آگاه: این حضور بهطور عمده هدفمند، چابک و با برنامهریزی منظم و دقیق بهمنظور برگزاری دیدارهای کاری یا ارائه تولیدات و حتی برگزاری نشستهای خبری و فرهنگی حاشیهای است و جالب اینکه این رویداد طبق روال هر ساله در تاریخی معین و در مکانی معین و با برنامههای معین برگزار میشود و البته هر سال بخشی تازه بهعنوان اتفاقات در پیش روی جهان نشر و کتاب نیز به آن افزوده میشود.طی سالهای دهه۹۰ و در اقدامی که موسسه نمایشگاههای فرهنگی و شخص سیدعباس صالحی که در آن زمان معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود انجام داد، ناشران ایرانی طی چند سال و در قالب غرفه متمرکز ایران در رویدادهای تراز اول نشر جهان حضور پیدا کردند.درباره چند و چون این حضور و آنچه بخش دولتی ساماندهنده به آن بهعنوان گزارش و نمایشی از نشر ایران سعی در ارائه آن داشت طی سالهای برگزاری این رویداد نظرات مختلفی ارائه شد. از بیبرنامه بودن برای معرفی نویسندگان و نشر ایران تا انجام برنامههای نامرتبط. از ناتوانی ناشران برای ارتباط با همکاران غیر ایران و بازارسازی برای خود تا شرکت نکردن بخش زیادی از ناشران مطرح ایران در این رویداد بهدلیل عدم کشف و استحصال منفعت از این حضور در چنین رویدادی در کوتاهمدت و بلندمدت. در مقابل بسترسازی برای حضور ناشران و اهالی رسانه و آژانسهای ادبی ایرانی در این رویداد و نیز تلاش برای مطرح کردن ادبیات معاصر ایران پس از انقلاب اسلامی و نیز دورخیز برای معرفی نویسندگان ایرانی در مجامع جهانی در زمره نظراتی بود که نتایج این رویکرد برشمرده میشد. وجه اشتراک تمام نظرات موافق و مخالف اما بر این استوار بود که تداوم حضور در این رویداد و رویدادهای مشابه برای پیدا کردن مسیری استاندارد برای حرکت در جاده جهانی نشر ایران بسیار حیاتی و مایه تبدیل آن از یک صنعت دست چندم فرهنگی و نیاز به حمایت به یک اتفاق جهانی و تاثیرگذار و البته درآمدزاست و میتواند همانند صنعت سینما دریچههایی تازه از ایران به روی جهانیان باز کند.درباره مدل حضور و انتخاب ناشران ایرانی در این غرفه ملی ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت و رویدادهایی مانند نمایشگاه بولونیا و حتی پاریس و لندن طی سالهای برپایی آن، میتوان مطالب مختلفی را در قالب گفتوگوهای مطبوعاتی و... یافت که عمده آن به اتفاق روی داده و چندوچون برنامهریزی برای آن و عدم درک صحیح موقعیت رویداد بود و صداالبته این دست نقدها جز تیره نشان دادن راه، کارکردی دیگر نداشت و راهحلی ارائه نمیداد و به اعتقاد نگارنده از اساس کشف راهحل چنان پیچیده هم نبوده است چون صورتمسئله چندان پیچیده نیست.از یک منظر، حضور در این رویدادها برای ناشران ایرانی محلی برای کشف و لمس تجربیات تازه، مولفان و ناشران و فعالان فرهنگی تازه و نیز آشنایی با مدل اندیشه و تولید محصول برای درک آن اندیشه، تولید کتاب و موضوعاتی از این دست بود؛ اتفاقی که با برنامهریزی و حضور هدفمند در این رویداد قابل احصا بوده و هست. منظور هدفمندی ترسیم هدفی ملموس در مقیاس کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت و برنامهریزی عملی برای رسیدن به آن است. با این همه، مدیریت برگزاری این رویداد در بخش دولتی به دلیل بیش از اندازه گرفتار شدن در اجرای برنامههای جاری و تبلیغاتی و نداشتن چنین استراتژیهایی، نگاهی برای حرکت دادن ناشران و فعالان فرهنگی برای ترسیم چنین رویکردی در این رویدادها نداشت و حاصل آن سردرگمی و گاهی سرگردانی حاضران ایرانی در این رویداد و عدم بهرهمندی صددرصدی از آن بود تا جایی که در چند دوره حضور نویسندگان ایرانی برگزیده جایزه ادبی جلال در این دست رویدادها، حتی برنامهای برای معرفی یا یک سخنرانی دانشگاهی یا مصاحبه مطبوعاتی یا تبلیغات برای این اتفاق هم شکل نگرفت و این درست اتفاقی بود که درباره کشورهای همسایه و رقیب ایران در این دست رویدادها درحال شکلگیری بوده و هست.از منظر دیگر، حضور ایرانیان در بازار خرید و فروش حق کپیرایت کتاب در چنین رویدادهایی به دلیل عضویت نداشتن ایران در کنوانسیونهای مربوط و اصرار به عضویت نداشتن و نیز اعتقاد نداشتن ناشران ایرانی به این موضوع معمولا کم رنگ بوده است. در چنین رویکردی شانس فروش حق رایت آثار تالیفی ایرانی نیز به تناسب کم شده و در نهایت سهم نشر ایران در بازار جهانی فروش رایت در این رویدادها کاهش مییافت. در نتیجه هزینه کرد برای چنین اتفاقی در قالب حضور در نمایشگاه نیاز به کشف و اعمال راهکارهای تازهای از جمله اعتقاد و رجوع به آژانسهای ادبی داشت که حضور آنها نیز در این رویدادها خود قصهای دراز دامن داشته و دارد و صد البته بخش سیاستگذار دولتی خود را صاحب مسئولیتی در این زمینه نمیداند. این موضوع به خودی خود امری ناپسند نیست اما سیاستگذار و جادهساز برای چنین اتفاقاتی که میتواند مسیر نشر کشور را در این طریق هموار سازد همان بخش دولتی است.همه این موارد دستمایه علت و عللی شد که بدنه مدیریت دولتی نشر به بهانههای مختلف که مهمترینش عدم تامین هزینه و احساس نیاز به حضور در این متا رویدادهای جهانی بود و البته برخی سنگاندازیهای برگزارکنندگان این رویدادها؛ راه خود را از حضور در این دست اتفاقات به رویدادهای محلی و منطقهای و کوچک تغییر دهد که بهطور مشخص درباره این رویکرد تازه و کارکرد آن و نیز تاثیرگذاری احتمالی آن ماحصل دندانگیری چه برای افکار عمومی و چه برای بدنه نشر منتشر نشده است.مهمترین دلیل برای این اتفاق را شاید بتوان در تغییر نگاه و رویکرد حضور از منظور اجرا و برگزاری و فلسفه یافتن حضور دانست. در واقع حضور پرنقش و قابل انتقاد قبلی در مقیاسی کوتاه و ناقص در حضور ایران در رویدادهای کوچک محلی و منطقهای خلاصه شد که بالطبع در آنها نیز در به همان پاشنه میچرخد و چیزی دست نشر ایران را نمیگیرد.باید یادگرفت حضور در این رویدادها مهم و در عین حال دارای اصول و قواعدی است. مانند یک مسابقه ورزشی که هر کس نمیتواند به میل و اراده خود درباره چند و چون حضور و انجامش اقدام کند. این اولین گام برای بازیابی جایگاه ایران در رویدادهای فرهنگی بزرگ جهانی است و پس از آن مساله حیاتی بازتعریف چیستی و چرایی حضور و در نهایت برنامهریزی برای آن است. دور شدن نشر ایران و نام ایران از این دست رویدادهای جهانی که طی سالهای اخیر درحال رقم خوردن است و بیتوجهی به نیاز فرهنگی کشور به حضور در مجامع جهانی از منظر قلم و ادبیات، ترکها و زخمهای گاه غیرقابل جبران و دردناکی به جریان فرهنگی ایران و ادبیات و صاحبانش در جغرافیا و زیستبوم ایران معاصر زده است که باید برای شناخت و درمان آن فکری کرد.برگزاری منظم و مجدد نمایشگاه کتاب فرانکفورت حتی چه از منظر تولید محتوای رسانهای و پوشش خبری برای عرضه رویداد، چه از منظر کم و کیف حضور ناشرانی از سراسر جهان در آن و سازماندهی آن و چه از منظر برگزاری رویدادهای فرهنگی حاشیهای بار دیگر تلنگری به ماست که نه تنها عزمی برای اصلاح بیراهه رفتهشده را نداریم، بلکه بر آن اصرار هم میورزیم. نهتنها عزمی برای درس گرفتن از تجربه کار تمیز و صحیح حرفهای در بازار نشر نداریم، بلکه برای روش های خود توجیهتراشی میکنیم.شکی نیست غیبت در این دست رویدادها یعنی تلاش ناخواسته یا نادانسته برای فراموشی فرهنگ ایران در عرصه جهان؛ و این یعنی ناشناخته ماندن اندیشه و قلم و نگاه و دریچه و منظر زیستی ایرانی.در پایان پیشنهاد میکنم بهعنوان یک رویکرد تازه، بخشی پژوهشی در ساختار موسسه خانه کتاب در برنامهای دقیق به بررسی و آسیبشناسی دقیق و علمی حضور ایران در مجامع جهانی و بزرگ نشر در جهان بپردازد و درنهایت به تدوین استراتژی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای نشر ایران بهمنظور قدم زدن در جاده جهانی پرداخته و این استراتژی دستمایه برنامهریزی و اجرای روند و رویکردهای تازهای در این مسیر قرار بگیرد.
باید به جاده جهانی نشر بازگردیم
حمید نورشمسی ـ ناشر، نویسنده، کتابفروش و روزنامهنگار
۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۴
نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت این روزها در حال برگزاری است. بزرگترین و شاید بتوان گفت کاملترین و کاربردیترین نمایشگاه کتاب در جهان که عصاره یک سال فعالیت تمامی ناشران مطرح و در حال تلاش برای مطرح شدن و نیز ناشران و موسسات نشر و وابسته که بهدنبال بازاریابی و کشف بازارهای تازه برای خود هستند، در آن حضور دارند.