاوه بر حق دفاع مشروع، حق حمله پیشدستانه به رژیم اشغالگر قدس را نیز دارا هستند زیرا خطر (خطر تجاوز و اشغال) محرز و قریبالوقوع محسوب میشد.
فرسایشی شدن جنگ غزه این فرصت را پدید آورده تا افکار عمومی دنیا تمرکز بیشتری بر ماهیت منازعه سالهای گذشته و جاری در منطقه پیدا کنند مثلث آمریکا-رژیم صهیونیستی-اتحادیه اروپا در این میدان با شکستی تمامعیار مواجه شدهاند. این شکست و تباهی جریان رسانهای وابسته به غرب و رژیم صهیونیستی را شامل میشود. اخیرا در جریان اعتراضات اخیر دانشجویی در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز رسانههای غربی چنین خیزشی را مصداق عینی یهودستیزی دانسته و در مقابل، از ورود پلیس به دانشگاه و سرکوب و دستگیری دانشجویان معترض حمایت کردند. طی هفتهها و روزهای اخیر، رسانههای غربی بدون آنکه نسلکشی صهیونیستها و جنایات آن را تقبیح کنند، اقداماتی مانند شهادت شهید اسماعیل هنیه و شهید سید حسن نصرالله را مورد تحسین قرار داده و آن را مصداق دفاع مشروع تلقی کردند. اکنون رسانههای غربی بااقتدار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حماس، حزبالله لبنان، انصارالله یمن، مقاومت عراق، جهاد اسلامی و دیگر گروههای غیور تعریفشده در منظومه مقاومت روبهرو هستند. همانگونه که بارها اشاره شده، جبهه مقاومت علاوهبر مواجهه با دشمن صهیونیستی در عرصه عملیاتی و میدانی، در عرصه تبلیغاتی و رسانهای نیز با دشمن صهیونیستی و حامیان غربی آن مشغول مواجهه و نبرد است. اهمیت این نبرد، کمتر از ابعاد میدانی و نظامی جنگ غزه نیست...