آگاه: تنب، واژهای تنگستانی به معنای «تپه» است؛ تپهای روی دریا. جمعیت تنب بزرگ و تنب کوچک کمتر از هزار نفر برآورد میشود. ساکنان این جزایر به مشاغل دیرینه و سنتی صید ماهی و مروارید و تولید برخی صنایع دستی بومی مشغولاند. جزیره ابوموسی با ۲۵کیلومتر مربع مساحت جنوبیترین جزیره ایرانی آبهای خلیجفارس است. این جزیره در ۲۲۲کیلومتری بندرعباس و همچنین در ۷۵کیلومتری بندر لنگه، در ۶۰کیلومتری شمال امارت شارجه در اماراتمتحده عربی قرار دارد و ۱۶۰کیلومتر از تنگه هرمز فاصله دارد. جزیره ابوموسی یکی از ۱۴جزیره استان هرمزگان است که بیشترین فاصله از سواحل ایرانی خلیجفارس را دارد و طول و عرض آن درحدود ۵/۴کیلومتر و ارتفاع آن از سطح دریا ۴۶متر است. حاکمیت ایران بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، ریشه در دوره امپراتوریهای عیلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد. در این دوران نظم و امنیت ایرانی بر سراسر این پهنه آبی خلیجفارس و جزایر آن حکمفرما بود. جزایر سهگانه در سال۱۹۰۸ تحت اشغال بریتانیا بهعنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد اما تا سال۱۹۷۱ هیچکدام از دولتهای ایران این اشغال را به رسمیت نشناخته و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشتند.
در سال۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی انگلیس از منطقه و تاسیس کشور اماراتمتحده عربی، ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغالگری انگلیس، سرانجام به ایران بازگردانده شد. در سال۱۹۹۲ و پس از خاتمه جنگ خلیجفارس، اماراتمتحده عربی برخلاف نظر شیخ شارجه و تفاهمنامه ۱۹۷۱ شارجه با ایران درخصوص ابوموسی، اقدام به طرح ادعاهای مالکیت بر جزایر سهگانه کرد. این اقدام واکنش دولت ایران را برانگیخت. از آن زمان تاکنون امارات بارها این ادعا را تکرار کرده است.
مروری بر وقایع تاریخی رفته بر جزایر سهگانه ایران
در آذر۱۳۵۰ خورشیدی، نیروهای دریایی ارتش ایران بنا به برنامهای از پیش تعیینشده وارد جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک شدند و این جزایر را پس از ۸۰سال بار دیگر به ایران برگرداندند. این واقعه بعد از استقلال بحرین از بریتانیا روی داد. طی سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹، زمینهسازی برای استقلال این کشور فراهم شد.
این جزایر به لحاظ تاریخی سرگذشتی پرفراز و نشیب دارند. از دوره باستان تا قرن پانزدهم، بومیهای محلی با اصالت ایرانی در این جزایر تردد و اقامت داشتهاند تا اینکه نیروی دریایی پرتغال آن را تصرف میکند. در سال۱۶۰۲ میلادی صفویان توانستند پرتغالیها را شکست دهند و حاکمیت ایران را بر خلیجفارس و جزایرش برقرار سازند. این حاکمیت تا ۱۷۲۰میلادی ادامه داشت. پس از صفویان در مرزهای ایران بهویژه در خلیجفارس آشفتگی بسیاری به وجود آمد که با ظهور کریمخان زند شرایط بار دیگر تثبیت شد. بااینحال در پی ظهور ابرقدرتهایی چون شوروی و انگلیس و تا حدی فرانسه، در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی که با ضعف و ناتوانی حکومتهای حاکم بر ایران همراه شد، ایران نتوانست از نظر حقوقی، حق حاکمیت قانونی خود را بر مرزهایش به اثبات برساند.
در سال۱۸۱۱ میلادی جزایر قشم و هرمز در پی صدور فرمانی ازسوی فتحعلیشاه قاجار به سیدسلطان بناحمد واگذار شد. در سال۱۸۸۷ میلادی برای اولینبار انگلستان بر این جزایر ادعای حاکمیت کرد. در سال۱۹۰۳ میلادی در پی نگرانی از نفوذ شوروی در منطقه که بهدنبال عقد قراردادی میان این کشور با ایران تشدید شده بود، بریتانیا سه جزیره را بدون آگاهی دولت ایران به شیوخ قاسمی شارجه بخشید و در ماه ژوئن همین سال، فرماندار هندی انگلیس به شیوخ قاسمی دستور داد که پرچم خود را در این سه جزیره برپا کنند. پس از اشغال اینچنینی این جزایر، ادعای مالکیت و حاکمیت انگلیس بر این جزایر دوباره مطرح شد و این ادعا در ۱۹۲۳، ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ میلادی دوباره تکرار شد. با این حال، از نظر ایران این جزایر همچنان بخشی از خاک کشور بود و بهعنوان مثال در سال۱۹۲۷ طی بازدید دورهای از این سه جزیره، یک قایق عربی را در آبهای ابوموسی توقیف کردند.
در ۱۹۲۸ میلادی آشکار شد که هیچ پرچمی که معرف هویت حاکم آن باشد در این سه جزیره برافراشته نیست. در همین سال بود که دولت ایران به جامعه ملل شکایت برد و خواستار بازگرداندن این سه جزیره شد و در پایان همین سال تملک سه جزیره را بازگرداند. این اقدام با اعتراض بریتانیا مواجه شد اما ایران اعلام کرد که این اقدام طبق مقررات بینالمللی صورت گرفته است. در سال۱۹۲۹ ایران دوباره تهدید کرد که موضوع مالکیت این جزایر را به جامعه ملل میبرد اما بریتانیا این موضوع را نپذیرفت. یکسال بعد، وزارت جنگ ایران اعلام کرد که پرچم بریتانیا در سه جزیره برافراشته شده است.
در سال۱۹۳۴ با قرار و مدارهای محرمانه، شیخ رأسالخیمه پرچم خود را در حضور ایرانیان پایین کشید؛ اقدامی که با اعتراض بریتانیا مواجه شد. با این حال مدتی بعد جزایر قشم و هنگام نیز از انگلستان پس گرفته شد. در مقابل این شرایط، بریتانیا مانع از گشایش دفاتر دولتی ایران در این سه جزیره شد. شرایط به همین شکل ماند تا اینکه در سال۱۹۴۹ شایع شد که ایران پرونده جزایر سهگانه را به سازمان ملل متحد خواهد برد. در ۱۹ماه مه همین سال، دولت ایران حقوق خود را در بخش فلات قاره اعلام کرد اما فعالیت خاص دیگری انجام نشد تا اینکه حدود چهار سال بعد، یعنی در سال۱۹۵۳ همزمان با دوره نخستوزیری محمد مصدق یک رزمناو ایرانی گروهی را در ابوموسی پیاده کرد و گزارش رسید که ایران سرگرم تدارک نیرو برای در اختیار گرفتن کامل سه جزیره است؛ شایعهای که باعث شد نیروی هوایی بریتانیا تا چند هفته پرواز شناسایی انجام دهد.
در سال۱۹۶۲، دولت اسدالله علم موفق شد که جزیره سیری را پس بگیرد. حدود چهار ماه بعد، سفارت انگلستان اعتراض شیخ رأسالخیمه را به اطلاع ایران رساند؛ اعتراضی که در ماه سپتامبر همان سال با پاسخ محکم ایران همراه شد که حاکمیت خود را دوباره یادآور میشد. در سال۱۹۶۸ میلادی دنیس رایت، سفیر انگلیس در تهران به دربار رفت و گفت: «مذاکرات درخصوص بحرین هماکنون شروع شده، با این هدف که نظرات دولت ایران تامین شود [...] و جزایر بهطور قطع به ایران داده خواهد شد.» اینطور بود که تا سال۱۹۷۱ میلادی، ایران سیاست دوستانه خود را با امیرنشینها ادامه داد.
در سال۱۹۶۸ میلادی بود که حکومت بریتانیا اعلام کرد نیروهای خود را از شرق سوئز خارج خواهد کرد و پس از این امنیت خلیجفارس برعهده دولتهای منطقه قرار خواهد گرفت. در هشتم ماه مه۱۹۷۱میلادی یک سخنگوی دولت ایران گفت: «به کشتیهای جنگی دستور داده شده که هر هواپیمای خارجی را بر فراز جزایر بزنند.»، بریتانیا اعتراض کرد که هیچ پرواز تهدیدآمیزی صورت نگرفته است. در همین سال، اشغال این سه جزیره نظر جهانیان و اعتراض اعراب را به خود جلب کرد و حاکم شارجه به تملک مشترک ابوموسی رضایت داد. در ۲۹نوامبر۱۹۷۱ میلادی یعنی هفتماه بعد، تفاهم میان انگلیس و شارجه از یکسو و ایران از سویی دیگر به گونهای بود که نه ایران و نه شارجه از ادعای خود بر ابوموسی صرفنظر نخواهند کرد و هیچیک ادعای دیگری را نمیپذیرد. درنهایت تفاهمی به این شرح صورت میگیرد:
۱- نیروهای ایرانی وارد ابوموسی خواهند شد و نواحی مورد توافق روی نقشه را تصرف خواهند کرد. ۲- ایران بر نواحی تحت کنترل خود پرچمش را خواهد برافراشت. ۳- شارجه بر باقی جزیره صلاحیت کامل خواهد داشت و پرچمش را خواهد افراشت. ۴- ایران و شارجه حدود آبهای سرزمینی جزیره را در ۱۲مایلی، مطابق قانون آبهای سرزمینی ایران میپذیرند. ۵- موافقتنامهای در مورد کمک مالی ایران به شارجه به امضا خواهد رسید و بدینگونه در ۳۰نوامبر ۱۹۷۱ میلادی، نیروهای ایرانی در سه جزیره پیاده شده و مورد استقبال نماینده شیخ شارجه قرار گرفتند و درحقیقت این بیانیه تفاهمی بود میان ایران و انگلیس ولی تعیین حاکمیت نشد.
مالکیت ایران بر اساس حقوق تاریخی و بینالمللی
اثبات تاریخی: جزایر ابوموسی و تنب از زمانهای بسیار قدیم در قلمرو ایران بودهاند و در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی، بهصورت مستقیم تحت صلاحیت و اداره ولایت لنگه بودهاند که خود یک بخش اداری از استان فارس بوده است. شواهد حاکمیت ایران بر این جزایر، در اسناد رسمی، اسناد تاریخی، کتابچههای راهنمای دریانوردان، سالنامهها، شرح وقایع روزانه (گازیتهها)، نقشههای سیاسی و کارتوگرافیک، گزارشهای اداری و یادداشتهای رسمی وزارت خارجه انگلیس و اداره امور هندوستان در بریتانیا، در خلال قرون ۱۷ و ۱۸ و قسمت اعظم قرن۱۹ مشاهده میشود. بهخصوص جالب توجه است که در نقشه تهیهشده ازسوی دفتر امور جنگ در سال ۱۸۸۷، این جزایر به رنگ قلمرو اصلی ایران مشخص شده و نیز در نقشه لرد کروزن از ایران، مورخ ۱۸۹۲ و نقشه اداره مساحی هندوستان، مورخ ۱۸۹۷ و کتابچههای راهنمای دریانوردی در خلیجفارس چاپ ۱۸۶۴ و گزارشهای اداری دولت انگلستان، در سالهای ۷۶-۱۸۷۵ م، به عنوان قلمرو ایران درج شدهاند؛ بنابراین جزایر تنب و ابوموسی در حاکمیت ایران است.
اثبات بینالمللی ازسوی حقوق بینالملل
دریای سرزمینی، مطابق ماده سوم کنوانسیون حقوق دریاها در سال۱۹۸۲، بیشینه عرض دریای سرزمینی را ۱۲مایل دریایی (۵/۲۲ کیلومتر) حساب کرده و سه کنوانسیون، ازسوی سازمان ملل در سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۰ در ژنو و ۱۹۸۲ در جامائیکا منعقد شدند که عرض دریای سرزمینی را حداقل سه و حداکثر ۱۲مایل دریایی محاسبه کردهاند. برای اندازهگیری این فاصله، از پایینترین حد جزر، به نام خط مبدا، شروع کرده ودر طول ساحل ۱۲مایل به طرف دریا پیش میروند که البته در فرورفتگیها کمی متفاوت عمل میشود. با توجه به این قانون، تمامی آبهای بین جزایر قشم، لارک، هرمز، هنگام و لاوان، با بدنه کشور یکی شده و از آبهای داخلی محسوب میشوند و این موضوع در اسناد سازمان ملل ضبط شده است؛ بنابراین اگر از آخرین حد جزر از جزیره قشم، عرض دریای سرزمینی را تا ۱۲مایل (۵/۲۲کیلومتر) ادامه دهیم و از طرف تنب بزرگ هم به طرف قشم ۱۲مایل ادامه دهیم، متوجه خواهیم شد که درواقع فاصله این دو جزیره کمتر از ۲۴مایل (یعنی۲*۱۲ مایل) است، همین امر هم در مورد تنب کوچک و ابوموسی صادق است. باتوجهبه این موضوع، دریای سرزمینی ایران بهصورت یکپارچه تا ۱۲مایلی جنوب جزیره ابوموسی ادامه دارد.
نگاهی به گزارشهای تاریخی پیش از اسلام
گزارشهای تاریخی یونانیان و رومیها و سفرنامههای پیش از اسلام حکایت از فارس بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیجفارس دارد. اسناد و سنگنوشته هخامنشی که در جزیره خارک کشف شد، یک نمونه از این موارد است. کتیبه خط میخی خارک با اندازه ۲۰ در ۳۰سانتیمتر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شده و تاج حک شده بر آن نشانگر حاکمیت و حضور موثر امپراتوری پارس بر جزایر است. این کتیبه یگانه و بینظیر در سال۱۳۸۶ هنگام هموارسازی و ساخت جادهای در جزیره خارک بهطور تصادفی پیدا شد.
این سنگنوشته خط میخی منحصربهفرد در اثر رهاشدن بدون حفاظت، ازسوی عوامل مرموز تخریب شد ولی با استفاده از تصاویر گرفتهشده، از آن چند خط بازخوانی شده که مربوط به حفر قنات و چاه آب است. بهطور مشخص ابنحوقل، ابنفقیه و استخری عبارتهای مشابهی دارند: «این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه(گناوه)، مهروبان، سیراف و عبادان (آبادان) ختم میشود، در میان همه سرزمینها با نام فارس خوانده میشود؛ زیرا مملکت فارس (ایران) از همه کشورها آبادتر و پیشرفتهتر بوده و پادشاهان آن همه کرانههای دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بودهاند و هم در این روزگار، مردمان پارس بر همه سواحل و کرانههای این دریا مستولیاند (حاکمیت دارند).»
این جزایر همواره از گذشتههای بسیار دور بخشی از قلمرو ایران بودهاند و در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی جزو حوزه صلاحیت و حکمرانی بندر لنگه به حساب میآمدند که خود یک بخش اداری از استان فارس بوده است. حاکمیت ایران بر این جزایر در کتابها، اسناد تاریخی، نقشههای جغرافیایی و بهویژه در اسناد رسمی، گزارشهای اداری و پانویسهای وزارت خارجه و دفتر امور هندوستان در انگلستان در میان قرنهای ۱۷ و ۱۸ و بخش اعظم قرن۱۹ و در اسناد و نقشههای روسیه و آمریکا نیز منعکس شده است.